نور

/nur/

مترادف نور: پرتو، تابش، تلاء لو، روشنایی، سو، ضیاء، فروغ، شعاع

متضاد نور: تاریکی، ظلمت

برابر پارسی: فروغ، روشنایی، درخشش، شید

معنی انگلیسی:
illumination, light, shine, nur

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

نور. ( ع اِ ) روشنائی. ( ترجمان علامه جرجانی ص 102 ) ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ). روشنی هرچه باشد، یا شعاع روشنی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ضیاء. سنا. ضوء. شید. فروغ. ( یادداشت مؤلف ). کیفیتی که بوسیله حس بینائی درک میشود و به وساطت آن اشیا دیده می شود. ( از اقرب الموارد ) ( از تعریفات ). روشنی. مقابل تیرگی و تاریکی و ظلمت. ج ، انوار، نیران :
ملک ابا هزل نکرد انتساب
نور ز ظلمت نکند اقتباس.
محمدبن وصیف.
به هر جا که بُد نور نزدیک راند
جز ایوان کسری که تاریک ماند.
فردوسی.
کجا نور و ظلمت بدو اندر است
ز هر گوهری گوهرش برتر است.
فردوسی.
زمین پوشد از نور پیراهنا
شود تیره گیتی بدو روشنا.
فردوسی.
یکی ظلی که هم ظل است و هم نور
یکی نوری که هم نور است و هم ظل.
منوچهری.
ابر شد نقاش چین و باد شد عطار روم
باغ شد ایوان نور و راغ شد دریای گنگ.
منوچهری.
چراغی است در پیش چشم خرد
که دل ره به نورش به یزدان برد.
اسدی.
گر از ابر دیدار گیتی فروز
بپوشد نماند نهان نور روز.
اسدی.
این ردای آب و خاک آمد سوی مردم خرد
گرچه نور آمد به سوی عام نامش یا ضیا.
ناصرخسرو.
روز پرنور عطائی است ولیکن پس ِ روز
شب تیره ببرد پاک همه نور و بهاش.
ناصرخسرو.
به خانه در ز نور قرص خورشید
همان بینی که برتابد ز روزن.
ناصرخسرو.
تو آفتابی شاها جهان شاهی را
سپهر دولت و دین از تو یافت نور و ضیا.
مسعودسعد.
و نیز نور ادب دل را زنده کند. ( کلیله و دمنه ). صبح صادق عرصه گیتی را به نور جمال خویش منور گردانید. ( کلیله و دمنه ).
عشق خوبان و سینه اوباش
نور خورشید و دیده خفاش ؟
ظهیر.
همی تابد ز نور روی و رایت
جهان ملک را نور علی نور.
رونی.
نور خود زآفتاب نبریده ست
نور در آینه ست و در دیده ست.
سنائی.
جنبش نور سوی نور بود
نور کی زآفتاب دور بود؟
سنائی.
نور خورشید در جهان فاش است
آفت از ضعف چشم خفاش است.
سنائی.
هرکه در من دید چشمش خیره ماندبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نام یکی از بخشهای سه گانه شهرستان آمل استان دوم . این بخش در باختر شهرستان واقع شده است : از طرف شمال بدریای مازندران از جنوب به خط الراس کوههای البرز از خاور به بخش مرکزی آمل و از باختر به بخش کجور محدود است . مرکز آن قصبه [ سولده ] است که در ۴۳ کیلومتری آمل سر راه شوسه واقع شده است . بخش نور از ۱۴ دهستان و ۱۷۷ ده تشکیل شده است و سکنه آن ۴۲۸٠٠ تن میباشد .
روشنایی، فروغ، فروز، روشنایی چراغ یا آفتاب، شکوفه، غنچه، شکوفه سفید، واحدش نوره انوارجمع
(اسم ) ۱- روشنایی فروغ مقابل تاریکی ظلمت .۳- شعاع : نور خورشید چون از روزنی در خانهای تاریک شودجز در برابر روزن نیفتد. یاترکیبات اسمی : انکسار.یا نور بصر. نور چشم .یا نور چشم . ۱- روشنایی چشم .۲- فرزندقره العین . یا نور دو دیده . نور چشم .یا نور دیده . نور چشم .یا نور رستگاری . رستگاری . یا نور عذرا. ذات مریم ۴ مادر عیسی . یا نور مبین .پیغمبر اسلام . ۳- ( اشراق ) وجود.توضیح حکمت اشراق مبتنی بر قاعده نور و ظلمت ( بجای وجود و ماهیت در حکمت مشائ ) است و چنانکه موجودات بالذات و بالعرضاندنور بالذات و بالعرض است که نور حسی و عقلی باشد.شیخ اشراق نور را تعریف کرده است بانچه ظاهر بنفسه و مظهر لغیره باشد.یا نور اتم . ( اشراق ) ذات مبداالمبادی .یا نور اخس . ( اشراق ) نفوس مدبره .یا نور اسفهبدی . ( اشراق ) . یا نور اعظم .( اشراق ) ذات حق تعالی .یا نور اعلی .( اشراق ) ذات حق تعالی .یا نور اقرب ( اشراق ) نوری است که اول صادر محسوب میشود.یا نور اقهر.(اشراق ) ذات حق تعالی که اقهر انوار و اعظم و اعلای آنهاست .یانور انقص . ( اشراق ) هر یک از انوار در مراتب نازله ناقصتر از نور مافوق و انوارعالیه است تا برسد به انوار مدبره انسیه و انوار حسیه ذاتیه و انوار حسیه عرضیه .یا نور الهی . ۱- ذات حق تعالی .۲- روشنایی غیبی که از جانب حق تعالی بسوی خلق افاضه شود.یا نور اول .( اشراق ) نور اقرب و نور صادر اول است .یا نور بارق .نوریست که از ناحیه نورالانوار بر دل اهل تجرید تابش کند. یا نور برزخی .( اشراق ) ۱- نوریست که در عالم اجسام است .۲- هر یک از انوار مدبره اجساد.یا نور تام .( اشراق ) نور اول نور اقرب .یا نور ثالث .( اشراق ) عقل سوم .یا نور ثانی .( اشراق ) عقل دوم . یا نور جوهری .( اشراق ) نور مجرد حی فاعل قایم بذات است مقابل نور عرضی .یا نور حقیقی .( اشراق ) ذات حق تعالی.یا نور حی. ( اشراق ) نور جوهری است که نفس باشد. یا نور سافل . ( اشراق ) هر یک از انوار نسبت بمافوق و نور عالیتراز خود سافل است .یا نور سانح . ( اشراق ) ۱- نور اول نور اقرب.۲- هر نور فایض بمادون .یا نور شعاعی .( اشراق ) هر یک از انوار حسیه .یا نور عارضی . (اشراق )سهروردی انوار را به دو قسم کرده : یکی نور بالذات و غیر عارضی و دیگر نور عارضی .نور عارضی را هم دو قسم کردهاست : آنچه در مجردات است .قسم اول مانند نور آفتاب وغیره.قسم دوم مانند نفوس و جز آنها. یا نور عظیم.( اشراق ) نور اقرب نور اول. یا نور فایض ( فائض ) ( اشراق ).۱- هر یک از انوار مجرده فایض بمادون خود میباشد. نور سانح .۳- باعتباری نورالانوار.یا نور قاهر.(اشراق ) هر یک از انوار مدبره فلکیه. نورهای قاهرانوار طولیهاند.یا نور قایم ( قائم ).(اشراق ).۱- هر یک از انوار مجرده را نور قایم گویندزیرا انوار مجرده قایم بذات خودندمقابل نور عارض .۲- هر یک از انوار مجرده طولیه.یا نور قدسی .( اشراق ) نور مجرد.یا نور قهار.(اشراق ) نورالانوار ذات حق تعالی .یا نور قیوم .( اشراق ) نور الانوارذات حق تعالی .یا نور متصرف . ( نورالمتصرف ).( اشراق ) نور مدبر.یا نور مجرد.(اشراق ) نوریست مجرد و قایم بذات که قابل اشاره حسیه نباشدمقابل نور عارضی یا نور مجرد مدبر.( اشراق ) نفس ناطقه . یا نور محض .( اشراق ) نور مجرد که غیر مشوب به ظلمت است .یا نور محمد( ی ).وجود شریف پیامبران اسلام .یا نور مستعار. (نورالمستعار ).( اشراق ) نوریست که از راه اشراق انوار علوی بر سوافل پدید آید یا نور مستفاد(نورالمستفاد ).( اشراق ) نور مکتسب از غیر است مانند نورماه که مستفاد از خورشید است و نور اول و اقرب که مستفاد از نورالانوار است .یا نور مفید.( اشراق ) نورالانوارمفید کل انوار است و هر یک از انوار طولیه مفید نور میباشند بمادون خود. در انوار محسوسه آفتاب نور مفید است . یا نور مقدس .( اشراق ) نورالانوار. یا نور ناقص.( اشراق ) هریک از انوار سافله نسبت بنور عالی خود ناقص است و کلیه انوار نسبت به نورالانوار ناقص باشند.
نور محمد دهلوی از پارسی گویان هند است ٠

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) ۱ - روشنایی ، فروغ . مق تاریکی ، ظلمت . ۲ - شعاع . ۳ - قدرت دید، سو. ۴ - سورة بیست و چهارم از قرآن کریم . ۵ - رونق ، جلوه .
(نَ یا نُ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - شکوفة سپید. ۲ - شکوفه . ۳ - غنچه . ج . انوار.

