موذی

/muzi/

مترادف موذی: اذیت کننده، عذاب دهنده، مضر، آزارنده، بدجنس، حیله گر شریر، مردم آزار، ناقلا، بدذات، بدطینت، بدسرشت

برابر پارسی: موتک، گزندرسان

معنی انگلیسی:
noxious, harmful, sly, crafty, hurtful, serpentine, snaky, impish

لغت نامه دهخدا

مؤذی. [ م ُءْ ذا ] ( ع ص ) ستم کشیده و رنجانیده شده. آزرده شده. ( ناظم الاطباء ). مؤذ. رجوع به مؤذی شود.

موذی. ( از ع ، ص ) مؤذی. زیان رساننده و آزاررسان و رنج آور و اذیت رسان و مضر و مفسد. ( ناظم الاطباء ). رنجاننده. ( آنندراج ). اذیت کننده.رنج رسان. آزارنده. رنجاننده. موذیه. اذیت کیش. آن که آزردن مردم پیشه دارد. ( از یادداشت مؤلف ) : آب و آتش و دد و سباع و دیگر مؤذیان را در آن اثری ممکن نگردد. ( کلیله و دمنه ). موش... چون موذی باشد آن را از خانه بیرون می فرستند. ( کلیله و دمنه ).
سخن آخر به دهن می گذرد موذی را
سخنش تلخ نخواهی دهنش شیرین کن.
سعدی.
اقتلوا الموذی قبل أن یوذی. ( یادداشت مؤلف ). || حیله گر و بدجنس. ( از فرهنگ لغات عامیانه ). || زیانکار.( یادداشت مؤلف ). || مهلک. زهردار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

اذیت کننده، آزار رساننده
( اسم ) ۱ - اذیت کننده آزار رساننده . ۲ - حیله گر و بد جنس
زیان رساننده و آزار رسان و رنج آور و اذیت رسان و مضر و مفسد .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِفا. ) ۱ - اذیت کننده ، آزار رساننده . ۲ - در فارسی ، بداندیش ، حیله گر.

فرهنگ عمید

اذیت کننده، آزار رساننده.

مترادف ها

mischievous (صفت)
خبیی، شیطان، موذی، بدجنس، بدسگال

shrewd (صفت)
زیرک، زرنگ، حیله گر، با هوش، ناقلا، موذی

cunning (صفت)
زیرک، ماهر، عیار، حیله گر، موذی، مکار

harmful (صفت)
مضر، موذی، پرگزند

noxious (صفت)
مضر، مهلک، موذی، سمی

sly (صفت)
حیله گر، ناقلا، محیل، موذی، کنایه دار، سربتو، ناتو، شیطنت امیز

malefic (صفت)
مضر، حیله گر، شریر، زیان اور، موذی، بدجنس

baneful (صفت)
مضر، مهلک، موذی، زهر الود

insidious (صفت)
موذی، پر از توطئه، دسیسه امیز

hurtful (صفت)
مضر، موذی، پر ازار

snaky (صفت)
موذی، مار مانند، مارسان، ماروار، مار دار

فارسی به عربی

سام , قوس , ماکر , موذی

پیشنهاد کاربران

آزارنده
Arch
ازار دهنده_عذاب دهنده_عذیت کننده
شعله آتش
مردم آزار و مضر
اذیت کننده
رو مخ
موذی
آذین کننده
آزار دهنده
آزار دهنده
اذیت کردن چون رو مخه
به مگس و پشه میگن موذی موذی یعنی آزار دهننده، رو مخ، بد جنس. . .
دقت شود:موذی با دال ذال به معنای اذیت کننده است اما به رِ زِ می شود موزی که به معنای یک دانه موز است.
کس یا چیزی که اهل اذیت و آزار است.
اذیت کننده

اذیت کننده
Pesky: pesky insects
حشرات موذی
آزار دهنده اذیت کننده
به معنای ازار دهنده و موذیانه یا از همون کلمه موزمار میاید.
واژه اذیت ( اذ ایئت ) از ریشه اذ به معنای آزردگی روان و یا درد و رنج ساخته شده که در سنسکریت به شکل adhi अधि به معنایagony, anxiety, mental pain آمده است. پسوندهای ات و ایئت و آیت پسوندهای آریایی هستند. عرب واژه موذی به معنای اذیتگر را از روی واژه اذیت جعل کرده که هم معنا و همخانواده نیست با واژگان ایرانی موزی و موزکار و موزشکار که به معنای نیرنگباز و چلکار و دغلباز هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

فراموش نکنیم که بیش از هفتاد درصد زبان عربی ایرانی است و نا آگاهی ما نباید سبب کنار گذاشتن واژه های ایرانی یا با ریشه ایرانی شود .

موزمار!
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اَرداک ( ارد= اذیت؛ سنسکریت+ پسوند یاتیکی ( = فاعلی ) «اک» )
پیدار pidãr ( پید = اذیت؛ سنسکریت + پسوند «ار» )
خیدانا ( خید= اذیت؛ سنسکریت + پسوند «آنا» )
...
[مشاهده متن کامل]

کِلیژاک ( کلیژ از سنسکریت: کْلیش= اذیت + پسوند «اک» )
پریپار ( پَریپ از سنسکریت: پَریپیدا= اذیت + پسوند «ار» )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس