مشهود

/maShud/

مترادف مشهود: آشکارا، آشکار، بارز، پدیدار، پیدا، جلی، روشن، ظاهر، محسوس، مرئی، معلوم، نمایان، نمودار، واضح، هویدا

متضاد مشهود: ناپیدا، نامشهود

برابر پارسی: پیدا، روشن، نمایان، نمودار

معنی انگلیسی:
conspicuous, observable, obvious, palpable, tangible, visible, external, clear, [o.s.] witnessed

فرهنگ اسم ها

اسم: مشهود (پسر) (عربی) (تلفظ: mašhud) (فارسی: مشهود) (انگلیسی: mashhud)
معنی: آشکار، نمایان، دیده شده، به چشم آمده، مشاهده شده
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

مشهود. [ م َ ] ( ع ص ) حاضرشده. آنچه دیده شده و معاینه میگردد. ( ناظم الاطباء ). نمایان. هویدا.پیدا. پدیدار. رویاروی دیده شده. ( یادداشت مؤلف ).
- مشهود شدن ؛ معاینه شدن :
گفتی که نعل بود در آتش نهاده ماه
مشهود شد چو شد زن دودافکن از برش.
خاقانی.
|| آنچه بر او گواه شوند. ( آنندراج ).
- جرم مشهود ؛ جرمی که در مرئی و منظر مأمور کشف جرم یا جماعتی از مردم باشد و یا در حکم مشهود بودن باشد، مثل اینکه آثار جرم بعد از وقوع جرم دیده شودیا مجنی علیه بلافاصله پس از وقوع جرم کسی را بعنوان مرتکب معرفی کند. یا در زمان قریب به وقوع جرم آثار بارز جرم در تصرف متهم دیده شود یا تعلق آن آثار و اسباب به متهم محرز گردد یا متهم ، زمان قریب به وقوع جرم قصد فرار داشته باشد یا در حال فرار یا فوراً دستگیر شود. ( فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی ).
- || جرمی است که پس از وقوع و یا به مقدار کمی پس از وقوع مورد اطلاع مراجع صلاحیتدار قرارگیرد. ( فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی ).
- مشهودعلیه ؛ آنکه بر ضرر او شهادت داده میشود.
- مشهودله ؛ آنکه به نفع او شهادت داده میشود.
|| ( اِ ) روز جمعه و یا روز قیامت یا روز عرفه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). روز جمعه و یا روز عرفه و یا روز قیامت. قوله تعالی : و شاهد و مشهود . شاهد روز جمعه و مشهود روز عرفه و یا شاهد روز عرفه و مشهود روز قیامت . ( ناظم الاطباء ). || نماز فجر. ( یادداشت مؤلف ). صلاةالفجر. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

حاضرشده، دیده شده، آنچه دیده شود، آنچه بر آن گواه شوند ، به معنی روزجمعه و روزقیامت هم گفته شده
( اسم ) ۱ - دیده شده معاینه شده ۲ - آنچه بر آن گواه شوند . ۳- ( اسم ) روز جمعه . ۴ - روز قیامت .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) دیده شده .

فرهنگ عمید

۱. حاضرشده.
۲. دیده شده.
۳. آنچه دیده شود.
۴. آنچه بر آن گواه شوند.
۵. روز جمعه.
۶. روز قیامت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَّشْهُودٌ: مشاهده شده - مورد مشاهده (عبارت "ذَ ٰلِکَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ " یعنی :آن روزی است که [همه صحنه های آن] مورد مشاهده است)
معنی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ: پیش روی آنان (در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دا...
ریشه کلمه:
شهد (۱۶۰ بار)

«شاهد» و «مشهود» از مادّه «شُهُود ـ شهادة» است. در این که، منظور از «شاهد» و «مشهود» چیست؟ تفسیرهای بسیار فراوانی ذکر کرده اند که بالغ بر سی تفسیر می شود، و مهم ترین آنها تفسیرهای زیر است:

مترادف ها

obvious (صفت)
ظاهر، اشکار، بدیهی، مشهود، واضح، مفهوم، هویدا، فاش، علنی، مریی

evident (صفت)
ظاهر، اشکار، پیدا، بدیهی، مشهود، سلیس، ساطع، مفهوم

beheld (صفت)
مشهود

witnessed (صفت)
مشهود

فارسی به عربی

عاقل , واضح

پیشنهاد کاربران

. . .
مشهود
" سَهیستَن" با بُن کنونیِ " سَه" در زبانِ پارسیِ میانی - پهلوی به چمِ " به نظر آمدن، نمایان شدن" بوده است. این کارواژه در زبانِ پارسیِ کُنونی به دیسه یِ " سَهِستَن" در آمده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

