وا خواندن

لغت نامه دهخدا

واخواندن. [ خوا / خا دَ ] ( مص مرکب ) کلامی که به طور کنایه گفته شده تغییر دادن و به جای آن کلامی دیگر آوردن. ( ناظم الاطباء ). برگردانیدن جادوئی است که از خواندن کرده باشند. ( آنندراج ). || بازخواندن : انتساب ؛ خویشتن را بکسی واخواندن. ( زوزنی ).

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱- باز خواندن دوباره خواندن . ۲ - تغییر دادن کلامی را که بطور کنایه گفته شده و بجای آن کلامی دیگر آوردن . ۳ - بر گرداندن و ابطلا جادویی که با خواندن ادعیه پدید آمده . ۴ - نسبت دادن : (( انتساب خویشتن را بکسی وا خوداندن . ) ) ۵ - اعتراض کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس