پیش درامد

/piSdarAmad/

معنی انگلیسی:
prelude, overture, introduction, curtain raiser, forerunner, foretaste, kalends, precursor, sign

لغت نامه دهخدا

( پیش درآمد ) پیش درآمد. [ دَ م َ ] ( ن مف مرکب ) مقدمه. || ( مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) پیش درآمدن. اقدام. ( منتهی الارب ). || اصطلاح موسیقی ) قطعه ای که در آغاز دستگاهی خوانند یا نوازند. برداشت.

فرهنگ فارسی

( پیش در آمد ) ۱- ( مصدر ) پیش در آمدن اقدام . ۲- ( صفت ) مقدمه مدخل ( هر چیز ) . ۳- قطعه ای که در آغاز دستگاهی خوانند یا نوازند در آمد برداشت. توضیح در هر نوبت مرتب سه قسمت اساسی میتوان قایل شد که اولین قسمت آن پیش در آمد است .در پیش در آمد مصنف ماهررعایت براعت استهلال کند: پیش در آمدهای درویش در موسیقی عصر حاضر ممتاز است .

فرهنگ معین

( پیش درآمد ) (دَ مَ ) ۱ - مقدمه . ۲ - قطعه ای که در آغاز دستگاهی خوانند یا نوازند.

فرهنگ عمید

( پیش درآمد ) ۱. مقدمه.
۲. (موسیقی ) آهنگی که نوازندگان پیش از شروع آواز می نوازند.

واژه نامه بختیاریکا

( پیش درآمد ) سر ساز

دانشنامه آزاد فارسی

پیش درآمد. نوعی فرم ضربی در موسیقی ایران. درویش خان که به دعوت ظهیر الدوله «ارکستر انجمن اخوت» را تشکیل داده بود، فُرمی را ابداع کرد تا نوازندگان برای شروع و قبل از آواز، آهنگی داشته باشند و به پیشنهاد رُکن الدین مختاری نام پیـش درآمد را بر آن نهادند. پیش درآمد غالباً در وزن ۴/۲، ۴/۳،۴/۴یا ۴/۶ است و سرعت (تِمپوی) کُند دارد. بیشتر پیش درآمدهای اولیه دارای یک «تِم» بودند که در گوشه های مهم دستگاه گردش می کرد. اولین دست مایۀ پیش درآمدهای اولیه همان جمله های آوازی ردیف بود که به آن ها حالتی موزون داده بودند. پیش درآمد اساساً یک فرم ضربی بی کلام است و شاید بتوان آن را معادل «پیشرو» در موسیقی قدیم ایران دانست. آهنگ سازان بسیاری روی این فرم کار کردند که از جمله معروف ترین آنان عبارت اند از درویش خان، رکن الدین مختاری، علی اکبر شهنازی، علینقی وزیری، مرتضی نی داود، موسی معروفی، و فرامرز پایور. از زمان درویش تا سال های دهۀ ۱۳۶۰ این فرم بیشتر رواج داشت و در سال های اخیر جز در برخی اجراها، چندان رایج نیست. پیش درآمد شور از شهنازی و پیش درآمد اصفهان از نی داود ازجمله پیش درآمدهای معروف است؛ بعدها روی پیش درآمد اصفهان نی داود کلام نیز گذاشته شد.

جدول کلمات

( پیش درآمد ) ۱. مقدمه. ۲. (موسیقی ) آهنگی که نوازندگان پیش از شروع آواز می نوازند.

مترادف ها

prelude (اسم)
مقدمه، پیش در امد، قسمت مقدماتی

prologue (اسم)
سراغاز، مقدمه، پیش گفتار، پیش در امد

overture (اسم)
کشف، افشاء، پیش در امد، اغاز عمل

فارسی به عربی

مقدمة

پیشنهاد کاربران

پیشگذارده: مقدمه.
پیشگذارده ی کهین: مقدمه ی صغری.
پیشگذاده ی مهین: مقدمه ی کبری.
پیشگذارده ی گواه: مقدمه ی حجّت.
پیشگذارده ی درست: مقدمه ی صحیح.
پیشگذارده ی نادرست: مقدمه ی غیر صحیح.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشگذارده: پیش گذارد ( گذاردن ) ه.
در نگاه من واژه ی �پیشگذارده� برابرواژه ی درخوری برای �مقدمه� است. واژه ی پیشگذارده را در نوشته های میرشمس الدین ادیب سلطانی دیدم.
به جای مقدمه، پیشدرامد هم گفته می شود.
پارسی را پاس بداریم: )

پیش در آمد را صحیح است که به عنوان مقدمه معرفی کنیم به خصوص در امور موسیقیایی.
اما در کتابتِ متون گاه پیش می آید که بخش پیش درآمد پیش از مقدمهٔ کتاب مکتوب میشود. بطوریکه در این بخش یک دیدگاه کلی و نسبتاً تبلیغاتی راجع به کتاب مربوطه ارائه میشود سپس در مقدمه کتاب کمی جزئی تر میشویم.
...
[مشاهده متن کامل]

پس میتوانیم پیش درآمد را در کتاب ها به عنوان مقدمهٔ مقدم معرفی کنیم.

مقدمه

بپرس