کرده پندازی گرد تله ای هروله ای
تا درافتاده به حلقش در مشکین تله ای.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 189 ).
گفت : نی. گفتمش : بوقت طواف که دویدی به هروله چو ظلیم.
ناصرخسرو.
هروله
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
کرده پندازی گرد تله ای هروله ای
تا درافتاده به حلقش در مشکین تله ای.
که دویدی به هروله چو ظلیم.
فرهنگ فارسی
پویه : (( گفت نی . گفتمش : بوقت طواف که دودیدی بهروله چوظلیم ... ) ) (ناصرخسرو ) ((واو ( موش ) بهروله و آهستگی میرفت تابنزدیک ماررسید. ) ) ۲- بایک پای راه رفتن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی اهل البیت] پویه، نوعی از حرکت بین راه رفتن و دویدن.
یکی از مستحبات سعی بین صفا و مروه، هروله است؛ یعنی در مقداری از سعی (که فعلاً بین چراغ های سبزرنگ واقع شده است) هروله کند؛ یعنی کمی تندتر راه برود. البته هروله فقط برای مردان مستحب است.
یکی از مستحبات سعی بین صفا و مروه، هروله است؛ یعنی در مقداری از سعی (که فعلاً بین چراغ های سبزرنگ واقع شده است) هروله کند؛ یعنی کمی تندتر راه برود. البته هروله فقط برای مردان مستحب است.
wikiahlb: هروله
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
پویه
لُکّه دویدن!