تکواژهایِ کارواژه یِ " سَهِستَن":
1 - سَه:
"سَه" از کارواژه یِ " سَهستَن"، برآمده از واژه هایِ " سَد ( پارسیِ کُهن ) ، سَند ( اوستایی ) " بوده است.
" سَد/سَند" به چمهای زیر بوده اند:
1. 1 - نمایان شدن، پدیدار شدن
2. 1 - دیده شدن
3. 1 - به نظر آمدن، به نظر رسیدن، به نظر می رسد ( که ) - ، انگار ( که ) -
نمونه:به نظر می رسد ( =انگار ) که آنها دارند کتک ( ضربه ) می زنند، ( ولی ) آنها نمی زنند.
4. 1 - جلوه کردن، به نظر رسیدن، ظاهر شدن، نمودار شدن، نمود یافتن
نمونه: ( زیاد ) بنظر نمی رسد که چه کاری توسط من انجام شده است.
5. 1 - به نظر می رسد - ، اینطور به نظر می آید - ، ( برایِ او ) انگار اینگونه است ( که ) - ، برای او باورکردنی است ( که ) -
6. 1 - پَسَند آمدن یا مورد پسند بودن، ( چیزی ) به دل نشستن، خوشایند بودن یاخوش آمدن
2 - "ستَن"
نشانه یِ مصدریِ " ستَن"
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته1:
چنانکه از فرتورِ زیر پیداست، mp. sahet: videtur نشاندهنده یِ این است که:
در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " سَهیت" به چمِ " به نظر می رسد، به نظر می آید" بوده است.
( mp کوتاه شده یِ "پارسی میانه" است. )
نکته2:
در اوستایی واژه یِ " سَذا" به چمهایِ
1 - " ظهورِ، پدیدار شدنِ، برآمدنِ، طلوعِ تودگانِ ( =اجرامِ ) درخشانِ آسمانی"
2 - خوشآیندی ( خوش آمدن ) ، دلپسندی، خُرسندی ( رضایتمندی )
بوده است. چنانکه در یکی از فرتورهای زیر پیداست، کریستین بارتولومه واژه یِ " سَذا" را برابرِ " Aufgehen" دانسته است که در زبانِ آلمانی به چمِ " برآمدنِ ( خورشیدو. . . ) " است ولی در نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا" این واژه به نادرستی به چمِ " فرورونده، غروب کننده" آمده است؛به هر روی این واژه با " نمایان شدن" پیوند دارد که "برآمدَن" را به روشنی بازنمایی می کند.
نکته 3:
چنانکه روشن است، "سَند/سَد" با واژه یِ " پَسَند" در پارسی نیز همریشه هستند.
نکته 4:
واژگانِ "videri، videtur " با واژه یِ " video" همریشه هستند. ازآنجایی که واژگانِ " سَد، سَند" با " videri " و واژه یِ پارسیِ میانه یِ " سَهیت" با "videtur" هممعنا می باشند، پس به آسانی می توان برابری درخور از کارواژه یِ " سَهِستَن" برای " video ویدئو" پیدا نمود.
نکته 5:
واژگانِ " شاهد، شهید، شهود، مشهود و. . . " در زبانِ عربی از ریشه یِ " شَهِدَ" هستند که خودِ " شَهِدَ" برگرفته از واژه یِ " سَهیت" و " سهیستَن" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است. ( دگرگونیِ آواییِ ( س/ش ) در زبانها رواگمند ( =رایج ) بوده است. )
ولی باید بدانیم که در زبانِ پارسی نبایست واژگان بر وزنهای عربی بکار روند؛چراکه در زبانِ پارسی تکواژها فروشکافته نمی شوند ولی در عربی چنین هست.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه هایِ 1395 و 1409 از نبیگِ " فرهنگِ واژه هایِ اوستا"
2 - بخشِ 1559 و 1560 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ باستان" نوشته یِ "کریستین بارتولومه"

مشهودمشهود
باسلام کبودی جلوی قفسه سینه وقدام قفسه سینه باجسم سخت مشهوداست یعنی چه
گواهی
چشمگیر
از دید من با بدیده گرفتن کاربرد واژه ی از ریشه عربی �مشهود� در زبان پارسی ، واژه ی �چشمگیر� در بسیاری باره ها از واژه های برابر یاد شده در بالا ( پیدا، روشن، نمایان ) ، باریک تر و جایگزین سزاوارتری است.
اسم برنامه رو بگین خیلی کاربردیه میخوام دان کنم
مشاهده کننده
مورد شهادت ، مورد مشاهده
مورد شهادت ، مورد مشاده
مبرهن

بپرس