قاصره

لغت نامه دهخدا

( قاصرة ) قاصرة. [ ص ِرَ ] ( ع ص ) مؤنث قاصر. کوتاه. رجوع به قاصر شود.

قاصرة. [ ص ِ رِ ] ( اِخ ) شهری است در سرزمین روم. ( معجم البلدان ج 7 ص 13 ).

فرهنگ فارسی

۱ - مونث قاصر ۲ - زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد جمع : قاسرات .

فرهنگ معین

(ص رَ یا رِ ) [ ع . قاصرة ] (اِفا. ) مؤنث قاصر. زنی که جز شوهر خود به دیگری چشم ندارد. ج . قاصرات .

فرهنگ عمید

= قاصر

پیشنهاد کاربران

بپرس