فرهنگ عمید

۱. روشنایی، تابش، فروغ، فروز: نور چراغ، نور آفتاب.
۲. [عامیانه، مجاز] توانایی دیدن.
۳. بیست وچهارمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۶۴ آیه.
۴. [قدیمی، مجاز] رونق.
* نور اسپهبد (اسفهبد ): [قدیمی]
۱. فره کیانی.
۲. نفس ناطقه، روح انسانی.
* نور بصر: = * نور دیده
* نور چشم: = * نور دیده
* نور دیده:
۱. روشنایی چشم، قدرت بینایی.
۲. [مجاز] فرزند عزیز.
۳. [مجاز] شخص عزیز.
* نور رستگاری: چراغ یا مشعلی که قایق ها و کشتی های کوچک هنگام خطر غرق شدن روشن می کنند تا قایق ها و کشتی های دیگر به کمک آن ها بشتابند: در جبین این کشتی نور رستگاری نیست / یا بلا از او دور است یا کرانه نزدیک است (؟: لغت نامه: جبین ).
۱. شکوفه.
۲. غنچه.
۳. شکوفۀ سفید.

فرهنگستان زبان و ادب

{light, light radiation, visible radiation} [فیزیک- اپتیک] گستره ای از طیف الکترومغناطیسی که چشم آن را می بیند؛ گاهی این اصطلاح برای تابش های فروسرخ و فرابنفش نیز به کار می رود

گویش مازنی

/nover/ نوبر & بقعه ای متبرکه در گرگان

واژه نامه بختیاریکا

بِرق

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] راغب در مفردات می گوید: نور روشنی منتشر شده است که به دیدن کمک می کند و دو گونه است: دنیوی و اخروی. نور دنیایی نیز دو نوع است: نوعی معقول به چشم بصیرت و آن چیزی است که از امور الهیه منتشر می شود مانند عقل و نور قرآن و نوعی محسوس به چشم سر و آن چیزی است که از اجسام نورانی منتشر می شود مانند خورشید و ماه و ستارگان و اجرام نورانی.
پس از نور الهی که در قرآن آمده مانند:
و از نور محسوس به چشم سر:
و گفته می شود خدا آن را روشن نمود و آن را نور داد و خدا خودش را نور نام برده از این نظر که او نورانی کننده است. چنانچه فرموده: «اللَّهُ نُورُالسَّماواتِ وَالْأَرْضِ» (سوره نور/ 35) و این نامگذاری خدا خودش را به اسم نور به خاطر مبالغه در کارش یعنی نور بخشیدن است.
«نور» یکی از اسامی و صفات قرآن است: «...وَأَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُّبِینًا»؛ و ما به سوی شما نوری تابناک فرو فرستاده ایم. (سوره نساء/ 174)
درباره اطلاق «نور» بر قرآن چند وجه ذکر شده است:

[ویکی الکتاب] معنی نُورُ: نور(آنچه موجب دیدن اشیاء می شود بازتابش یا تابش نور از آنها به چشم ما است لذا دیده شدن اشیاء به وجود نور وابسته است ، اما در عبارت "ﭐللَّهُ نُورُ ﭐلسَّمَاوَاتِ وَﭐلْأَرْضِ " مراد این است که خدایتعالی آن نوری است که حتی وجود اشیاء نیز وابسته به وجود ا...
معنی ضِیَاءً: فروزان - دارای نور - روشنایی (ضیاء به معنی منبع نور است ولی کلمه نور معنی عامتری دارد )
معنی نُورَنَا: نور ما
معنی ضُحَاهَا: گستردگی نورش(ضحی به معنای گستردگی نور آفتاب )
معنی ضُّحَیٰ: اوائل روز و موقع پهن شدن نور خورشید
معنی دُرِّیٌّ: پر نور("کوکب دری "به تعداد معدودی از ستاره های آسمان می گویند که درخشان تر از بقیه هستند)
معنی مُّبْصِرُونَ: روشنگران - نور دهندگان - بینا کنندگان (جمع اسم فاعل از مصدر ابصار)
معنی هَبَاءً: خاک بسیار نرم و غباری که در هوا پراکنده میشود ، و جز در هنگام تابش نور خورشید از یک روزنه دیده نمی شود
معنی مُبْصِراً: روشنگر - نور دهنده - درخشنده - واضح و روشن - آنچه سبب بینایی می شود - بینا کننده (اسم فاعل از مصدر ابصار)
معنی مُبْصِرَةً: روشنگر - نور دهنده - درخشنده - واضح و روشن - آنچه سبب بینایی می شود - بینا کننده (اسم فاعل از مصدر ابصار)
معنی طَبَعَ: مُهر زد ( بر دل مهر زدن کنایه از این است که راه ورود هدایت و نور به آن دل را ببندند همانطور که وقتی چیزی را مُهر وموم می کنند چیزی نمی تواند به آن وارد شود.)
معنی طُبِعَ: مُهر زده شد ( بر دل مهر زدن کنایه از این است که راه ورود هدایت و نور به آن دل را ببندند همانطور که وقتی چیزی را مُهر وموم می کنند چیزی نمی تواند به آن وارد شود.)
ریشه کلمه:
نور (۱۹۴ بار)

[ویکی فقه] نور (ابهام زدایی). نور ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: قرآن• سوره نور، بیست و چهارمین سوره قرآن کریم و از سوره های مدنی• آیه نور، آیه ۳۵ نور، مشتمل بر اطلاق نور آسمان و زمین بر خداوند سبحان• آیه ۶ نور، آیه ۰۰۶ نور یا آیه لعان به آیه ۶ نور، در باره اجرای نفرین خاص بین زن و شوهر کاربردهای دیگر• نور (مفهوم)، به معنای روشنایی و اطلاق شده بر معانی مختلف در متون دینی
...

[ویکی فقه] نور (اسماءوصفات قرآن). نور یکی از اسماء و صفات قرآن است.
نور، از اسما و صفات قرآن:۱. ... وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً.
نساء/سوره۴، آیه۱۷۴.
قرآن، خارج کننده مردم از تاریکیها به نور:۱. یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ.
مائده/سوره۵، آیه۱۵.
۱. ↑ نساء/سوره۴، آیه۱۷۴.
...

[ویکی فقه] نور (قرآن). یکی از صفات قرآن، نور بودن آن می باشد.
«نور» به معنای روشنایی یا آشکارکننده و نمایانگر اشیا، و یکی از اسامی و صفات قرآن است: (... وَاَنزَلْنَا اِلَیْکُمْ نُورًا مُّبِینًا)؛ "و ما به سوی شما نوری تابناک فرو فرستاده ایم".
در قرآن
درباره اطلاق «نور» بر قرآن چند وجه ذکر شده است:۱. قرآن راه سعادت انسان را روشن می کند و او را از ظلمت جهل و شرک و بت پرستی نجات می دهد.۲. به لحاظ حقیقت متعالیه قرآن که از سرچشمه بی نهایت نور، یعنی خدای متعالی صادر شده است.۳. چون قرآن باعث پیداشدن و قرارگرفتن نور ایمان در قلب می شود، «نور» نامیده شده است.۴. قرآن روشن کننده همه حقایق و معنویات، مبدا و معاد ، حلال و حرام و امور دنیا و آخرت است؛ پس «نور» است.

