مزابنه

لغت نامه دهخدا

( مزابنة ) مزابنة. [ م ُ ب َ ن َ ] ( ع مص ) همدیگر را راندن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || خرمای تر بر درخت به تخمین به خرمای خشک پیموده فروختن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). خرمای بر درخت بوده را به خرمائی چیده سنجیده به کسی فروختن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). خرمای تر بر درخت خرما پیموده یا سخته فروختن. ( تاج المصادر بیهقی ). فروختن خرما بر درخت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). فروش خرمای چیده به خرمای بر درخت تخمیناً، و این از بیعهای جاهلیت بوده است. بیعی که مثمن آن خرمای موجود بر نخل و ثمن آن نیز از همان خرماست. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). || فروش معلومی به مجهولی از جنس آن. ( اقرب الموارد ). بیع مجهولی به مجهولی.

فرهنگ معین

(مُ بِ نِ یا بَ نَ ) [ ع . مزابنة ] (مص م . ) خرید و فروش چیزی به چیزی با تخمین (بدون وزن کردن یا شمردن ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مزابنه در لغت به معنای مدافعه، هم دیگر را راندن و تدافع است.
در اصطلاح به معنای فروختن خرمای تر بر درخت (به طور تخمین) به خرمای خشک، با کیل معین و فروختن انگور به کشمش با کیل معین (در اخیر).
بیع مجهول به مجهول از جنس خود، و بیع معلوم به مجهول از جنس خود.
بیع ثمره نخل به مثل خود.
خریدن تمر به تمر.
وجه نامگذاری مزابنه
این اصطلاح مأخوذ از «زین» به معنای دفع است، چنان که کلمه زیانیه از این ریشه به ملائکه ای اطلاق شده که اهل دوزخ را به سوی آن سوق می دهند و می رانند.
فرمود: «سندع الزبانیه».
و چون معامله مزبور مبتنی بر تخمین و غالباً توأم با غبن می باشد، هر یک از متبایعین درصدد بر می آید که غبن را از خود دفع و دور کند.
و یا مغبون می خواهد معامله را فسخ کند و غابن می خواهد آن را امضاء نماید و به هر تقدیر با یک دیگر تدافع و مخاصمه دارند و بدین جهت آن را مزابنه گویند یعنی مدافعه.
حکم مزابنه
حرمت مزابنه فی الجمله مورد اتفاق فریقین است و حدیث نبوی بر تحریم آن دلالت دارد.
بدین تعبیر: «نهی عن بیع المحاقلة و المزابنة... و المزابنة بیع التمر فی رؤس النخل بالتمر» أو «بیع الرطب بالتمر کیلا».

پیشنهاد کاربران

بپرس