ویشتاسب

/viStAsb/

فرهنگ اسم ها

اسم: ویشتاسب (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: vištāsb) (فارسی: ويشتاسب) (انگلیسی: vishtasb)
معنی: دارنده ی اسب سرکش، ( = گشتاسب )، به معنی دارنده ی اسب چموش و رَمو، ( اَعلام ) ویشتاسب: [زنده در پیش از میلاد] والی پارت، پسر ارشامه و پدر داریوش اول پادشاه بزرگ هخامنشی، نام پسر ارشامه و پدر داریوش پادشاه هخامنشی
برچسب ها: اسم، اسم با و، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

ویشتاسب. ( اِخ ) گشتاسب. رجوع به گشتاسب شود.

فرهنگ فارسی

پسر ارشامه و پدر داریوش اول پادشاه بزرگ هخامنشی است . وی در زمان سلطنت پسرش حاکم ایالت پارت بود . داریوش در کتیبه ای که از سالهای نخستین سلطنت اوست میگوید ویشتاسب پدرش هنوز زنده است . بعضی ویشتاسب را همان گشتاسب پادشاه حامی زردشت میدانند .

پیشنهاد کاربران

ویشتاسپ: این نام در اوستایی: ویشتاسپه vishtAspa ( پرورش دهنده ی اسب ) آمده است. در تاریخ ایران باستان، چهار ویشتاسپ هست:
( 1 ) ـ ویشتاسب کیانی. نام یکی از شاهان کیانی و پسر لهراسپ که فرزندانش اینها هستند:
...
[مشاهده متن کامل]

1ـ ارمزد، اهرمزد، شروئی= ormazd, ohrmazd, ŝerui اهورا مزدا ( اوستایی: �huru= هستی بخش mazdAu= دانای همه چیز ) ( پسر ویشتاسپ )
2 ــ بوجسرون bujasravan ( اوستایی: bujasravangh, bujisravangh گفتار رهایی بخش ( buja رهایی sravan سخن، گفتار ) ( پسر ویشتاسپ )
3 ــ پاتفراس= pAtafrAs سزا، پاداش، پیامد ( دختر ویشتاسپ )
4 ــ پشیتن، پیشیشتن= pishishotan peshyotan, پشوتن ( اوستایی: pishishyaoşna= کوشا، کوبنده ) ( پسر ویشتاسپ )
5ــ فرشاورت، فرشت ورت، فرشت، فراشت=frashAvart, frashetvart, frasht, frAsht فرشید، در همه کار موفق ( اوستایی: frashhAnm - vareta= غرق در کامیابی ها ) ( پسر ویشتاسپ )
6ــ کوارزن= kavArazan هر مادری آرزو دارد چون او بزاید ( پسر ویشتاسپ )
7 ــ نپتیا= naptyA چشمه ( اوستایی: napta ) ( پسر ویشتاسپ )
8ــ وه آفریت= vehAfrit به آفرید، آفریده ی خوب ( دختر ویشتاسپ )
9ــ هوما= humA هما، خوب آزموده، آزمایش پس داده، فهمیده، خردمند ( دختر ویشتاسپ ) 10ــ سپندات، سپندیات، سپنتوداته=spandAt, spandyAt, spantodAta اسفندیار ( سپنت= spenta سودمند دات data آفریده شده ) ( پسر ویشتاسپ ) .
( 2 ) ـ ویشتاسپ پدر داریوش بزرگ و آرتان.
( 3 ) ـ پسر داریوش بزرگ.
( 4 ) ـ پسر خشایارشاه.

نداره ی اسب سرکش
ویش / ایش = ویشت = ایشت که در گذر زمان ت پاک و واو به الف هیخته ( تبدیل ) شده است و همگی به ریشه
WISH لاتین به چم خواست و ارزو می باشد
ویشتاسپ = خواهنده اسب ( کسی که ارزوی و خواست داسشتن اسب را دارد )
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین هنوز واژه وست ( WEST ) به چم خواستن در زبان مازندرانی کاربرد دارد => ویشت = وست = خواستن و ارزو کردن
ویشتاست = اسب خواه و کسی که در ارزوی داشتن اسب می باشد
به واژه ایشالله هم رجوع شود
ایشالله = ایش الله = بخواست خدا
ان شالله = اگر خدا بخواهد که عربی می باشد و پیوندی با ایشالله ما ندارد هرچند هر دو به اراده خدا اشاره دارند
اندیشه = اند ( مقداری / شماری ) ایشه = چیزی خواستن ( کنایه از فکر کردن )
کارواژه اندیشیدن خودش از دو بخش اند و ایشیدن ساخته شده که به چم چیزی خواستن است

این نام را به معنی �دارنده ی اسب سرکش� ( = ویشت - اسپَ ) دانسته اند، ولی آن را می توان به �برافکنده ی سرکشان� ( = ویشتَ - سپَ ) ترجمه کرد. با توجه به سلحشوری و جنگجویی این گشتاسپ ( = ویشتاسپ ) ، معنی دومی درست تر می نماید.
ملاک، دارنده همه چیز، یکی از نام های خداوند متعال

بپرس