[ویکی فقه] نور (مفهوم). نور در متون دینی بر مصادیق گوناگونی اطلاق شده است این مصادیق طیفی از موجودات را شامل می‏شود که یک طرف آن نور حسی و طرف دیگر آن ذات خداوندی است در میان این دو عقل، علم، ایمان، پیامبر، امام هدایت و...هم نور نامیده شده‏اند ولی نور بودن همه این موجودات به نور حقیقی برمی‏گردد که ذات لا یزال خداوندی است. همچنین نور نامی از نام‏های خداوند و اسم یکی از سوره های قرآن کریم است و از کلماتی است که در قرآن و احادیث کاربردهای بسیاری دارد. و بر مصادیق گوناگونی اطلاق شده است. گر چه این مصادیق از نوع واحدی نیستند ولی وجود ویژگی خاصی در آن ها سبب شده است که آن ها را نور بنامند
برای نور تعریف های مختلفی آورده‏اند بعضی از این تعاریف فقط بر نور حسی دلالت دارد مانند این که گفته‏اند نور پرتوهایی است که پراکنده می‏شود و به دیدن کمک می‏کند و بعضی دیگر می‏گویند نور همان چیزی است که اشیاء را آشکار می‏کند و حقیقت اشیاء را به چشم نشان می‏دهد.
با توجه به مصادیقی که در متون دینی برای نور ذکر شده است نمی‏توان با این تعاریف همه آن ها را تفسیر کرد تعاریف فوق نور را محدود به نور حسی می‏کنند بنابراین باید در جستجوی تعریفی باشیم که تمام مصادیق را شامل شود. تعریف مشهور دیگری که برای نور آورده‏اند این است که نور چیزی است که به ذات خود ظاهر باشد و غیر را هم ظاهر سازد.
این تعریف‏ گر چه نور حسی را شامل می‏شود ولی به آن محدود نمی‏شود و هر چه ظاهر لذات و مظهر للغیر باشد را در برمی‏گیرد. و بنابراین می‏تواند تمام مصادیق نور را تعریف کند.

کاربردهای نور
از امام علی(ع) نقل شده است که «الله نور السموات و الارض یعنی حق را در میان آسمان ها و زمین منتشر ساخت و تمام صحنه هستی با آن روشنایی یافت» و ممکن است به این معنا باشد که دل های اهل زمین و آسمان ها را با نور خود منور ساخت.
گر چه نور خداوند در صحنه تکوین پدیدار است و هر چیزی که خود را پدیدار می‏کند موجد خود را هم نشان می‏دهد و موجودات این جهان آینه‏هایی هستند که هر کدام متناسب با مرتبه وجودی‏شان و اوصاف و ویژگی‏هایی که دارند خالق خود را نشان می‏دهند ولی خداوند از راه هدایت تشریعی و شجره نبوت و ولایت هم خود را پدیدار ساخته است. دنباله آیه‏ «الله نور السموات و الارض» به این مسأله می‏پردازد یعنی:
«مثل نوره کمشکاة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب درّی یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضئ و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شئ علیم.»
درباره حقیقت این نور که خداوند به خود نسبت داده و آن چه این نور را به آن تشبیه کرده مفسران اختلاف کرده‏اند اکثریت بر این عقیده‏اند که منظور نور پیغمبرمان حضرت محمد(ص) می‏باشد و گویی چنین فرموده است، مثال محمد(ص)که رسول خداست همانند مشکوة است و مصباح قلب آن حضرت و زجاجه سینه او می‏باشد که آن را به ستاره درخشان تشبیه کرده و سپس برگشته به قلب آن حضرت که تشبیه به مصباح شده و فرموده است «یوقد من شجرة» این مصباح از درخت با برکت یعنی ابراهیم(ع) برافروخته می‏شود که اکثر انبیاء از نسل او هستند و می‏توان گفت منظور از شجره مبارکه شجره وحی است و این که محمد(ص) نه شرقی است و نه غربی یعنی نه مسیحی است و نه یهودی چون نصاری به طرف مشرق و یهودیان به طرف مغرب نماز می‏خوانند. «یکاد زیتها یضئ و لو لم تمسسه نار» پیش از آن که پیامبر اعلام نبوت کند و مردم را به خود دعوت فرماید نزدیک است معجزات و نشانه‏های نبوت خود گواه و شاهد بر آن باشند یا این که اگر هیچ کدام از معجزاتش هم دیده نمی‏شد نزدیک بود که صدق نبوت و راستی پیامبری‏اش ظاهر و آشکار شود.
از امام صادق(ع)روایت شده است که منظور از «مثل نوره...» ما اهل بیت هستیم یعنی پیامبر و ائمه نشانه‏ها و نمودهایی هستند که توحید را نشان می‏دهند و به مصالح دین و شریعت اسلام و سنن و فرائض هدایت می‏کنند.
از ](ع)منقول است که مراد از مشکاتی که مصباح در آن قرار دارد نور دانش در سینه پیامبر است و مقصود از زجاجه سینه علی(ع)است که پیامبر با تعلیم خود علمش را به آن منتقل کرد و مراد از جمله «یکاد زیتها یضئ و لو لم تمسسه نار» این است که به زودی عالم آل محمد(ص) حقایق را بازگو می‏کند پیش از آن که کسی از او سئوال کند و منظور از «نور علی نور» این است که پس از هر کدام از امامان آل محمد(ص) امامی که به نور علم و حکمت تایید شده است می‏آید و این امر از زمان حضرت آدم تا قیام قیامت برقرار است و آنها خلفای خدا در روی زمین و حجتهای او بر خلقش می‏باشند و در هیچ زمانی زمین از وجود یکی از آن بزرگواران خالی نیست.
بعضی از مفسرین در توضیح نور علی نور گفته‏اند که قرآن نوری است از جانب خداوند که برای مردم نازل شده تا از آن کسب نور کنند و منظور از «علی نور» ادله و بیاناتی است که قبل از قرآن وجود داشته است و «نور علی نور» یعنی بخشی از قرآن بخش دیگر آن را روشن می‏کند.

← دیدگاه صاحب مجمع البیان
...

دانشنامه عمومی

پرتو یا نور یک تابش با سرعت موج های الکترومغناطیس و حاوی فوتون ( به انگلیسی: Photon ) است که با چشم انسان و دیگر جانوران، دیده می شود. نور مرئی با طول موجی از حدود ۳۸۰ تا حدود ۷۵۰ نانومتر در بین دو نور نامرئی فروسرخ ( به انگلیسی: Infrared ) که در طول موج های بلندتر و فرابنفش ( به انگلیسی: Ultraviolet ) که با طول موج های کوتاه تر یافت می شود، قرار دارد. نور تابشی است که از یک سری پرتو نورانی ایجاد شده و باعث دیدن اجسام می شود. به عنوان یک نظریهٔ نو می توان گفت پرتوهای نورانی که نور را تشکیل می دهند به صورت مستقیم حرکت کرده، سرعت حرکت آن ها زیاد بوده، هنگام برخورد به اجسامی که بتوانند از آن ها رد بشوند از آن ها رد شده و هنگام برخورد با اجسامی که نتوانند از آن ها رد بشوند از آن ها رد نشده و بازتاب می شوند. نور را می توان به صورت زیر دسته بندی کرد:
• نور طبیعی مثل نور خورشید
• نور مصنوعی مثل نور لامپ
اصولاً می توان گفت که دلیل سیاه بودن و تاریک بودن فضا، نبودن نور در فضا است.
نظریهٔ جیمز کلارک ماکسوِل دربارهٔ انتشار الکترومغناطیس و نور بحث می کند در حالی که نظریهٔ کوانتومی ، برهم کنشِ نور و ماده یا جذب و نشر آن را شرح می دهد، از آمیختن این دو نظریه، نظریهٔ جامعی که الکترودینامیک کوانتومی نام دارد، شکل می گیرد.
نظریه های الکترومغناطیسی و کوانتومی افزون بر پدیده های مربوط به تابش بسیاری از پدیده های دیگر را نیز تشریح می کنند بنابراین می توان منصفانه فرض کرد که مشاهدات تجربی امروز، کم وبیش در چارچوبِ ریاضی پاسخگوست. سرشت نور کاملاً شناخته شده است اما در مورد واقعیت نور همچنان پرسش وجود دارد.
۱ ) نظریهٔ نیوتن:
نور را به صورت خطّ مستقیم تصور می کرد و برآن انعکاس قائل بود. با استفاده از این تئوری مسائل مربوط به آیینه ها، عدسی ها، منشور و دیگر مسائل را حل می کنیم.
۲ ) نظریهٔ هویگنس: نور را موج تصوّر می کرد و به خوبی می توانست مسائل مربوط به طول موج مثل رنگ نور را توجیه کند. با استفاده از این تئوری، مسائل مربوط به آزمایش یانگ، پدیدهٔ پر اش و از این قبیل را حل می کنیم.
۳ ) نظریهٔ پلانک: نور را تشکیل شده از بسته های ریزی به نام فوتون می دانست. با استفاده از این نظریه مسائل فیزیک مدرن را حل می کنیم.
هر منبع و جسمی دارای شرایط مولکولی است و هر مولکول دارای انرژی است و انرژی حرارت را شکل می دهد و حرارت تشعشع را پدید میآورد و مجموع انرژی و حرارت و تشعشع در اصل فرکانس را شکل می دهند از آنجا که هر مولکول الکترون را دارا است و حرکت الکترون ها که دارای بار الکتریکی میباشد در حرکت چرخشی در لایه ها به دور اتم ایجاد کننده انرژی و میدان الکتریکی است و جابجایی ذرات بار الکتریکی الکترون ها در حرکت چرخشی ایجاد انرژی مینماید و سپس ترکیب میدان های الکتریکی به نسبت میزان جریان بار الکتریکی خود میدان مغناطیس قوی با بار الکتریکی منفی بالا یا میدان مغناطیس ضعیف با بار الکتریکی منفی را شکل می دهد و در صورتیکه بار الکتریکی مثبت میدان الکتریکی بالا باشد در ترکیب با میدان مغناطیس ضعیف با بار الکتریکی منفی پایین میدان الکترومغناطیس با بار الکتریکی مثبت شکل می دهد و اگر بار الکتریکی منفی میدان الکتریکی بالا باشد در ترکیب با میدان مغناطیس قوی با بار الکتریکی منفی بالا میدان الکترومغناطیس با بار الکتریکی منفی شکل می دهد و از آنجا که میدان الکترومغناطیس با جریان انرژی پدید میاید در کل میتوان ابراز نمود تجمیع میدان الکترومغناطیس تحت شرایط فشار بر همدیگر نور را پدید میاورد و در اصل نور پدید آمده از میدان الکترومغناطیس شکل گرفته از فرکانس که تحت شرایط انرژی پدید میاید. [ ۱]
عکس نورعکس نورعکس نورعکس نورعکس نور

نور (استان آمور). نور ( روسی: Невер ) یک شهرک در استان آمور کشور روسیه است.
عکس نور (استان آمور)عکس نور (استان آمور)

نور (شاهرود). نور یک روستا در ایران است که در دهستان خوارتوران شهرستان شاهرود واقع شده است. [ ۱] نور ۹۲ نفر جمعیت دارد.
عکس نور (شاهرود)

نور (شهر فرانسوی). نُوِر ( به فرانسوی: Nevers ) کمونی در مرکز فرانسه که در دپارتمان نی یور در ناحیه بورگونی - فرانش - کنته واقع شده است. [ ۱] با جمعیتی بالغ بر ۳۵۳۲۷ نفر ( بر اساس سرشماری ۲۰۱۲ ) [ ۲]
نُوِر ۱۷٫۳۳ کیلومترمربع مساحت و ۴۳٬۰۸۲ نفر جمعیت دارد و ۱۸۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
نور خواهرخوانده شهرهای:
عکس نور (شهر فرانسوی)عکس نور (شهر فرانسوی)عکس نور (شهر فرانسوی)

نور (فیلم). «نور» ( انگلیسی: The Light ( film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به ساندرین بونر، فیلیپ تورتون، و امیلی دوکن اشاره کرد.
عکس نور (فیلم)

نور (فیلم ۱۹۸۱). نور ( به هندی: Jyoti ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۱ و به کارگردانی پراموند چاکراوارتی است. در این فیلم بازیگرانی همچون جیتندرا، هما مالینی، آشوک کومار، آجیت خان، دون ورما، آریونا ایرانی ایفای نقش کرده اند.
عکس نور (فیلم ۱۹۸۱)

نور (فیلم هندی). نور ( انگلیسی: Noor ) فیلم هندی کمدی - درام هندی - زبان، محصول سال ۲۰۱۷ است که کارگردانی آن بر عهده سانهیل سیپی بود و نقش اول فیلم را سوناکشی سینها بازی کرده است. اکران جهانی فیلم در روز ۲۱ آوریل ۲۰۱۷ انجام گرفت. [ ۳] فیلمبرداری اصلی در میانه سال ۲۰۱۴ در آر کی استودیو در بمبئی شروع شد. [ ۳]
عکس نور (فیلم هندی)

نور (لهستان). نور ( به لاتین: Nur ) یک روستا در لهستان است که در گمینا نور واقع شده است. [ ۱] نور ۷۶۰ نفر جمعیت دارد.
عکس نور (لهستان)عکس نور (لهستان)

نور (مجموعه تلویزیونی). نور نام مجموعه ای تلویزیونی ساخت کشور ترکیه می باشد که از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ شبکه کانال دی ترکیه پخش شد. نام اصلی این سریال نقره ( به ترکی استانبولی: Gümüş ) می باشد، اما در شبکه های عربی زبان و شبکهٔ ام بی سی پرشیا با نام نور پخش می شود. [ ۱] این سریال از شبکه های ام بی سی ۴ با دوبله عربی پخش شد. شبکه ام بی سی پرشیا این سریال را با دوبله فارسی پخش کرد.
این فیلم داستان زندگی دختر جوان و زیبایی را نشان می دهد که با یک پسر به نام مهنّد که از یک خانوادهٔ اشرافی و ثروتمند است، ازدواج کرده است.
مهند زنی را که دوست دارد در تصادفی وحشتناک از دست می دهد و اینک دلزده از زندگی است. نور دختری که در کودکی دوستش داشته است، از طرف پدربزرگش برای ازدواج به او پیشنهاد می شود، اما مهند در شب عروسی می گریزد و شکیبایی و اندوه و انتظار برای نور بجا می گذارد…
مجموعهٔ تلویزیونی نور که نام اصلی اش Gümüş به معنای نقره می باشد در فاصله ژانویه ۲۰۰۵ تا ژوئن ۲۰۰۷ در صد قسمت در شبکه د Kanal D کشور ترکیه تهیه شده است. این مجموعهٔ تلویزیونی با دوبلهٔ عربی توانست بینندگان بسیاری را مجذوب خود نماید و حرف و حدیث کوچه و بازار شود. سریال نور با دوبله فارسی از روز شنبه ۸ مهرماه ساعت ۱۰ شب شنبه تا چهارشنبه از mbcpersia پخش می شود. طبق فتوای صادر شده از سوی برخی مفتیان وهابی عربستان سعودی از جمله شیخ «عبدالعزیز آل الشیخ»، دیدن سریال های ترکیه اقدامی حرام محسوب می شود. هدف این گونه سریال ها منحرف کردن بشر و منهدم کردن انسانیت است زیرا بیننده را به روی آوردن به هوا و هوس می خواند و انسان را به آزادی کامل و مطلق و خارج از هرگونه قید و بند دعوت می کند و بی شک بدین ترتیب شهوت و هوا و هوس بر انسان غلبه خواهد کرد و حلال و حرام در هم مخلوط می شود. [ ۲]
در عربستان سعودی حدود ۳ تا ۴ میلیون نفر گفته اند که این سریال را هر روز از شبکه ام بی سی مشاهده کرده اند. قسمت پایانی این سریال حدود ۸۵ میلیون بیننده عرب داشته است. [ ۳]
عکس نور (مجموعه تلویزیونی)

نور (هنرپیشه لبنانی). نور ( متولد ۲۳ دسامبر ۱۹۷۷ ) هنرپیشه، بازیگر تلویزیون، سینما و تئاتر اهل لبنان است که در سینمای مصر، با آثاری که به عنوان سرآمد در تاریخ مدرن سینمای مصر شناخته می شوند به شهرت رسید. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
عکس نور (هنرپیشه لبنانی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

نور (فیزیک)(light)
امواج الکترومغناطیسی در ناحیۀ مرئی و در طول موج هایی از ۴۰۰ نانومتر درحد بنفش، تا ۷۷۰ نانومتر درحد سرخ. برای نور هر دو خاصیت موجی و ذره ای را پذیرفته اند و ذرۀ بنیادی یا کوانتوم نور را فوتون می نامند. سرعت نور و کل تابش الکترومغناطیسی در خلأ تقریباً برابر ۳۰۰هزار کیلومتر در ثانیه و ثابتی جهانی است که آن را با نماد c نشان می دهند. نور نوعی تابش است که بخش عمده ای از آن برای چشم انسان قابل رؤیت است. نوری که در خورشید تولید می شود، ضرورتی حیاتی برای زندگی در زمین است. این نور علاوه بر این که دیدن محیط را برای انسان میسر می کند، انرژی مورد نیاز را تقریباً برای همۀ موجودات روی زمین تأمین می کند. بسیاری از زنجیره های غذایی از گیاهان سبز آغاز می شوند. این گیاهان با استفاده از انرژی نور خورشید، غذای پرانرژی را از راه فتوسنتز تولید می کنند. این فرآیند عمدتاً در برگ گیاهان و از راه عملکرد سبزینۀ (کلروپلاست) یاخته های برگ صورت می گیرد. حیوانات گیاه خوار گیاهان را می خورند و جانوران گوشت خوار هم از حیوانات گیاه خوار تغذیه می کنند. زنجیره های غذایی دیگر ممکن است از بقایای گیاهان یا حیوانات مرده آغاز شود. اما در همۀ موارد، غذاهای پُرانرژی از راه زنجیره های غذایی تأمین می شوند و همۀ انواع انرژی ها از خورشید منشأ می گیرند. گیاهان نسبت به نور واکنش نشان می دهند. رشد ساقه ها عموماً در جهت رسیدن به نور است. این رشد را اُکسین ها کنترل می کنند. هرچند چشم انسان بخش بزرگی از نور را حس می کند، بعضی از انواع آن قابل رؤیت نیستند. نمونه ای از آن نور فرابنفش(UV) است. نور فرابنفش به دی. اِن. اِی آسیب می رساند و موجب جهش می شود. خورشید نور فرابنفش هم تولید می کند، ولی بخش عمده ای از آن پیش از رسیدن به زمین جذب جو می شود. با این همه، قرارگرفتن در معرض آفتاب شدید خطر ابتلا به سرطان پوست را در انسان افزایش می دهد.
کشف های اولیه. آیزاک نیوتون نخستین بار در ۱۶۶۶ متوجه شد نور خورشید از نسبت های معیّنی از رنگ های گوناگون تشکیل شده است، و با پاشیدگی نور می توان آن را به اجزای سازنده اش تجزیه کرد. پیش از نیوتون تصور می کردند پاشیدگی نور منجر به تولید رنگ های گوناگون می شود و رنگ های نور را از هم جدا نمی کند. پیشینیان بر این باور بودند که نور سرعتی نامتناهی دارد. محدود و متناهی بودن سرعت نور را اولین بار منجم دانمارکی، اوله رومر، در ۱۶۷۶ کشف کرد. نورشناسی یا اُپتیک رشته ای بسیار قدیمی از فیزیک است. عدسی ای از سنگ بلور را در خرابه های نینوا یافته اند و آریستوفانس در اثرش، با نام ابرها از کاربرد شیشه های سوزان یا عدسی ذره بین سخن می گوید. یونانیان باستان (ح ۳۰۰پ م) با پدیده های بازتاب و شکست آشنایی داشتند. فیثاغورسیان و افلاطونیان نظریه هایی برای بینایی مطرح کردند. کلئومیدس، که اهل روم بود و در زمان امپراتور اوگوستوس می زیست، به پیروی از بطلمیوس، دانش شکست را گسترش داد و توضیح داد که شکست نور در جو باعث می شود خورشید بعد از پایین رفتن از افق نیز دیده شود. حسن ابن هیثم (ح قرن ۱۰م)، کتابی در نورشناسی نوشت و در آن، علاوه بر پیشبرد علم بازتاب و شکست، نتیجۀ مطالعات فشرده اش را در زمینۀ اُپتیک چشم انسان شرح داد. راجر بیکُن (قرن ۱۳م) مطالعات و پیش گویی هایی در اُپتیک داشت که بعضی از آن ها بعدها، با ساخته شدن اولین تلسکوپ ها به دست گالیله (۱۶۰۹)، به تحقق پیوستند. ویلبرورد اسنل، اهل لیدن، تقریباً در همان زمان قانون شکست را کشف کرد و نیوتون آن را با فرض نظریۀ ذره ای توضیح داد. بنابراین نظریه، جسم درخشنده سیلی از ذرات نور گسیل می کند که به خط مستقیم در فضا منتشر می شوند. کریستیان هویگنس، از معاصران نیوتون، نظریۀ موجی نور را عرضه کرد، اما کارهای بزرگ نیوتون در زمینۀ نور و همچنین شهرت بسیار زیادش، نظریۀ هویگنس را تحت الشعاع قرار داد. اوگوستین فرنل (۱۷۸۸ـ۱۸۲۸) و تامس یانگ (۱۷۷۳ـ۱۸۲۹) با شواهدی حاصل از آزمایش های پراش و تداخل پایه های نظریۀ هویگنس را مستحکم کردند.
نظریه های نوین. قرن ۱۹ شاهد تحولات نظریۀ اثیر بود. در آن زمان اثیر را محیطی درنظر می گرفتند که نور در آن منتشر می شود. این نظریه جای خود را به نظریۀ موج الکترومغناطیسی داد. این امر پس از اندازه گیری های دقیق سرعت نور صورت گرفت و پژوهش های نظری جیمز ماکسول را تأیید کرد. گسیل نور از اجسام خوددرخشنده پدیده ای اتمی است که ماکس پلانک، نیلس بور، و دیگر دانشمندان فیزیک با نظریۀ کوانتومی آن را به خوبی توضیح داده اند. همچنین، جذب نور، و به ویژه گسیل الکترون از سطوح فلزی ای که تحت تابش نور قرار می گیرند (اثر فتوالکتریک)، نیز با نظریۀ کوانتومی توضیح داده شدند. با این همه، بعضی از خواص نور فقط با فرضیۀ انتشار نور به صورت امواج الکترومغناطیسی قابل توضیح اند و به همین سبب، نظریۀ کوانتومی را برای توضیح خواصی مانند اثر فتوالکتریک، و نظریۀ موج الکترومغناطیسی را برای توضیح پدیده هایی مثل تداخل به کار می بریم. ارتباط بین این دو نظریه را اصل عدم قطعیت ورنر هایزنبرگ بیان می کند. نیز ← شکست؛ پراش؛ تداخل_(فیزیک)

جدول کلمات

روشنی

مترادف ها

light (اسم)
پرتو، تابش، وضوح، مشعل، سو، اتش، اتش زنه، نور، چراغ، فانوس، کبریت، برق چشم، سرگرم کننده غیر جدی، لحاظ

glory (اسم)
عظمت، افتخار، شهرت، مباهات، سر بلندی، شکوه، عزت، جلال، فخر، اشتهار، نور

فارسی به عربی

ضوء , مجد

پیشنهاد کاربران

"کلامُ الله" نورً؛ خَلَقَ ماکان ویَخلُقُ مایکون و سیخلُقُ ما سیکون.
ولیس مُجرّد صُحُف مثل صحف إبراهیم وموسی ( علیهما السلام ) .
واژه نور
معادل ابجد 256
تعداد حروف 3
تلفظ no[w]r
نقش دستوری اسم خاص مکان
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَنوار] [قدیمی]
مختصات ( نَ یا نُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی nur
الگوی تکیه S
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 1
منبع واژگان مترادف و متضاد
لغت نامه دهخدا
ولی واژه برق
معادل ابجد 302
تعداد حروف 3
تلفظ barq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی، جمع: برخ]
مختصات ( بَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی barq
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا

نور ، نار و نهار از یک ریشه اند که همگی با واژه ناهار ایرانی و هند و اروپایی از یک ریشه اند .
🕋 ترتیب سوره های قرآن کریم:
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
...
[مشاهده متن کامل]

13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس

نور نام شهری در مازندران هست که سابقا سولده نامیده میشد و مردم آن مازندرانی هستند و به زبان مازندرانی با گویش کجوری صحبت میکنند.
نور نام ولایتی در غرب آمل و شرق کجور ( نوشهر ) میباشد که در گذشته ناتل نامیده میشد و بخشی از رویان طبرستان بود و منطقه رویان طبرستان از آمل تا هوسم ( رودسر ) ادامه داشت و شامل نواحی ناتل و کجور و چالوس و کلار و لنگا و شیرجان و هوسم میشد که مرکز آن شهر کجور بود که بعدها به منطقه نور و شهر های واتاشان و بلده و ناتل انتقال یافت.
...
[مشاهده متن کامل]

رقص نوری که با نام دروم شناخته میشود یکی از مهمترین رقص های غرب مازندران هست که در نوشهر و چالوس و کلاردشت و عباس آباد و آمل رقصیده میشود.

