لاش و ماش

لغت نامه دهخدا

لاش و ماش. [ ش ُ ] ( ترکیب عطفی ، ص مرکب ) لاش ماش. حیله. باطل. رجوع به لاش و رجوع به لاش ماش شود.

فرهنگ فارسی

باطل بیهوده : قال الحجاج لجبله بن الایهم الغسانی قل لفلاح : اکلت مال الله با بدح و دبیدح فقال له جبله : خواست. ایزد بخوردی به لاش ماش ای اکلت مال الله بالباطل .

فرهنگ معین

(شُ ) (ص مر. ) باطل ، بیهوده .

پیشنهاد کاربران

بپرس