متلک

/matalak/

مترادف متلک: جوک، شوخی، طعنه، هزل، سخن طعنه آمیز، سخن ریشخندآمیز، کلام نیشدار، گوشه وکنایه

معنی انگلیسی:
raillery, sally, sarcasm, taunt, wisecrack, quib

لغت نامه دهخدا

متلک. [ م َ ت َ ل َ ] ( اِ مصغر ) متل خرد. متل کوچک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || حرف مفت. دری وری. کلفت. حرف برخورنده. شوخی و مزاح. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). لغز. لغاز. عیب جویی. طعن. بیغاره. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- متلک گفتن ؛ قصه های کوتاه گفتن کودکان را. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- || کلفت بار کسی کردن ؛ عیبهای کسی رابه رخش کشیدن و به زبان شوخی یا جدی او را آزردن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). لغاز خواندن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

شوخی، کنایه، سخنی که ازروی شوخی وطعنه بکسی گفته شود
( اسم ) سخن طعنه آمیز ونیش دار .

فرهنگ معین

(مَ تَ لَ ) (اِ. ) (عا. ) سخنی که از روی شوخی و طعنه به کسی گفته می شود.

فرهنگ عمید

۱. شوخی.
۲. = مَتل

واژه نامه بختیاریکا

لُقز

مترادف ها

josh (اسم)
متلک

waggery (اسم)
شوخی، بذله گویی، متلک، شوخی شیطنتامیز

فارسی به عربی

اسخر منه

پیشنهاد کاربران

وقتیکه به أحمق میگی "نابغه"؛ این نیست که واژه "نابغه" به معنیه "احمق" میباشد.
همینتور به کسی زیاد بلغور وحرف بی ربط میزنه بهش میگن "فیلسوف".
وقس علی هذا. . .
بس؛ باید بدانید در دیکشنری کلمات معانی متضاد ومخالف دارند.
متلک یعنی متل کوچک ( متل ک )
متل یعنی قصه ، سخن
سخن کوتاه
Snide word
به حرف های ناسزا و تا مربوط با متلک گفته میشود
به ترکی "آتماجا" گویند.
مَتَلَکیدن به کسی.
pickup line
متل فارسی واژه مثل، اگر این مثال زدن و ضرب المثل آوردن، بی ادبانه باشد؛ به آن متلک گویند
بار کردن!

بپرس