نور =نّور=نّبُر=نه ور =نه بُر
نّور=درکوردی یعنی چیزی که بریده نمی شود
نور قابل بریدن نیست
نور واژه کوردی مثل خیلی از واژگان قرآن کوردی هستش
چون ابراهیم [ع ] از مناطق نینوا فرزندش اسماعیل و هاجر برده عربستان .
واژگان از زبان قرض گرفته می شود اما افعال خیر
نور در کردی بن افعال =>
...
[مشاهده متن کامل]

نوارین = نگاه کردن
بنواره = نگاه کن
انواره = نگاه میکنه
دیدن هم زمانی افتاق میفته که نور باشه وگرنه در تاریکی مطلق دیدن ممکن نیست
مثل دونیا =دنیا [نیا = کاشت]
دو نیا یعنی دو کاشت
در دنیا هم ادمی دو کاشت انجام میده بعضی هاش برای این دنیا و برخی هم برای قیامت

نور به فتح اول بر وزن ثور به معنای شکوفه است:اگر حمل و ثور گردون دور و تاریکست، گل و نور هامون پیدا و نزدیک. . . ( مقامات حمیدی )
اسم نور برا پسرا هم مجوز دادن. این اسم دوجنسیتی شده چون وقتی اسم نورا رو برا دخترا گذاشتن اسم نور لازم بود بمونه برا پسرا. نور اسم پسره تو شهرمون. اسم نور پسرانه بوده و اسم نورا دخترانه اش بوده
تابش
در زبانِ ایرانیانِ باستان:
بانَو ( banav ) به چمِ ( پرتو، پرتوِ نور )
بانومَنت ( banu. mant ) به چمِ ( تابناک، درخشان، نورانی )
بان وَنت ( ban. vant ) به چمِ ( تابناک، درخشان، نورانی )
بامَ ( bama ) به چمِ ( نور، روشنایی، درخشش، برق )
...
[مشاهده متن کامل]

بامیَه ( bamya ) به چمِ ( درخشان، روشن، تابناک، نورانی )
بوده است.
در زبانِ آلمانی به " نور"، " Licht " می گویند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
واژگانِ " بام، بامداد، بامشاد و. . . " در زبانِ پارسی با واژگانِ بالا همبسته و مرتبط هستند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد واژه:
برای واژگانی همچون "نور" و " برق" می توان از واژگانِ بالا همچون "بام" بهره برد.
می توان کارواژگانی همچون "بامیدن" و " باماندن" را به کار گرفت. برای نمونه واژه "بامانِش" را می توان به چمِ "نوردِهی، تشعشع" گرفت.
( این تنها دیدگاهِ نویسنده یِ این پیام می باشد. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت ( reference ) :
بخشِ 954 - 955 از نبیگِ "فرهنگنامه ایرانیِ باستان altiranisches W�rterbuch" نوشته یِ " Christian Bartholomae":

نور
نور در زبان فارسی وام واژه ای از زبان آکدی هست و پیش از اعراب از زبان آکدی ها به زبان ها ایرانی راه یافته است .
برابر های نزدیک به آن در زبانهای ایرانی باستانی آن: اود/، / اوتر/ ، آتر /سو/، /آن/پرتو، تابش، وضوح، مشعل، سو، اتش، ، فانوس، کبریت، می باشد
نور عربی شده ای خور هستش
خورشید خوراسان
افروغ، فروغ، روشنا، روشنایی
نور بیست و چهارمین سوره قران مجید است برای یاد سپاری اسان تر می توان چنین تصور کرد که در بیست و چهار ساعت شبانه روز نور وجود دارد هم نور ستارگان و هم نور چراغ ها در شب هم این که اگر برای عده ای نور خورشید
...
[مشاهده متن کامل]
ظهور وبروز ندارد اما بهرحال اسمان منظومه شمسی از نور خورشید بهره مند است و همیشه یک سمتی از زمین در روز واقع و در حال دریافت نور مستقیم خورشید است.

شاید از واژه �خور� گرفته شده باشه
با @ایرزاد موافقم
شین حتی در انگلیسی هم استفاده می شه به معنی درخشان.
ن: نا، نه، نی
ور: دور، برون
نور: آنچه از خود دور نمی شود
نور
واژه یِ پارسیِ دیگَری بَرایِ نور " شین " اَست که دَر واژه یِ " اَفشین : اَف - شین = نوری/ آتوری که اَز بالا می تابَد " بَر جای مانده اَست.
" شین " به دیسِ " شَن" هَم به کار رَفته اَست . دَر واژه یِ روشَن : رو - شَن ، "رو " شایَد کوتاه شُده یِ روز باشَد یا " رو " اَز کارواژه یِ رَفتَن.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه یِ دیگَر " شان " اَست که دَر نِشان وَ نِشانه بَغی / باقی مانده : نِ - شان ، پیشوَندِ - نِ به سویِ پایین مینه می دَهَد.

نور ( nurr ) :در زبان ارمنی به معنی انار است
نور ( Nur ) :در زبان ارمنی به معنی انار است
در گفتار لری :
واژه نیر به مَنای نور به کار می رود که جابجایی دو حرف ( ی ، و ) رخداده مانند واژه ی پول و پیل
از واژه ی نیر به مَنای چهره و رخ هم استفاده می شود.
جمله �نام نیر خدا� را هم زمانی که می خواهند از کسی تعریف کنند یا چمشش نزنند به کار می برند.
...
[مشاهده متن کامل]

که باید دید �نیر� چه مَنای می دهد، مَنای نورانی یا نیرو و قدرت یا چیز دیگری.
واژه های نور و نیر باستانی ایرانی.

نور
درست است که در زبان شناسی زبان ها را به دسته های زیر بخش می کنند :
۱ - سامی و حامی
۲ - هند و اروپایی
۳ - اورال آلتایی
ولی این زبان ها با هم خویشاوند اند ، مهم و مَهَند این است که چِرایی و علت نخستین نام گذاری واژه ها را فهمیده و سپس دگرگشت و تحول آنها را در سپاره و طی زمان دریافته و برای هال کنون از آنها بهره بگیریم و واژه های نو بسازیم .
...
[مشاهده متن کامل]

برای نمونه نور با نَر و نیرو و نار و اَنار و مِناره ( ستونی که در بالایش آتش برمی افروختند ) در پیوند است این خوشه و شبکه به ما کمک میکند تا آن رابَسط و گسترش دهیم.
نمونه ی دیگر " آل و اَل و اَهل " در زبان اَرَبی است :
آل : آل عمران = خاندان آمیران ( نامیرَندگان )
اَهل بیت = خانگیان
اَل = شناس وات ( حرف تعریف ) در زبان اربی ( بازگویی نام خدا در گفتن هر واژه )
ایل = در زبان تورانی : خان ، فرمانده ، رئیس
این واژه ها همگی همریشه با :
اَل = اَلبُرز : اَل - بُرز : خدا یا نماد آن سیمرغ یا شاهین بزرگ
اَلوند = وابسته به اَل مانند دالوَند. .
آله = اوجاب ( عقاب ) ، شهبال، شهپر
آل = نام باشنده ای اهریمنی در هنگام زایمان زائویی به شکل پرنده یا مُرغ
همه ی این ها رپت ( ربط ) این زبان ها را باهم نشان میدهند که همگی زبان های انسانی بوده و خاستگاه شان از یک سرچشمه است ولی با کوچ و مهاجرت و با گذشت هزاران سال ناهم سانی هایی در گویش و دستور زبان پدید آمده است.

https://en. m. wiktionary. org/wiki/نور. این واژه به هیچ وجه فارسی نیست و ریشه نیاسامی دارد و در آرامی و عبری نیز استفاده میشود

نور
این واژه پارسی است ولی به شکل و چهری که با گذشت زمان درآمده شناخت بخش های آن نشدنی است .
این واژه با واژه گان : نَر ، نیرو ، نار ، اَنار ، نارنج ، نارنگ ، نارنگی ، نارنجی همریشه است ،
نخست واکاوی واژه ی آریایی باختری یا اروپایی energy :
...
[مشاهده متن کامل]

energy : en - erg - y
en - = پیشوندی است که هم خانواده با پیشوند : اَن در واژه هایی همچون : انگیختن ، انداختن . . . است.
erg = سِتاک یا ریشه ای که هم تبار : وَرز پارسی است که وات " و" از آغاز آن افتاده ولی در واژه هایی مانند :
انگلیسی : work
آلمانی : werk , wirt , wirtschaft
وات " و" به جای مانده است.
بایا به گفتن است که واژه به نمایان یا ظاهر اربی عِرق در کاربرد اِرق یا اِرغ ملی همین erg اروپایی است.
y - = پسوند نام ساز که همان - ای پارسی است.
مینه ء بخش های این واژه :
۱ - وَرز = کار ، کُنش ، کَرد ؛ کاری را با تلاش و کوشش پِی گرفتن و ادامه دادن و دنبال کردن
۲ - اَن یا en به مینه درون است که در واژه کهن اَندر و اَندرون کاربُرد داشته است.
روی هم رفته : کُنش درونی ، قُوهء باطنی ، نیرویی که از درون سَرچشمه می گیرد.
واژه نور چه گونه شکل گرفت :
نور : پیشوند "ن" و دو وات یا حرف " وَر" بِدون "ز" یا "ک " بَغی/ باقی ماندند .
رَوَنداین گونه بوده : نِوَرز< نِوَر< نِور< نور
به همین رَده وار یا رَتبانِش ( ترتیب ) :
نَر : نگریسته یا منظور مَرد یا مَردانه یا جنس مذکر نیست بلکه نیرویی که از درون بَرمی آید، شاید چون مَردها در گُذشته ها پُرزور بودند این فهمیده یا مفهوم جا افتاده ، به هر روی همه باشندگان دارای نَر یا اَنوَرز یا نیرو هستند.
نیرو : نیر - او = همین واژه با پسوند نام ساز : او ؛ در زبان ایتالیایی بسیاری از نام ها با پسوند : او یا اُ ساخته میشوند.
همینگونه : نور به ویژه نور خورشید و نار یا آتش یا آذر یا آتور یا آگُر سرچشمهء نیرو هستند.
میوه ء اَنار ، نارنج ، نارنگ ، نارنگی برای رنگ شان که مانند نور است ، این گونه نامیده شدند.
رنگ نارنجی هم گویای رنگ آفتاب است

کلمه ی نور از کلمۀ مصری ( 6000 سال قبل ) nuru می آید که در آکدی ( 4400 قبل ) هم از همان می آید. همچنین این کلمه در زمان حضرت ادریس ( بین 9500 تا 16000 سال پیش ) نیز بوده است. در زبان آرامی ( 3000 سال قبل ) nura می باشد. ارزش این کلمه 256 ( 2=4√=4 ) می باشد. اما با احترام به گفته های نویسندگان، کلمه ی نر از واژه ی هندی اروپایی Ner با ارزش 7=250 می آید که به معنی vital energy ( انرژی حیاتی ) است. کلمه ی نیرو هم از همین ریشه که معادل آن در اوستایی ( متعلق به 2300 سال پیش ) nairyava است، گرفته می شود. زبان فارسی باستان هم متعلق به 2500 سال پیش است. ریشه نور با نر کاملاً متفاوت است و نمی توان این دو را یکی دانست. واژه ی energy هم دو بخش است طبق کتاب های معتبر ریشه شناسی، این واژه در زبان یونان باستان ἐνεργός ( انرگوس ) بوده که به معنی فعال است. خود این کلمه دو بخش است: en ergos. اولی از واژۀ سانسکریت ( 3500 سال پیش ) antara می آید که به معنی داخل یا نزدیک است. کلمۀ ergos از واژۀ هندی اروپایی werg می آید به معنی انجام دادن که در زبان اوستایی vareza می باشد. روی هم رفته، بزرگان ریشه شناسی کلمه ی energy را به معنی قدرت بیان می دانند. معنی کلمه به کلمه آن: توانایی انجام دادن کار، که مترادف با نیرو می باشد. باید توجه داشت که نیرو و energy دارای دو ریشه کاملاً متفاوت هستند. نارنج هم از کلمۀ سانسکریت naranga ( درخت پرتقال ) می آید. در واقع باید بدانیم که بعضی از کلمات خیلی مشابه با یکدیگرند و باید مراقب بود که آنها را با یکدیگر اشتباه نگیریم. کار ریشه شناسی نیازمند سالهای سال مطالعه است. جوانان باید دقیق تر عمل کنند.
[ ( نار ) به معنی آتش ریشه نار از نور است. ]نور هم همان روشنایی رو معنی میده. کلمات دیگر هم مثل تنور یا کوره هم ریشه مشترک دارند. خُب حالا وجه اشتراکشون چیه ? . میگیم :قدیم عرب در زمان جاهلیت وقتی که می
...
[مشاهده متن کامل]
خواستند قبایل رقیب خود رو مغلوب کنن در واقع آتشی درست میکردن و این آتش و نور نشانه ای بوده بر ای هم پیمانانشون تا جمع بشن و دشمنانشون رو نابود و از اسارت بگیرن. خب میگیم چرا به آتش رو نور و روشنایی نامیدن?میگیم چون در واقع اونا با نجات یافتن از جهل و وضع خطرناک گذشته در واقع از آتش سوزان جهنم نجات یافتن.

پرتو ، درخشش و. . . ، نور دارای ماهیت دوگانه موج و ذره است. بدین معنا که نور هم زمان هر دو حالت موج بودن و ذره بودن را نشان می دهد.
لغت نور اربی نیست و. پارسی ست ولی در اوستایی به ماناک آب بوده است که یکی از ویژگی های آب روشنایی ست. . .
در پارسی " شید"

. . . . . خداوند از راه هدایت تشریعی و شجره نبوت و ولایت هم خود را پدیدار ساخته است. . . .
از امام صادق ( ع ) روایت شده است که منظور از �مثل نوره. . . � ما اهل بیت هستیم یعنی پیامبر و ائمه نشانه‏ ها و نمودهایی هستند که توحید را نشان می‏دهند و به مصالح دین و شریعت اسلام و سنن و فرائض هدایت می‏کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

. . . علم نور است و در قلب کسی قرار می گیرد که خداوند تبارک و تعالی هدایت او را اراده فرموده باشد. بنابراین اگر علم می خواهی ابتدا باید حقیقت عبودّیت ( بندگی ) را در وجود خودت بخواهی و علم را با عمل کردن، طلب کنی و از خداوند طلب فهم کن تا ( علم را ) به تو بفهماند. . . حدیث بصری
برای نور تعریف های مختلفی آورده ‏اند بعضی از این تعاریف فقط بر نور حسی دلالت دارد مانند این که گفته‏ اند نور پرتوهایی است که پراکنده می‏شود و به دیدن کمک می‏کند و بعضی دیگر می‏گویند نور همان چیزی است که اشیاء را آشکار می‏کند و حقیقت اشیاء را به چشم نشان می‏دهد. . . .
مصداق هایی چون
عقل، علم، ایمان، پیامبر، امام هدایت و. . . هم نور نامیده شده‏ اند ولی نور بودن همه این موجودات به نور حقیقی برمی‏گردد که ذات لا یزال خداوندی است. . .
نور در متون دینی بر مصادیق گوناگونی اطلاق شده است این مصادیق طیفی از موجودات را شامل می‏شود که یک طرف آن نور حسی و طرف دیگر آن ذات خداوندی است. . . دیکشنری آبادیس
با توجه به مصادیقی که در متون دینی برای نور ذکر شده است نمی‏توان با این تعاریف همه آن ها را تفسیر کرد تعاریف فوق نور را محدود به نور حسی می‏کنند بنابراین باید در جستجوی تعریفی باشیم که تمام مصادیق را شامل شود. . .
تعریف مشهور دیگری که برای نور آورده ‏اند این است که نور چیزی است که به ذات خود ظاهر باشد و غیر را هم ظاهر سازد، مانندطلیعه فجر که دیده می شود و روشنی می گستراند. . . .
نور درزبان عربی، : عرب به روشنایی ماه نور میگفته وبه روشنایی خورشی ضیا
شمس تابان
نور مرئی ( که معمولا بطور خلاصه نور گویند ) تابش الکترومغناطیسی است که به چشم انسان [و دیگر بینندگان!] مرئی و مسئول حس بینایی است. نور مرئی با طول موجی از حدود 380 تا حدود 740 نانومترجای دارد. محدوده نور مرئی بین دو نور نامرئی مادون قرمز ، که در طول موج های بلندتر و نور نامرئی ماوراء بنفش ، که در طول موج های کوتاه تر یافت می شود قرار دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

نور یا پرتو ( Parto ) دارای تعریف دقیقی نیست، جسم شناخته شده یا مدل مشخص که شبیه آن باشد وجود ندارد. ولی لازم نیست فهم هر چیز بر شباهت مبتنی باشد. نظریه الکترومغناطیسی و نظریه کوانتومی با هم ایجاد یک نظریه نامتناقض و بدون ابهام می کنند که تمام پدیده های نوری را توجیه می کنند.
نظریه ماکسول درباره انتشار نور بحث می کند در حالیکه نظریه کوانتومی بر هم کنش نور و ماده یا جذب و نشر آن را شرح می دهد ازآمیختن این دو نظریه، نظریه جامعی که الکترودینامیک کوانتومی نام دارد، شکل می گیرد. چون نظریه های الکترو مغناطیسی و کوانتومی علاوه بر پدیده های مربوط به تابش بسیاری از پدیده های دیگر را نیز تشریح می کنند منصفانه می توان فرض کرد که مشاهدات تجربی امروز را لااقل در قالب ریاضی جوابگو است. سرشت نور کاملاً شناخته شده است اما باز هم این پرسش هست که واقعیت نور چیست.
نوشتار اصلی: سرعت نور
سرعت نور در خلاء دقیقا برابر است با ۲۹۹٬۷۹۲٬۴۵۸ متر بر ثانیه ( تقریبا ۱۸۶٬۲۸۲ مایل بر ثانیه ) . چون هم اکنون در دستگاه SI از یکای متر استفاده می شود، سرعت دقیق نور نیز با یکای متر تعریف شد.
در گذشته، فیزیکدان های بسیاری تلاش کردند تا سرعت نور را بدست آورند که از میان آنان می توان به گالیله اشاره کرد که در قرن ۱۷ میلادی تلاش کرد تا سرعت نور را بدست آورد. همچنین اوله رومر، فیزیکدان دانمارکی در سال ۱۶۷۶ آزمایشی طراحی کرد تا با کمک یک تلسکوپ بتواند سرعت نور را اندازه بگیرد. وی گردش مشتری و یکی از ماه های آن آیو، را زیر نظر گرفت. او محاسبه کرد که ۲۲ دقیقه طول می کشد تا نور قطر مدار زمین را بپیماید[۱]. شور بختانه در آن زمان داده ها کافی نبود؛ اگر رومه قطر مدار زمین را داشت، سرعتی که برای نور می توانست بدست آورد ۲۲۷٬۰۰۰٬۰۰۰ متر بر ثانیه بود.
اندازه گیری دقیق تری که برای بدست آوردن سرعت نور انجام شد در سال ۱۸۴۹ از سوی هیپولیت فیزو ( به فرانسوی: Hippolyte Fizeau ) بود. او پرتوهایی از نور را به سمت آینه ای که کیلومترها دورتر بود هدایت کرد. یک چرخ دندهٔ در حال گردش نیز در مسیر نور در فاصلهٔ میان منبع تا آینه و مسیر برگشت تا نقطهٔ مبدا قرار داد. او دریافت که با یک نرخ مشخص گردش، نور می تواند در مسیر رفت از میان یکی از فضا های خالی روی چرخ رد شود و در برگشت از فضای خالی بعدی ( سوراخ های متوالی ) عبور کند. با داشتن فاصلهٔ آینه، تعداد دندانه های چرخ و نرخ گردش آن، او توانست سرعت نور را ۳۱۳٬۰۰۰٬۰۰۰ متر بر ثانیه بدست آورد.
در ۱۸۶۲ لئون فوکولت ( Léon Foucault ) با استفاده از آینه های در حال چرخش سرعت نور را ۲۹۸٬۰۰۰٬۰۰۰ m/s بدست آورد. آلبرت آبراهام مایکلسون از ۱۸۷۷ تا زمان مرگش ۱۹۳۱ آزمایش های بسیاری را برای بدست آوردن سرعت نور طراحی کرد. او بر روی آزمایش های فوکولت بیشتر کار کرد و روش آینه های در گردش را پیش بُرد و تلاش کرد مدتی را که طول می کشد تا نور مسیر رفت و برگشت میان کوه ویلسون تا کوه سن آنتونیو در کالیفرنیا را بپیماید بدست آورد. مقدار دقیق سرعت نور ۲۹۹٬۷۹۶٬۰۰۰ متر بر ثانیه است.
گستره طول موجی نور
نور گستره طول موجی وسیعی دارد. ناحیه نور مرئی از حدود ۴۰۰ نانومتر ( آبی ) تا ۷۰۰ نانومتر ( قرمز ) است که در وسط آن طول موج ۵۵۵ نانومتر ( نور زرد ) که چشم انسان بیشترین حساسیت را نسبت به آن دارد یک ناحیه پیوسته که ناحیه مرئی را در بر می گیرد و تا فروسرخ دور گسترش می یابد. خواص نور و نحوه تولید سرعت نور در محیط های مختلف متفاوت است که بیشترین آن در خلاء و یا بطور تقریبی در هوا است در داخل ماده به پارامترهای متفاوتی بر حسب حالت و خواص الکترومغناطیسی ماده وابسته است. به وسیله کاواک جسم سیاه می توان تمام ناحیه طول موجی نور را تولید نمود. در طبیعت در طول موج های مختلف مشاهده شده امّا مشهورترین آن نور سفید است که یک نور مرکبی از سایر طول موج هاست. تک طول موج ها آن را به وسیله لامپ های تخلیه الکتریکی که معرف طیف های اتمی موادی هستند که داخلشان تعبیه شده می توان تولید کرد.
ماهیت های متفاوت نور
ماهیت ذره ای
ایزاک نیوتن در کتاب خود در رساله ای درباره نور نوشت: پرتوهای نور ذرات کوچکی هستند که از یک جسم نورانی نشر می شوند. احتمالاً نیوتن نور را به این دلیل بصورت ذره در نظر گرفت که در محیط های همگن به نظر می رسد در امتداد خط مستقیم منتشر می شوند که این امر را قانون می نامند و یکی از مثالهای خوب برای توضیح آن بوجود آمدن سایه است. برخی دیگر از دانشمندان نیز اظهار داشته اند که نوز از ذرات در ارتعاش شدید تشکیل یافته است. [۲] نیوتن معتقد بود نور از درون واسطه ای به نام اتر گذر می کند که غیر مادّی است و دیده نمی شود. بر اساس نظریه اتر، فضا آکنده است از این واسطه. هم اکنون این نظریه باطل شده است و معتبر نمی باشد.
ماهیت موجی
هم زمان با نیوتن، کریستیان هویگنس ( Christiaan Huygens ) ( ۱۶۹۵ - ۱۶۲۹ ) طرفدار توضیح دیگری بود که در آن حرکت نور به صورت موجی است و از چشمه های نوری به تمام جهات پخش می شود به خاطر داشته باشید که هویگنس با به کاربردن امواج اصلی و موجک های ثانوی قوانین بازتاب و شکست را تشریح کرد.
حقایق دیگری که با تصور موجی بودن نور توجیه می شوند پدیده های تداخلی اند مانند به وجود آمدن فریزهای روشن و تاریک در اثر بازتاب نور از لایه های نازک و یا پراش نور در اطراف مانع ( توضیح بیشتر در آزمایش دوشکاف ) .
ماهیت الکترومغناطیس
بیشتر به خاطر نبوغ جیمز کلارک ماکسول ( James Clerk Maxwell ) ( ۱ . . .

این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) از واژه پهلوىِ نیرا Nira به معناى فروغ ، روشنایى و آتش برداشته معرب نموده و دو واژه ى نور و نار ( النور ، النار ) را از آن اقتباس کرده و ساخته اند: النور ، أنوار ، نوریّ ، نور ینور ، نَوَّرَ یُنَوِّرُ تنویر
...
[مشاهده متن کامل]

، منوَّر مُنِّور ، مُنیر ، نَیِّر - نَیِّرة ، نورة ، النار ( آتش ) ، نوار ، نورانىّ ، نورانیّة و . . . !!!!! همتایان دیگر این واژه در پارسى: فروغ Foruq ( پهلوى: فْرُک ) ، پرتو Partow ، روشنایى Roshanai ، روشنى Roshani ، فَرْنَهْ Farnah ( پهلوى: نور ، روشنایى ، پرتو )
، بام Bam ( پهلوى: صبح ، پگاه ، بامداد ، درخشندگى ، نورانیت ) ، بانوى Banuy ( پهلوى: روشنى ، پرتو ، نور ، حرارت ) برازِش Barazesh ( پهلوى: بْرازیشْنْ : نور ، درخشندگى ، پرتو ، تابش ) ، تاپِش Tapesh ( پهلوى: نور ، پرتو ، تشعشع ، درخشش ) ، درخشش - درفشش Deraxshesh - Derafshesh
( پهلوى: نور ، درخشیدن ، تابیدن ) ، سِپیز Sepiz ( پهلوى: نور ، درخشش ، تلألو ) ، بَراز Baraz ( پهلوى: نور ، تابش ، درخشش ) ، پاتْروچ/پَتروگ Patroch - Patrog ( پهلوى: روشنایى ، نور ، جلوه ) ، پیروک Peyruk ( پهلوى: نور ، روشنایى ، جلوه ) ، رُچ Roch ( پهلوى: روشنایى ، نور
، روشنى ) ، راى/رایىRay - Rai ( پهلوى: نور ، شکوه ، جلال ، برق ) ، گِدیمان Gediman ( پهلوى: نور ، روشنایى ، نورانیت )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)

بپرس