وادی

/vAdi/

مترادف وادی: بادیه، بیابان، صحرا، کویر، هامون، عرصه، میدان، رود، مسیل، نهر

متضاد وادی: آبادی، شهر

برابر پارسی: بیابان، دشت

معنی انگلیسی:
valley, desert, wadi

فرهنگ اسم ها

اسم: وادی (پسر، دختر) (عربی) (تلفظ: vādi) (فارسی: وادی) (انگلیسی: vadi)
معنی: سرزمین، رود، نهر، فضای ذهنی ای که برای چیزی تصور می شود، بیابان، فضا، مکان، جایگاه، ( در قدیم ) زمین میان دو کوه، دره، آب جاری فراوان
برچسب ها: اسم، اسم با و، اسم پسر، اسم دختر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

وادی. ( ع ص ) سائل. جاری. روان. صاحب اقرب الموارد در ذیل وَدْی آرد: وَدی الشی ُٔ، سال و منه اشتقاق الوادی لان الماء یجری و یسیل کما فی المغرب و المصباح. || ( اِ ) گشادگی میان کوهها یا تپه ها یابیشه ها که راهی است سیل را. دره. ( از اقرب الموارد )( معجم البلدان ). گشادگی میان دو کوه و دو پشته و جزآن. ( ناظم الاطباء ). راه میان دو کوه. ( آنندراج ). || زمین نشیب هموار کم درخت که جای گذشتن آب سیل باشد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ، از لطایف و شرح نصاب ). گذر سیل. ( از غیاث اللغات ). جای سیل میان دو کوه. ( ترجمان القرآن علامه جرجانی ص 102 ) :
برشود بر باره سنگین چو سنگ منجنیق
دررود در قعر وادی چون به چاه اندر شطن.
منوچهری.
چنانکه باران تابستان در وادیها قاصر و ناچیز گردد نه به آب دریا تواند رسید و نه به جویها تواند پیوستن. ( کلیله و دمنه ج قریب ص 150 ).
چو لختی زمین را طرف درنوشت
ز پهلوی وادی درآمد بدشت.
نظامی.
در این وادی به بانگ سیل بشنو
که صد من خون مظلومان به یک جو
پر جبریل را اینجا بسوزند
بدان تا کودکان آتش فروزند.
حافظ ( دیوان چ جلالی نائینی صص 708-707 ).
در مفردات راغب اصفهانی آمده است : وادی موضعی است که آب در آن جریان یابد. و از این معنی است که گشادگی میان دو کوه را نیز به نام وادی خوانده اند. ج ، اَوداء، اَودیَة و اَواد بر غیر قیاس ، و گویی کلمه جمعوَدی بر وزن غنی است. ( از اقرب الموارد ). || رودخانه و رهگذر آب سیل. ( آنندراج ). رودخانه. ( غیاث اللغات ). رود. ( ناظم الاطباء ) ( کشف اللغات ) :
از خون عدو جوی روان گشته چو وادی
وز شاخ دمانیده شکوفه شجر فتح.
مسعودسعد ( ص 80 چ رشید یاسمی ).
|| صحرای مطلق. ( غیاث اللغات ). فارسیان به معنی صحراو بیابان استعمال نمایند خاصه با لفظ بریدن و پیمودن و شدن و طی کردن و هولناک از صفات اوست. ( آنندراج ). بیابان. صحرا. دشت. ( ناظم الاطباء ) :
وگر به بلخ زمانی شکار چال کند
بیاکند همه وادیش را به بط وبه چال.
عماره.
گر خاک بدان دست یک استیر بگیرد
گوگرد کندسرخ همه وادی و کهسار.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 124 ).
|| طریقه و مذهب. گویند: فلان در وادیی بجز وادی تو است ؛ یعنی طریقه او بجز طریقه تو است. و در قرآن آمده است : الم تر انهم فی کل واد یهیمون که بدان ارائه شده است اسالیب سخن از مدح و هجا و جدل. ( از اقرب الموارد ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

منسوب بوادی القری از شهرهای حجاز که گروهی به آن منسوبند .
دره، رودخانه، گشادگی میان دوکوه، اودیه جمع
( صفت ) منسوب به وادی القری
یحیی بن ابی عبیده بن الوادی که در حدیث ثقه بوده .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) ۱ - رودبار، رود. ۲ - دَرّه . ۳ - صحرا، بیابان .

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] سرزمین.
۲. [مجاز] فضا، جایگاه.
۳. گشادگی میان دو کوه، دره.
۴. رودخانه.
* وادی خاموشان: [قدیمی، مجاز] گورستان: عاقبت منزل ما وادی خاموشان است / حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز (حافظ: ۵۳۲ ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] وادی ها آب های پراکنده و اندک را به مسیرهای مشخصی سوق می دهند و جهت استفاده مردم و کشت به آنها می رسانند.
اگر دو موقعیت جغرافیایی را در مدینه مهم ترین ویژگی طبیعی این شهر بدانیم، یکی: وجود سه حرّه در جنوب، غرب و شرق این شهر است و دیگر: وجود چندین وادی که آب های پراکنده و اندک را به مسیرهای مشخصی سوق می دهد و جهت استفاده مردم و قبایلی که در هر نقطه به امید آب و کشت زندگی می کنند، می رساند.
وضعیت آب در مدینه
آب و هوای مدینه در مقایسه با مکه بسیار بهتر است; چرا که زمین های حاصلخیز وآب نسبتاًمکفی دارد، بااین حال بایدگفت مدینه هم سرزمینی کم آب به حساب می آید.
وادی های جنوب مدینه
آب این شهر در چندین وادی معروف جاری است که البته نه دائمی بلکه موقتی است و با این حال، آن اندازه هست که بتوان به امید آن به کشت و زرع پرداخت.بهترین منطقه مدینه بخش جنوبی آن در امتداد میان شرق و غرب شهر است که به نام های عوالی، قبا و عُصْبه شهرت دارد و از پرجمعیت ترین مناطق منطقه به شمار می رود. در این بخش آب به مقدار فراوان یافت شده و مزارع متعددی در آن تا به امروز وجود دارد. در این بخش، شبکه ای از بهترین وادی ها برای کنترل آب ها وجود دارد; مانند وادی مَهْزور از شرق، وادی مُذَینب از جنوب شرقی، وادی رانوناء از جنوب و بخشی از وادی بطحان که در مسیرش به شمال غرب به این وادی ها می پیوندد. از این رو، تردیدی وجود ندارد که این وادی ها و چاه ها در سمت عوالی، قبا و عصبه، از مهم ترین عوامل در تمرکز جمعیت در آن نواحی و پرداختن آنان به کشاورزی در شکل گسترده بوده است.
فایده دیگر وادی
...

[ویکی الکتاب] معنی وَادِی: وادی - محلی که سیلاب از آنجا میگذرد - دامنه کوههای بزرگ - درّه - سرزمین(به همین اعتبار شکاف میان دو کوه را نیز وادی میگویند ، و جمع این کلمه اودیه میآید.در مجمع البیان گفته : کلمه وادی به معنای دامنه کوههای بزرگ است ، البته دامنههای پایین که همه آبه...
معنی أَوْدِیَةٌ: دره های محل عبور سیل (جمع وادی و وادی محلی است که سیلاب از آنجا میگذرد ، و به همین اعتبار شکاف میان دو کوه را نیز وادی میگویند ، و جمع این کلمه اودیه میآید )
معنی وَادِ: وادی - محلی که سیلاب از آنجا میگذرد - دامنه کوههای بزرگ(به همین اعتبار شکاف میان دو کوه را نیز وادی میگویند ، و جمع این کلمه اودیه میآید.در مجمع البیان گفته : کلمه وادی به معنای دامنه کوههای بزرگ است ، البته دامنههای پایین که همه آبهای کوه در مواقع ...
معنی طُوًی: اسم جلگهای است که در دامنه کوه طور (محل مناجات حضرت موسی علی نبینا و علیه السلام با خداوند) قرار دارد ، و همانجا است که خدای سبحان آن را وادی مقدس نامیده است
معنی هَارٍ: به آرامی افتاده ( کلمه هار اصلش هائر بوده و به معنی به آرامی افتاده است . و عبارت "علی شفا جرف هار فانهار به فی نار" جهنم استعارهای است که حال منافقین مورد نظر را تشبیه میکند به حال کسی که بنائی بسازد که اساس و بنیانش بر لب آبرفت یا مسیل باشد که هیچ...
معنی مَشْعَرِ: مشعرالحرام یا مزدلفه نام محلی است میان عرفات و منا که پس از وادی یا دره ی مأذمین قرار دارد و حجاج باید بعد از غروب شرعی روز عرفه یعنی پس از پایان وقوف در عرفات در روز نهم ذی حجه به این سمت حرکت کنند تا در مشعر برای مدتی هرچند کوتاه به عنوان یکی از وا...
معنی یَهِیمُونَ: حیران و سرگردانند (کلمه یهیمون از هام - یهیم - هیمانا است و این واژه به معنای آنست که کسی پیش روی خود را بگیرد و برود ، و مراد از هیمان در هر وادی در عبارت "أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ"، افسار گسیختگی آنان در سخن گفتن است ، میخو...
ریشه کلمه:
ودی (۱۱ بار)

دانشنامه عمومی

وادی (استرالیا). وادی ( به انگلیسی: Yarralin ) شهرکی واقع در ایالت قلمرو شمالی در استرالیاست. [ ۱] این شهرک در ۳۹۴ کیلومتری ( ۲۴۵ مایلی ) جنوب غرب داروین واقع شده است.
عکس وادی (استرالیا)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

در مناطق بیابانی خاورمیانه، درّه ای با دیواره های پرشیب و دارای رودخانه ای فصلی. این رودخانه در فصول مرطوب جریان دارد.

جدول کلمات

دره, رودخانه

مترادف ها

valley (اسم)
گودی، جلگه، شیار، دره، وادی، میانکوه

فارسی به عربی

وادی

پیشنهاد کاربران

و معنی مجازی وادی رو هیچکس نگفت
"و لا ینفقون نفقة صغیرة و لا کبیرة و لا یقطعون وادیاً إلّا کتب لهم لیجزیهم الله أحسن ما کانوا یعملون"
وادی: بیابان مُنبسط پهن وسیع صعب العبور مناسب جنگ است. ( نه مسیر آب دارد نه کانال آب ودور از کوه ها )
...
[مشاهده متن کامل]

در این آیه تعبیر " وادی" به نماد "جهاد وقتال فی سبیل الله والاسلام" اشاره شد.
وکلمه "وادَی" به معنی کانال آب یا مسیر آب یا مسیل یا . . . که امروز بین مردم متعارف است،
هیچ ربطی ندارد .
کلمه "وَا - دَای" "vaδay" ( به ادعاء زبانشناس المانی واژه اوستائی هست ) فقط تشابه نوشتاری دارد ( اگه دارد ) ؛ لاغیر.
به کلمات" قرآن عربی مبین": واد - وأد - ودّ - دِیّة . . . رجوع کنید.
همچنین کلمه "وادی السلام" ببین.
إدامه دارد . . .

بررسیِ واژه یِ ایرانیِ "وادی" به چمِ " آبراه، گذرگاهِ آب، مسیلِ آب، جوی، رود، رودخانه، نهر":
در زبانِ اوستاییِ جوان " وَدَی: vaδay " به چمِ " آبراه، کانالِ آب، گذرگاهِ آب، مسیلِ آب، جوی، رودخانه" بوده است که به ریختِ " وَئیدی:vaiδi" نیز آمده است. این واژه برآمده از واژه یِ " وَد/وَذ " در همین زبانِ اوستایی به چمِ " روان کردن/ شدن، جاری کردن/ شدن، تَر کردن/شدن، آب دادن" بوده است. ترگویه ( =ترجمه ) یِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی"، در زبانِ پهلوی " yōy " بوده است که همان واژه یِ " جوی" در زبانِ پارسیِ کُنونی می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

