وهب

/vahab/

فرهنگ اسم ها

اسم: وهب (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: vahab) (فارسی: وَهَب) (انگلیسی: vahab)
معنی: بخشش، عطا، نامی از نام های خدای تعالی، ( اَعلام ) ) وهب ابن عبدمناف: [قرن میلادی] پدر بزرگ مادری پیامبر اسلام ( ص ) و از بزرگان مکّه، ) وهب ابن عبدالله: [قرن اول هجری] از یاران امام حسین ( ع ) که در روز دهم محرم سال هجری در کربلا شهید شد، ) وهب ابن منیه: [، قمری] مورخ ایرانی تبار یمنی مؤلف تیجان، قدیمی ترین کتاب درباره ی شاهان حمیر، ( در اعلام ) وهب بن عبدالله از یاران امام حسین ( ع ) است که در روز دهم محرم سال ( هـق ) در کربلا شهید شد، نام پدر آمنه مادر پیامبر ( ص )
برچسب ها: اسم، اسم با و، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

وهب. [ وَ ] ( ع مص ) وَهَب. هبة. بخشیدن چیزی را.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بخشیدن. ( ترجمه علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( اقرب الموارد ). دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). دادن بدون عوض. بخشیدن بدون عوض. ( از اقرب الموارد ). || چیره شدن بر کسی در نبرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِمص ) بخشش. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

وهب. [ وَ هََ ] ( ع مص ) وَهب. هبة. بخشیدن چیزی را. ( منتهی الارب ). بخشیدن بدون عوض. ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) بخشش. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

وهب. [ وَ هَِ ] ( ع ص ) بخشنده. ( مهذب الاسماء ).

وهب. [ وَ هَِ ] ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ).

وهب. [ وَ هََ ] ( اِخ ) پدر آمنه مادر رسول خدای ( ص )، جد مادری پیامبر اکرم. رجوع به وهب بن عبدمناف شود.

وهب. [ وَ هََ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن طاراذ، مکنی به ابوسعید. رجوع به ابوسعید وهب... شود.

وهب. [ وَ هََ ] ( اِخ ) ابن سعیدبن عمروبن حصین بن قیس بن قنان بن متی. وی مانند پدر، کاتب جعفربن یحیی برمکی بود و پس از او به ذوالریاستین پیوست. پس از او کاتب حسن بن سهل بود و حسن او را ولایت کرمان و فارس داد و او را به رسالتی از فم الصلح نزد مأمون فرستاد و او در دجله غرق گشت. ( الفهرست ابن الندیم ).

وهب. [ وَ هََ ] ( اِخ ) ابن عامر. یکی از شهدای کربلا. «مثل مادر وهب » که در تداول گویند، مراد همین وهب است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

وهب. [ وَ هََ ] ( اِخ ) ابن عبدمناف. جد حضرت رسول صلی اﷲعلیه وآله از جانب مادر. وی مکنی به ابوکبشه است.

وهب. [ وَ هََ / وَ ] ( اِخ ) ابن منبه ، مکنی به ابوعبداﷲ. از ایرانیان متولد در یمن بود. وی نخستین کس است که در اسلام تاریخ و قصص نوشت. وفات او در 116 هَ.ق. اتفاق افتاد. ابن الندیم گوید: وی از اهل کتاب بود که اسلام آورد و عالم به اخبار سلف بوده است. ( الفهرست ابن ندیم ). مورخ است که از کتابهای قدیم بسیار خبر نقل کرده و به افسانه های کهن به خصوص به اسرائیلیات آگاه بوده است. وی از تابعیان شمرده می شود و ریشه او به ایرانیانی می رسد که آنان را کسری پادشاه ایران به یمن فرستاد، و مادرش حمیری است. تولد و مرگ او در صنعاء اتفاق افتاد. عمربن عبدالعزیز او را به قضاوت صنعاء منصوب کرد. وی به قدریت متهم شد و سپس از آن برگشت و گویند که در این باره کتابی نیز بپرداخت و آنگاه پشیمان گردید. کتابهایی دارد که از آن جمله است : ذکر الملوک المتوجه من حمیر. قصص الانبیاء. قصص الاخبار. ( الموسوعة العربیة المیسرةص 1969 ). رجوع به ابن خلکان ج 2 ص 314 شود : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

وهب بن عبدالله از یاران امام حسین بن علی ( ع ) است و در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری در کربلا شهید شد .
۱-(مصدر ) دادن بدون عوض بخشیدن . ۲- (اسم ) بخشش .
بخشنده .

فرهنگ معین

(وَ هْ یا هَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) دادن بدون عوض ، بخشیدن . ۲ - (اِمص . ) بخشش .

فرهنگ عمید

۱. بخشیدن چیزی به کسی، بخشیدن.
۲. بخشش.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی وَهَبَ: بخشید
ریشه کلمه:
وهب (۲۵ بار)

هبه بخشیدن و دادن به غیر عوض است در مفردات می‏گوید: . حمد خدا را که در پیری اسماعیل و اسحق را به من عطا فرمود. وهّاب: از اسماء حسنی است (بسیارعطاکنند) و آن سه بار در قرآن مجید آمده است. .

[ویکی فقه] وهب (ابها م زدایی). وهب ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • وهب بن وهب کبیر قرشی ابوالبختری، اَبوالْبَخْتَری، وهْب بن وهْب کبیر بن عبداللـه بن زمعه قرشی (د ۲۰۰ق/۸۱۶م)، دولتمرد، قاضی، مورخ و محدّث• وهب بن عبدالله کلبی، از یاران امام حسین (علیه السلام) و یکی از شهدای کربلا• وهب بن وهب، از یاران امام حسین (علیه السلام) و یکی از شهدای کربلا
...

پیشنهاد کاربران

هبه , بخشش ،
عطا . . . بخشش . . . . کرم . . . جود . . .
سلام علیکم
در صورتی که وهب از اسماء الله باشد بفتح الهاء است نه کسر الهاء . چون مصدر فعل وهب بالفتح و الکسر الهاء ( البته بالفرض که فعل وهب بالکسر الهاء در کلام عرب وجود داشته باشد. المجد و لسان العرب وهب بالکسر را نقل می کنند ولکن در العین و صحاح المختار و مقاییس الغة اثری از این فعل وجود ندارد و به نوعی وجود این فعل را نفی می نمایند ) وهبا بالفتح و سکون الهاء می باشد و در هیچ کتابی وهبا بکسر الهاء مشاهده نگریید .
...
[مشاهده متن کامل]

توجه : هب بالفتح، اسم فعل ( ماضی مضارع ندارد ) بمعنی احسب ( فرض کن ، گمان کن ) می باشد و معنایش ماهیتا با وهب یهب بوزن یضع یضع فرق دارد . نقل از صحاح مختار.

بپرس