مخفوض

لغت نامه دهخدا

مخفوض. [ م َ ]( ع ص ) تواضع و فروتنی کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). فروتن و متواضع. ( ناظم الاطباء ). || پشت شکسته. ویران و خراب گشته : سد سیلاب حوادث در این بلیه منبثق و یکسان با خاک ، و بناء عزت منقوض و لواء مجدت مخفوض ، اشک دیده انام مسفوح... ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 444 ). || خوش و آسوده : عیش مخفوض و خافض ؛ زندگی خوش و خرم. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). رجوع به خافض شود. || ( اصطلاح نحوی ) حرفی که دارای خفض باشد. ( ناظم الاطباء ). مجرور. رجوع به خفض شود.

فرهنگ عمید

۱. پست شده.
۲. آسان شده.

پیشنهاد کاربران

بپرس