پشت سر


معنی انگلیسی:
behind, in the absence of

لغت نامه دهخدا

پشت سر. [ پ ُ ت ِ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قفا. || نهانی. در خفا. در غیبت. در غیاب ( مقابل پیش رو ).
- پشت سر کسی بد گفتن ؛ پیش رو خاله پشت سر چاله.
- پشت سر کسی دیدن ؛ زوال کسی رادیدن. ( غیاث اللغات ).
فلکها را توانی پشت سر دید
بنور عشق اگر دل زنده باشی.
صائب ( از فرهنگ ضیاء ).
- در پشت سر کسی ؛ در قفای او. در غیاب او.

فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) قفا پشت گردن پس سر . ۲- در عقب مقابل پیش رو روبرو . ۳- نهانی در خفا در غیاب مقابل روبرو آشکار. یا پشت سر کسی دیدن . زوال کسی را دیدن . یا در پشت سر کسی . در غیاب او .

گویش مازنی

/pesht sar/ پشت سر عقب

جدول کلمات

پس, ورا, عقب, دنبال

مترادف ها

behind (قید)
بعد از، عقب، پشت سر، عقب تراز

in the absence (قید)
پشت سر

after (حرف اضافه)
در صدد، در پی، پشت سر، مابعد، در جستجوی

behind (حرف اضافه)
پشت سر، دیرتراز، کپل

فارسی به عربی

بعد , ظهر , وراء

پیشنهاد کاربران

واپس
قفا ، ورا، پس، عقب، دنبال، ماورا
پشتِ سر : گویش یزدی آن پسِ کَلّه میباشد
ماورا
پس - ورا - عقب - دنبال

بپرس