( برایِ پِی جُستِ این واژه در پَسگشتهایِ ( =منابعِ ) کهن به وَندیدادِ اوستا ( V. 5. 5 ) و ( V. 14. 12 ) و همچنین فرهنگِ اویم - ایوَک ( F. 8 ) نگاه بیاندازید. )
" وَد/وَذ " از زبانِ اوستایی با واژگانِ " ud" و " und " از زبانِ سانسکریت به چمِ " جاری کردن یا شدن، روان شدن، شستشو کردن یا دادن، تَر کردن، حمام کردن" همریشه بوده است. " uda " در زبانِ سانسکریت به چمِ " آب" و واژه یِ " uda. dhi" به چمِ " رودخانه" بوده است.
همانگونه که از وانگاره ( =تصویرِ ) زیر پیداست، کریستین بارتولومه واژه یِ " وَدَی" از زبانِ اوستایی را با واژه یِ " unatti " از زبانِ سانسکریت همبسته و همریشه دانسته است که با کمی بررسی می توان دریافت که خودِ واژه یِ " unatti" در سانسکریت برآمده از واژه یِ " ud" یا " und " در همین زبان می باشد.
پیوندِ آواییِ دو واژه یِ " وَد" ( اوستایی ) و " اود: ud" ( سانسکریت ) :
دگرگونیِ آواییِ "او: u " و " وَ: va" را می توان برایِ نمونه در واژگانِ زیر از زبانهایِ ایرانیِ کهن دید:
1 - ( اورون: urun ) و ( اوروَن: urvan ) از زبانِ اوستایی که ریشه یِ واژه یِ "رَوان" به چمِ " روح" است.
( به پیامِ من در زیرواژه یِ "روان" از همین تارنما بنگرید. )
2 - واژه یِ " وَس" از زبانِ اوستایی به چمِ " خواستن، میل داشتن" که کُنونه یِ این واژه یِ اوستایی " اوس: us" بوده است؛ پس داریم : " وَس: vas" و " اوس: us". ( به وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست از پیامِ من در زیرواژه یِ " وس" از همین تارنما نگاه بیاندازید. )
3 - ( - sur ) و ( - svar ) از زبانِ اوستایی به چمِ " صبح، بامداد، پگاه"
4 - ( دونمَن:dunman ) و ( dvanman ) به چمِ " ابر، مه، دود" در زبانِ اوستایی؛
( در این باره به پیامِ اینجانب در زیرواژه یِ " دومان" از همین تارنما مراجعه کنید و به رجِ ( =سطرِ ) دهم از وانگاره یِ ( =تصویرِ ) نخست بنگرید. )
و. . . .
در زبانِ وَخی یا واخانی که شاخه ای از زبانهایِ پامیری است، واژه یِ " واد: vād " به چمِ " کانال، آبراه" بوده است و در زبانِ ارمنی نیز واژه " get/gety " به چمِ "رود، رودخانه" .
نکته 1:
ریشه واژه یِ "وادی" در قرآن به روشنی برآمده از همین واژه یِ اوستاییِ " وَدَی: vaδay " می باشد. چمِ آغازینِ این وامواژه در زبان عربی همین بوده است و چمهایِ دیگرِ این واژه در اسلام بنابر گفته یِ خود اسلام شناسان از دلِ این واژه برآمده است.
نکته:
" وَد" در زبانِ اوستایی دارایِ چمهایِ دیگری همچون " هدایت کردن، راهبری کردن، کشاندن، راندن، سوق دادن" بوده است که ریشه یِ واژه یِ " وادینیتَن=واد. ین. یتَن" از زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است ( در این پیام بیشتر به چمهایِ این واژه نمی پردازم ) .
نکته:
همریشگیِ میانِ واژه یِ اوستاییِ " وَدَی" و واژه یِ ایرانیِ "وادی" و سپس واژه یِ " وادی" در قرآن برایِ نخستین بار در این کارنوشت پیش کشیده شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها:
1 - رویبرگهایِ 1343 تا 1345 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگهایِ 1269 و 1270 از نبیگِ " فرهنگِ واژه های اوستا"
3 - رویبرگهایِ 310 تا 312 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه یکم

وادیوادیوادیوادیوادی
به دشتی گویند که به واسطه کوههای اطراف از دشت های دیگر جداست
در مجمع البیان گفته : کلمه ( وادی ) به معنای دامنه کوههای بزرگ است ، البته دامنه های پایین که همه آبهای کوه در مواقع بارندگی در آن جمع می شود، اگر خونبها را هم از این ماده گرفته و ( دیه ) نامیده اند، برای همین است که دیه نیز مال زیادی است که جمع آوری شده و در عوض کشته شده می پردازند
گشادی
سرزمین
وادی
معنی عرفانی وادی : مرحله ایی از رنج غربت ، تنهایی و سرگردانی است ؛ که میتواند از طریق رسیدن به معرفت ( الهام ، وحی ، شهود و. . . ) به آن مرحله پایان داد و پا به مرحله ی بعدی از عرفان گذاشت ؛ که نتیجه ی پشت سرگذاشتن آن قرب الی الله است .

بپرس