لهراسب

/lohrAsb/

معنی انگلیسی:
name of a king, [name of a king]

فرهنگ اسم ها

اسم: لهراسب (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن، کهکشانی) (تلفظ: lohrāsb) (فارسی: لهراسب) (انگلیسی: lohrasb)
معنی: صاحب اسب تندرو، نام سومین پادشاه سلسله کیانی، ( در اوستایی ) به معنی صاحب اسب تندرو، صفتی برای خورشید، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) سومین شاه سلسله ی کیانی، که کیخسرو او را به جانشینی خود برگزید، او آتشکده ی آذر برزین را بنیان نهاد، سال پادشاهی کرد و به دست ارجاسپ تورانی کشته شد، ( در اعلام ) نام یکی از پادشاهان کیانی و پدر کی گشتاسب از نژاد کی پیشین و از نسلِ قباد، لهراسپ، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر اروندشاه از نژاد کیقباد پادشاه کیانی
برچسب ها: اسم، اسم با ل، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن، اسم کهکشانی

لغت نامه دهخدا

لهراسب. [ ل ُ ] ( اِ ) اعتدال حقیقی. ( برهان ).

لهراسب. [ ل ُ ] ( اِخ ) نام دهی به یک فرسخ و نیمی جنوب کوشک به فارس. ( فارسنامه ناصری ).

لهراسب. [ ل ُ ] ( اِخ ) پدر کی گشتاسب. از پادشاهان کیانی ، بنابه روایت فردوسی چون کیخسرو از کار جهان سته شد و آهنگ جهان دیگر کرد، تخت شاهی را به لهراسب که در درگاه کیخسرو مردی گمنام بود بخشید. بزرگان و پهلوانان خلاف آوردند و گفتند که او از تخم شاهان نیست. اما کیخسرو، نژاد او آشکار کرد و گفت که از پشت کی پشین و از تخمه قباد و صاحب فر کیانی است. پس بزرگان به پادشاهی وی تن دردادند و او در روز مهر از ماه مهر تاج شاهی بر سر نهاد ودر بلخ شارسانی برآورد و آتشکده ای به نام برزین ساخت ( آذربرزین ). لهراسب دو پسر داشت : یکی زریر و دیگر گشتاسب و بر درگاه خود دو تن از نبیرگان کاوس داشت که از ایشان به پسران نمی پرداخت و چون این معنی بر گشتاسب گران می آمد از پدر آزرده شد و نخست عزیمت هندوستان کرد و سپس به روم رفت و آنجا کتایون دختر قیصر را به زنی گرفت ، و آخر کار به ایران نزد پدر بازگشت ولهراسب سلطنت را به خواهش وی بدو بخشید و خود به نوبهار بلخ رفت و موی فروهشت و به ستایش داور پرداخت وچون زردشت دین آورد او نیز پذیرای آئین وی گشت و همچنان به عبادت روز می گذاشت تا در یکی از حملات ارجاسب تورانی به دست او کشته شد. پادشاهی لهراسب صدوبیست سال بود. شرح لهراسب در داستان رستم و اسفندیار با تفصیل بیشتری بدین صورت آمده است : لهراسب پسر اروندشاه پسر کی پشین پسر کی قباد. نام این پادشاه در اوستا تنها یک بار در فقره 105 آبان یشت آنجا که زردشت تقاضای یاری کی گشتاسپ را از اردوبسور اناهیت میکند آمده بدین صورت : «کوی ویشتاسپ پسر ائوروت اسپ »، یعنی ضمن بیان نسب کی گشتاسپ با لقب کوی ، ائوروت اسپ یعنی صاحب اسب تندرو و این نام اگرچه از لحاظ ترکیب به اسامی قدیمی پیش از زردشت و یا زمان او شبیه است ، اما وجود لهراسپ بر عکس بیشتر افراد خاندان کیان به وجود تاریخی کمتر نزدیک است و از دلایل بزرگ بر این مدعی نخست مذکور نبودن نام او در یشتهای اساسی و مهم است و دوم گذشتن از اسم او در آبان یشت با نهایت سرعت و بدون توجه بسیار و سوم نیامدن نام وی در گاتاها با آنکه بنابر داستانهای متأخر معاصر زردشت بود و دین او را پذیرفت و اگر چنین بود می بایست از او نیز مانند بزرگان و نام آوران دیگر عصر کی گشتاسپ نامی برده شود. بدین جهات میتوان گفت که نام و داستان لهراسپ الحاقی و بعدی است و به قول استاد کریستنسن برای آنکه میان سلطنت کیخسرو و کی گشتاسپ ارتباط حاصل شود نام کی لهراسپ در داستانها به میان آمد . در چهرداد نسک از قطعات مفقود اوستای عهد ساسانی نام لهراسپ آمده و داستان او مذکور افتاده بود . ائوروت اسپ در متون پهلوی و فارسی به لهراسپ مبدل شده و به عقیده بعض از محققان این تبدیل به نحو ذیل صورت گرفته است : از ائوروت اسپ اوهروداسپ . و از اوهروداسپ اوهرداسپ و از اوهرداسپ اوهرلاسپ ، از اوهرلاسپ ، لهراسپ. در بندهش ( فصل 31 فقره 28 )، سلسله نسب لهراسپ چنین است : لهراسپ پسر اُز پسر منوش پسر کی پیسین برادر کی اوس. چون لهراسپ برای سلطنت در عهد میان کی خسرو و کی گشتاسپ انتخاب شد ایجاد داستانها و روایات تازه برای او اندکی دشوار می نمود و به همین جهت در متون پهلوی بعض از روایات بنی اسرائیل برای او به عاریت گرفته شده است. مثلاً بنابرنقل مینوگ خرد ( فصل 27 فقره 67 ) لهراسپ ، اورشلیم را ویران کرد و یهودان را پراکنده و بنابر نقل دینکرد( کتاب 5 فصل 1 فقره 5 ) لهراسپ به همراهی بوخت نرسیه ( بخت نصر = نبوکدنصر ) به اورشلیم تاخت و شاید این روایات بعد از عهد ساسانی پیدا شده باشد . در مآخذ اسلامی از این پادشاه کیانی روایات تازه ای ذکر نشده است. ابوریحان نسب او را چنین ذکر کرده است : کی لهراسپ بن کیوجی بن کی منش بن کیقباد و آنچه او ذکر کرده است با نقل طبری اختلاف دارد بدین نحو: کی لهراسب پسر کی اوجی پسر کی منوش پسر کیفاشین پسر کیسه پسر کیقباد . و این نسب نامه با بندهش مطابق است چه در آن کتاب نسب لهراسب چنین آمده : کی لهراسپ پسر کی از پسر کی منوش پسر کی پسین پسر کی اپیوه پسر کی کواذ. و حمزةبن الحسن نسب نامه لهراسب را چنین آورده است : کی لهراسپ پسر کیاوجان پسر کیمنش پسر کیفشین پسر کیافوه. روایت مسعودی و دینوری در این باب با یکدیگر و با مآخذ سابق فرق بسیار ندارد و فی المثل دینوری نسب نامه لهراسپ را کوتاهتر کرده و کی لهراسف بن کیمیس ( ظ: کیمنش = کیفشین ) بن کیانیه ( کی اپیوه )بن کیقباد آورده است. چنانکه دیده شده است در این روایات اسامی تحریفات مختصر یافته که بر اثر وضوح بسیار به ذکر آن نیازمند نیستیم ، ولی از مقایسه همه این روایات با شاهنامه ، اختلاف بزرگ میان این روایات و روایت فردوسی خوب آشکار می شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

از پادشاهان کیانی و پدر کی گشتاسب از پشت کی پشین و از تخمه قباد است . کیخسرو تخت پادشاهی بدو بخشید . او سرانجام سلطنت به گشتاسب واگذار کرده و خود به آتشگاه نوبهار بلخ رفت و بعبادت پرداخت . چون زردشت دین خود را آورد او آنرا پذیرفت و همچنان بعبادت روزگار میگذرانید تا در یکی از هجومهای ارجاسب تورانی بدست او کشته شد . پادشاهی لهراسب صد و بیست سال بود .
ابن حسین بن اسکندر حاکم طالقان از ۷۹۵ تا ۸٠۵ هجری .

دانشنامه عمومی

لهراسب (فیروزآباد). لهراسب، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد در استان فارس ایران است.
این روستا در دهستان احمدآباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۳۹ نفر ( ۸۴خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس لهراسب (فیروزآباد)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران


لهراسب
در بخشی ناپیدا از اوستا چنین آمده که او پیش از گشتاسب شاه بوده است. بر پایه ی گفته ی طبری و بلعمی، چون لهراسب به شهریاری رسید و تاج بر سر نهاد، تختی از زر و گوهر ساخت و شهر بلخ را پایتخت قرار داد. در شاهنامه نیز چنین آمده است:لهراسب از بزرگ زادگانی بود که توجه کیخسرو را به خود جلب کرده بود و کسی گمان نمی کرد که او به شاهی رسد. پس بزرگان ایران با او به مخالفت برخاستند اما کیخسرو به آنان اطمینان داد که لهراسب از نژاد کیان و از پشت کیقباد است. پس از آنکه خبر ناپدید شدن کیخسرو منتشر شد، لهراسب بر تخت شاهی تکیه زد آنگاه از هند و روم و چین هنرمندانی را به بلخ آورد تا هنر و دانش دیگر سرزمین ها را نیز در ایران گسترش دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

در یشت پنجم از او با نام کَوی لهراسب یاد شده است در نامه های پهلوی، لهراسب پسر پیسین و برادرزاده ی کیکاووس دانسته شده است .
در هر صورت چنین آورده اند که : لهراسب به دست سپاه تورانیان "ارجاسب "که به ایران تاخته بودند، تیرباران و کشته شد.
شاهنامه و بیشتر تاریخ نگاران مدت پادشاهی او را یکصد و بیست سال نوشته اند

