قابل مشاهده

/qAbelemoSAhede/

جدول کلمات

مریی

مترادف ها

objective (صفت)
حالت مفعولی، بی طرف، عینی، برونی، مفعولی، قابل مشاهده، علمی و بدون نظر خصوصی

observable (صفت)
ظاهر، قابل مشاهده، قابل مراعات، قابل گفتن

فارسی به عربی

جدیر بالملاحظة

پیشنهاد کاربران

( Visible ) : قابل مشاهده: هم سنگ های این واج در پهلویگ این چنین اند:
( čašmdīd ) : ( 𐬗𐬀𐬴𐬨𐬛𐬍𐬍. ) :چشم دید.
( Paydāg ) : ( 𐬞𐬀𐬌𐬌𐬛𐬁 𐬔. ) : پَییدآگ.
( wēnābdāg ) : ( 𐬬𐬉𐬥𐬁𐬠𐬛𐬁 𐬔. ) : وِینابداگ.
( wēnišnig ) : ( 𐬬𐬉𐬥𐬌𐬴𐬥𐬌𐬔. ) : وِینیشنیگ.
مرئی
مشهود
نگریستنی، نگاه پذیر
دیدنی

بپرس