درجواب آریاسگون بایدبگم فردوسی به اشتباه لهراسب رو ساکن بلخ معرفی نکرده بلکه کاملا به محل زندگی وی آگاه بوده منظوراز بلخِ شاهنامه بلخ امروزی نیست بلکه یک شهربلخِ باستانی درغرب فلات ایران بوده. . بلخ امروزی قدمت کمتری داره
لهراسب از دو کلمه ( لهر ) = به معنی وِل ورها کننده و واگذار کننده، و ( آسب ) = به معنی پادشاه، تشکیل یافته است ولهراسب یعنی کسی که بخاطر عذری حاکمیت رابه فرزند یا دیگری ببخشد، تارک حکومت
لهراسب جد گشتاسب است و گشتاسب پدر داریوش هخامنشی
لهراسب امروزه معرب شده به لر
فردوسی نیز در مورد لهراسب اطلاع داشته گرچه به اشتباه او را ساکن در بلخ معرفی کرده
یکی از شاخه های پارس بزرگ لهراسب =لرها هستن
و همچنین گویش لری نیز شاخه ای از پارسی است
که این مهر تایید است
در جواب عذرا باید بگم زبان ترکی فاقد مصدر اسم است و تمام نامهایی که نوشتی همه ایرانی هستن تهمورسو. . . . نام سکایی است و ربطی به ترکی یا اویغوری نداره واژه اتاق از اتاگ و طاق از تاگ هستن و دو واژه تاج و طاق به معنی برسر و بالای سر که از ریشه واژگان اصیل ایرانی هستن
...
[مشاهده متن کامل]

ترکها حتی میگن واژه اتابک ، اتابیک، اتابیگ تورکی هستن
در حالی که اتابک از ریشه واژه پارسی ابابک و آپاپک هستن
آپا از ریشه پاد ، پادر به معنی پدر ، و بعد شده آبا ، آتا
واژه آبا امروزه در لری شده با و در فارسی بابا
واژه بگ یا بیگ نیز واژه ایرانی و هندواروپایی است
که در لری بگ و بیگ=بزرگ در انگلیسی نیز big=بزرگ
و در فارسی بگ شده بزگ و سپس بزرگ
در زبان لاری واژه بگ به شکل باستانی آن یعنی پگ هنوز وجود دارد
بختیاری ها نیز پگ را برعکس تلفظ میکنند گپ

لهراسب ( لوه ( را سب ) . تهماسب ( ته ما سب ) . گشتاسب ( گش تا سب ) . جاماسب ( جا ما سب ) شاماسب ( شا ما سب ) . گرشاسب ( گر شا سب ) . . . . . . . . اگر کلمه ایی عربی نیست. ولی با حروف مخصوص عربی ( ح. ع.
...
[مشاهده متن کامل]
ث. ص. ض. ذ. ط. ظ ) نوشته شده است. یعنی آن کلمه تورکی است. مثل تهماسب ( طهماسب ) تهموسی ( طهموسی ) تهمورس ( طهمورث ) . . . . . . . . . تهماسب. و اسمهای دیگر تورکی هستند. ( اسلان ( اصلان ) . اتاق. تاریم. تالقان. تبرستان. توس. قاتیر. قاتی. قوتی ( قوطی ) ساندیق ( صندوق )

در زبان لری لوح راس خوانده می شود و لوح صفحه چهارگوش پارچه یا چرم است و راس همان راست کردن ، بلند کردن و برپاکردن است پس لوح راس مخترع پرچم است ، اولین پرچمدار تاریخ
همیشه تو دوران کودکی و نوجوانی مورد تمسخر همکلاسی و حتی برخی معلم و ناظم واقع میشدم ، ، ، چون بیسواد بودن و بی فرهنگ.
الان که بزرگ شدم به نامم افتخار میکنم .
تشکر از ادمین این صفحه.
دارنده اسب تیز رو ( لهراسپ )
کی لهراسب کیانی جد قوم لر آریایی
جد ایلات قوم لر
لهراسب ( ( ( لوراساب. لراسب. لهراب
. لاراب ) )
فرزندان ( گشتاسب . زریر. بستور )
گشتاسب *ویشتاسب. یشتاسب. گشتاسف.
یاشتاسب. یاشاسپ*
فرزندان
1 - بیژن *بیجن. مانج . باجن. بجن. بجنو. بیزن. مجن*
...
[مشاهده متن کامل]

2 - بختیار*بهی دار. درابهی. بهدار. داریوش *
3 - جاماسب*گاماسپ. گاماسب*
4 - اسفندیار
. . . . .
38 -
هخامنش
چیش پیش
آریامن
ارشام*اروندشاه *
لهراسب
گشتاسب
داریوش هخامنشی
اقوامی از نژاد لر
لهراسب نیای قوم لر
داریوش نیای قوم لر بختیاری
گشتاسب *گشتاسف*نیای قوم طالش
بیژن نیای قوم کرمانج
لهراسب زاده شهر اصطخر *مسجدسلیمان *بود
تاریخ یونان
اسکندر ابتدا شهر شوش را تصرف کرد و بعد از تصرف شهر اصطخر ،
در کوههای پارس *بختیاری *با آریوبرزن مبارزه کرد

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس