چین

/Cin/

مترادف چین: آژنگ، اخمه، چروک، تا، لا، تاب، شکن، شکنج، فر، کرس، شیار، خط، چینه، قشر، لایه

معنی انگلیسی:
china, wrinkle, pleat, crease, fold, full of folds or wrinkles, plaited, frill, furrow, pucker, rumple, shirring, tuck, crimp, furbelow, flounce

لغت نامه دهخدا

چین. ( اِ ) شکن و بهم کشیدگی و ترنجیدگی در پوست روی یا پارچه یا چرم و امثال آنها. آژنگ. ( از فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکنج. ( برهان ) ( آنندراج ). یرا. ( ملحقات برهان ). انجوغ که بر اندام از لاغری و پیری پیدا آید. ( اوبهی ). گره چنانکه در موی یا ابروی. پیچ.گره. ( انجمن آرا ). انجخ. انجوخ. انجوخه. انکماش. پیچ و تاب چنانکه در زلف. تاب. ترنج. ترنجیدگی. چغل. چوروک. خم. درنوردیدگی. ژنگ. ژول. شکن. طی. غر. کُلچ.کنج. کنجلک. کوس. کیس. لا و تا و تو و بهم کشیدگی چنانکه در پارچه و جز آن. ماز. مطوی. نورد :
اگر ابروش چین آرد سزد گر روی من بیند
که رخسارم پر از چین است چون رخسار پهنانه.
کسائی.
باد بهاری به آبگیر برآمد
چون رخ من گشت آبگیر پر از چین.
عماره.
به دل پر ز کین و به رخ پر ز چین
فرسته فرستاد زی شاه چین.
فردوسی.
سوی حجره خویش رفت آرزوی
ز مهمان بیگانه پرچین به روی.
فردوسی.
پذیره شدندش پر از چین به روی
سخنها نرفت ایچ بر آرزوی.
فردوسی.
ز بس پیچ و چین تاب و خم زلف دلبر
گهی همچو چوگان شود گاه چنبر.
فرخی.
معشوق او بتی که دل اندر دو زلف او
گم کرده از خم و گره و تاب و پیچ و چین.
فرخی.
هیبت شمشیر او بر کشوری گر بگذرد
روی برنایان کند چون روی پیران پر ز چین.
فرخی.
پر از چین زلف و رخ پرنور گویی
نبستندی مشاطه چینیانت.
ناصرخسرو.
برجستن مراد دل ای مسکین
چوگانت گشت پشت و رخان پرچین.
ناصرخسرو.
بدو گشت دینار چین دست سائل
وز آن شرم شد روی دینار پرچین.
سوزنی.
خط مسلسل او هرکه دید پندارد
که زلف لعبت چین است کرده چین بر چین.
سوزنی.
ز آتش دلها صبا سوخته شد سربسر
تا به سر زلف تو کرد گذر چین به چین.
خاقانی.
مرگ است چهره شوی حیات تو همچو می
می بر کف است چهره پر از چین چه مانده ای.
خاقانی.
همه ترکان چین بادند هندوش
مباد از چینیان چینی بر ابروش.
نظامی.
گره بر گره چین زلفش چو دام
همه چینیان چین او را غلام.
نظامی.
گر سخن گویم ز چین زلف توبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - ( اصطلاح عام ) شامل چین خالص ترکستان ( سین کیانگ ) و تبت است . ۲ - ( اصطلاح خاص ) کشوری است بمساحت ۹۷۸٠٠٠٠ کیلو متر مربع و دارای ۹۵٠ میلیون سکنه . محدود است به منچوری مغولستان تبت ( که اخیرا تحت تسلط چین کمونیست در آمده ) هند هند و چین پایتخت آن پکن و شهرهای عمده آن شانگهای تین تسن موکدان ( چن یانگ ) نانکن هانگ چئو فوچئو است . حکومت آن از سال ۱۹۴۹ م . کمونیستی است . یا چین ملی . پس از غلبه کمونیستها بر چین اصلی ( ۱۹۴۹ م . ) چانگ کای شک حکومتی در جزیره فورموز تشکیل داد که بنام چین ملی خوانده میشود .
تا، شکن، شکنج، چروک، تاوشکن درپارچه یالباس
۱ - ( اسم ) در بعض ترکیبات بمعنی (( چیننده ) ) آید : خوشه چین گلچین .
عالم و ظائف الاعضائ انگلیسی در ۱۹٠۴ آلمان متولد شد . استاد علم الامراض در آکسفورد برای همکاری با فلوری و فلمینگ در کشف پنی سیلین قسمتی از جایزه نوبل ۱۹۴۵ بوی داده شد .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - شکن ، شکنج . ۲ - (کن . ) روی در هم کشیدن ، در غضب شدن . ۳ - (کن . ) پیر شدن .
(ص فا. ) در بعض ترکیبات به معنی «چیننده » آید: خوشه چین ، گلچین .

فرهنگ عمید

تا و شکن در پارچه، لباس، پوست بدن، مو، پوستۀ زمین، یا چیز دیگر، تا، شکن، شکنج، چروک.
* چین آوردن: (مصدر لازم ) = * چین افتادن
* چین افتادن: (مصدر لازم ) به وجود آمدن تا و شکن در چیزی.
* چین انداختن: (مصدر لازم ) = * چین دادن
* چین برداشتن: (مصدر لازم ) = * چین افتادن
* چین خوردن: (مصدر لازم ) = * چین افتادن
* چین دادن: (مصدر متعدی ) به وجود آوردن تا و شکن در چیزی.
۱. = چیدن
۲. چیننده (در ترکیب با کلمه دیگر ): خوشه چین، گلچین.
۳. چیده (در ترکیب با کلمه دیگر ): دست چین.
۴. (اسم مصدر ) عمل چیدن: چین بهاره.

فرهنگستان زبان و ادب

{fold} [زمین شناسی] انحنـا یا خمیدگـی ساختار صفحه ای، مانند چینه های سنگ یا صفحه های لایه بندی یا برگوارگی یا رَخ

گویش مازنی

/chin/ برداشت هر دور محصول - چین و چروک لباس

واژه نامه بختیاریکا

چنین؛ جا؛ اینچنین؛ . مثلاً چینتر یعنی ایچنینتر؛ اینجا
واحد هر چینش علوفه های آب

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] چین با نام رسمی جمهوری خلق چین کشوری کهن در شرق آسیا است. بیشتر مسلمانان چین در شرق این کشور و در استان سین کیانگ زندگی می کنند، به طوری که اکثریت ساکنان این منطقه را مسلمانان تشکیل می دهند. شمار رسمی شیعیان چین اندک، اما نفوذ غیر رسمی اندیشه شیعی بین مسلمانان آنجا بسیار است.
شیعیان دوازده امامی بیشتر در شهرهای ختن و یارغند و مناطق اطراف آن در ایالت خودمختار سین کیانگ سکونت دارند. تشیع مانند اصل اسلام از طریق ایران و شبه قاره وارد چین شده است. این شیعیان همچنان که خود اظهار می کنند غالباً کشمیری الاصل هستند که در اثر دشورای زندگی اقتصادی یا سیاسی آن نواحی به سمت شرق رفته اند.
پنج سال بعد از رحلت پیامبر(ص)، اسلام به چین راه یافت. سعد بن ابی وقاص اولین مسلمانی است که وارد چین شد و نخستین مسجد را در بندر شانگهای تأسیس کرد. اولین برخورد مسلمین با چینی ها در سال ۱۳۰ هجری وقتی بود که ارتش چین به رهبری "کوهسین چعیه" با مسلمانان به رهبری زیاد روبرو شدند و نبرد سختی در مرز چین بین آنان درگرفت. در آغاز، پیروزی با چینی ها بود اما با شکست آنان مسلمانان بر آسیای مرکزی دست یافتند و این فتح، مقدمه نفوذ اسلام در این سرزمین و آسیای مرکزی شد.

دانشنامه عمومی

چین ( به ماندارین: 中国، پین یین: Zhōngguó، ژونگوآ ) با نام رسمی جمهوری خلق چین ( به ماندارین: 中华人民共和国، پین یین: Zhōnghuá Rénmín Gònghéguó ) ، کشوری مستقل در آسیای شرقی است. چین با مساحت ۹٬۵۹۶٬۹۶۲ کیلومتر مربع، چهارمین کشور پهناور و با جمعیت بیش از یک میلیارد و چهارصد و بیست و پنج میلیون نفر، دومین کشور پر جمعیت جهان است.
چین، کشوری تک حزبی است که حزب حاکم آن، حزب کمونیست چین بر ۲۲ استان، ۵ منطقه خودمختار، ۴ شهرداری زیر نظر دولت مرکزی ( پکن ( پایتخت ) ، شانگهای ( بزرگ ترین شهر ) ، تیانجین، چونگ کینگ ) و به غیر از سرزمین اصلی چین، بر ۲ منطقه ویژه اداری ( هنگ کنگ و ماکائو ) ، حکومت می کند. [ ۳] چین با ۱۴ کشور از شمال با روسیه، مغولستان و قزاقستان، از شرق با کره شمالی، از غرب با قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان و پاکستان و از جنوب با هند، نپال، بوتان، میانمار، لائوس و ویتنام، مرز خاکی دارد. زبان رسمی چین، ماندارین بر اساس الفبای چینی با ۱٬۷۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر گوینده، پرشمارترین زبان جهان، یکی از زبان های رسمی سازمان ملل متحد و یکی از سخت ترین زبان های جهان است. [ ۴] [ ۵] واحد پول چین، یوان ( 元 ) است. شی جین پینگ با عنوان رهبر عالی مقام، رئیس جمهور مادام العمر، رئیس جمهور جمهوری خلق چین و قدرتمندترین فرد جهان بر اساس وبگاه فوربز است. [ ۶] [ ۷] [ ۸]
کشور چین چشم اندازهای طبیعی متنوعی دارد، از استپهای جنگلی و بیابانهایی چون گبی و تکله مکان در ناحیهٔ خشک شمالی نزدیک به مغولستان و سیبری روسیه گرفته تا جنگل های گرمسیری در سرزمین های مرطوب جنوبی نزدیک به ویتنام، لائوس و میانمار. مناطق غربی کشور ناهموار است و رشته کوه های هیمالیا و تیان شان مرز طبیعی آن با هند و آسیای میانه هستند. در مقابل، نواحی شرقی این کشور کم ارتفاع است و ساحلی به طول ۱۴٫۵۰۰ کیلومتر در جنوب شرقی با دریای جنوبی چین و در شرق با دریای چین شرقی دارد که در سوی دیگرش تایوان، شبه جزیره کره، ژاپن و اقیانوس آرام قرار گرفته اند.
چین باستان یکی از گهواره های تمدن در جهان است. ابتدا این تمدن، در سواحل حاصلخیز رود زرد در دشت شمال چین به وجود آمد. [ ۹] در چین دودمان های شانگ، ژو، هان، شین، جین، سوئی، تانگ، سونگ، لیائو، مینگ، چینگ و جمهوری چین بوده است. نخستین دودمان پادشاهی این کشور دودمان شیا در حدود قرن ۲۱ پیش از میلاد بود و نخستین حکومتی که چین را متحد کرد دودمان چه این در ۲۲۱ پ. م بود. نظام سیاسی چین بیش از هزاران سال مبتنی بر سلطنت مطلقهٔ موروثی بود. آخرین دودمان پادشاهی این کشور چینگ بود که در سال ۱۹۱۱ با تشکیل جمهوری چین به رهبری کومینتانگ نابود شد. چین در نیمهٔ اول سدهٔ بیستم میلادی در دریایی از اختلافات و جنگ های داخلی و حمله امپراتوری ژاپن در جنگ جهانی دوم غوطه ور بود. کمونیست های چین در ۱ اکتبر ۱۹۴۹ با رهبری مائو حکومت جمهوری چین را شکست دادند و انقلاب کمونیستی چین پیروز شد. مخاصمات اصلی در ۱۹۴۹ با پیروزی کمونیست ها در جنگ داخلی و تأسیس جمهوری خلق چین در سرزمین اصلی پایان یافت. جمهوری چین به رهبری کومین تانگ پایتخت خود را به تایپه در تایوان منتقل کرد و حکومت آن امروزه به تایوان، کینمن، جزایر ماتسو و چند جزیره دوردست دیگر محدود شده است. از آن هنگام جمهوری خلق چین و جمهوری چین درگیر اختلافات سیاسی شدیدی با یکدیگر در مورد حق حاکمیت و وضعیت سیاسی تایوان بوده اند. مائو ابتدا روابط دیپلماسی کشور چین را با کشورهای جهان قطع کرد و باور به اتکای کلی به جمعیت داخلی بود. شوروی و چین به عنوان بزرگ ترین کشورهای کمونیستی در جهان، شکاف های فکری زیادی داشتند و هرکدام تعاریفی مختلف از کمونیسم ارائه می دادند. همچنین یک درگیری مرزی هفت ماهه بدون اعلان جنگ بین شوروی و چین در سال ۱۹۶۹ رخ داد و تا فروپاشی شوروی ( تا سال ۱۹۹۱ ) نسبتاً ادامه داشت. مائو با جهش بزرگ خواستار برنامه های اقتصادی کمونیستی بود که به عنوان یک شکست تلخ اقتصادی و یک فاجعه بزرگ انسانی تلقی می شود زیرا منجر به گرسنگی کشیدن و مرگ ۱۴ تا ۴۳ میلیون چینی شد. پس از مرگ مائو، مائوئیسم کمرنگ شد و اصلاحات اقتصادی در چین توسط شیائوپینگ، برای پی ریزی یک اقتصاد باز صورت گرفت و چین یکی از سریعترین رشدهای اقتصادی جهان را در خود داشت. [ ۱۰]
عکس چینعکس چینعکس چینعکس چینعکس چینعکس چین

چین (آلبوم). «چین» آلبومی از ونجلیس آهنگساز و هنرمند اهل یونان است که در سال ۱۹۷۹ میلادی منتشر شد.
عکس چین (آلبوم)

چین (زمین شناسی). چین در زمین شناسی خمیدگی در طبقات سنگ است که به علت حرکات پوسته زمین ایجاد می گردد. اگر میزان فشار وارده به لایه های رسوبی کم باشد، لایه های رسوبی به صورت قوس ها ( کمان ها ) و افتادگی هایی در می آید که به آن ها تاقدیس و ناودیس می گویند. در صورتی که فشارهای وارده زیاد باشد، قسمت بالایی چین خمیده می شود. با بروز چین خوردگی عملیات فرسایشی نیز آغاز شده و برخی قسمت های آن را فرسایش می دهد. [ ۱]
هر چین در لایه های رسوبی بهتر نمایان می گردد. هر لایه به صورت یک صفحه با ضخامتی از چند میلی متر تا چندمتر مشخص بوده است. سطح بالایی و پایینی هر لایه با صفحات دیگر به صورت یک خط که نمایان گر تغییر دو سطح رسوب گذاری است مشخص می گردد و به نام سقف و کف آن لایه است. [ ۲]
عکس چین (زمین شناسی)

چین (فیلم). چین ( انگلیسی: China ) فیلمی به کارگردانی جان فارو است که در سال ۱۹۴۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به لرتا یانگ، الن لاد، ویلیام بندیکس و فیلیپ آن اشاره کرد.
عکس چین (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

چین (China)
نقشه موقعیت. جمهوری خلق چین در آسیای شرقی جای دارد و از شمال به مغولستان، از شمال شرقی به روسیه، از شرق به کرۀ شمالی، دریای زرد و دریای چین شرقی، از جنوب به دریای چین جنوبی و خلیج تونکن و کشورهای ویتنام، لائوس، میانمار (برمه)، هند، بوتان، و نپال، از غرب به هند، جامو و کشمیر، افغانستان، تاجیکستان، و قرقیزستان، و از شمال غرب به قزاقستان محدود شده است. مساحت چین ۹,۵۷۲,۹۰۰ کیلومتر مربع است و شهر پکن (بِی جینگ) پایتخت آن است.
سیمای طبیعی. چین، سومین کشور وسیع جهان، تقریباً یک چهارم از قارۀ آسیا را فراگرفته و درازای آن از شرق به غرب حدود ۵هزار کیلومتر و پهنای آن از شمال به جنوب حداکثر ۴هزار کیلومتر است. فلات تبت، معروف به بام دنیا، بخش جنوب غربی کشور را شامل شده و مشخص ترین و چشم گیرترین عارضۀ طبیعی آن به شمار می آید. فلات مزبور، که ارتفاع آن به ۴هزار تا ۴,۵۰۰ متر می رسد، از جنوب به کوهستان هیمالیا می پیوندد و کشورهای هند و بوتان و نپال را از چین جدا می کند. بلندترین نقطۀ کرۀ زمین، قلّۀ اورست با ارتفاع ۸,۸۴۸ متر، در مرز نپال جا دارد و رودخانه های بزرگ مِکونگ، یانگ تسه (جانگ) و هوانگ (رود زرد) از آن سرچشمه می گیرند. دشت تاکلاماکان و حوضۀ رود تاریم در شمال فلات مزبور جا دارند و کوه های پامیر و تین شان از غرب و شمال آن ها را محدود می کنند. پست ترین و گرم ترین ناحیۀ چین، گودال تورفان، با ارتفاع ۱۵۴ متر در شمال شرقی حوضۀ تاریم واقع است و بخش جنوب غربیِ دشت گُبی قسمت وسیعی از مغولستان داخلی را تشکیل می دهد. رشته کوه های داهینگ گان دشت مزبور را از شرق محدود می کند و دامنه های شرقی آن به جلگۀ آبرفتی منچوری که از نواحی مهم کشاورزی چین است منتهی می شود. جلگۀ چین شمالی در جنوب غربی جلگۀ منچوری و در ساحل غربی خلیج چیلی قرار گرفته و شهر پکن در شمال آن قرار دارد و رود هوانگ از حاشیۀ جنوبی آن می گذرد. رشته کوه های بایان هارشان، یا دنبالۀ شرقی فلات تبت، سرچشمۀ رودهای هوانگ و جانگ را از هم جدا می کند و از شرق به فلات مرکزی چین منتهی می شود. فلات مزبور که با درّۀ رودهای هوانگ و دادو قطع می شود، ریزابه های متعدد رود جانگ را تغذیه می کند و از جنوب به حوضۀ سیچوآن یا حوضۀ سرخ منتهی می شود. رود جانگ از غرب به این حوضه وارد می شود و از درّۀ شرقی آن بیرون می رود و در شمال غربی شهر شانگهای به دریای چین شرقی می ریزد. ارتفاعات آهکی وومنگ شان که کارستها، چاهکها، فرکندها، روانه های زیرزمینی، و غارهای بسیاری در آن وجود دارند، دیوارۀ جنوبی حوضۀ سیچوآن را تشکیل می دهد. کرانه های چین از بریدگی ها و شبه جزیره ها و جزایر ساحلی بسیار پدید آمده است و شبه جزیرۀ لیجو، جزیرۀ هاینان، و دلتای رود جو، در جنوب و شبه جزیرۀ شاندونگ و خلیج چیلی در شرق، مهم ترین عوارض ساحلی آن هستند. چین به پنج ایالت خودگردان، ۲۲ استان و چهار ناحیۀ شهری تقسیم می شود و پکن، شانگهای، تیانجین، شنیانگ، ووهان، جونگ چینگ، گوانگجو، جنگدو (چنگدو)، شیان، هاربین، نانجینگ، جانگجون (چانگچون)، دالیان، هنگ کنگ، و بسیاری شهرهای دیگر که جمعیت آن ها بیشتر از ۱میلیون نفر است، ازجمله مهم ترین آبادی های آن به شمار می آیند. کشور وسیع چین عمدتاً اقلیمی معتدل دارد و فاصله از اقیانوس، ارتفاع و عرض جغرافیایی از عوامل مؤثر در آب و هوای آن به شمار می آید. بیشتر بارندگی های چین در تابستان روی می دهد و از اردیبهشت تا شهریور به درازا می کشد. دمای شهر پکن در دی ماه ۴.۵ـ درجۀ سانتی گراد و در تیرماه ۲۶ درجۀ سانتی گراد است و میانگین بارندگی سالانۀ آن به ۶۲۳ میلی متر می رسد. نواحی شمال شرقی چین و نیز بخش های شرقی فلات تبت و جنوب رود جانگ از جنگل درختان پهن برگ پوشیده شده و کرانه های جنوبی را درختان کرنا مستور کرده اند. پوشش بخش شمالی رود جانگ را درختان سخت چوب و برگ ریز تشکیل داده و دشت ها و صحراهای شمالی از گیاهان استپی پوشیده شده است. حیات وحش چین، متناسب با اقلیم آن متنوع است؛ و پستاندارانی چون یاک (گاو بومی تبت)؛ خرس پاندا در جنگل های بامبوی سیچوان، اسب وحشی در نواحی شمالی و غربی و نیز آهو، گرگ، شتر دوکوهان، پلنگ، ببر، بوفالو، گربۀ وحشی، و میمون حیات وحش آن را تشکیل می دهند.
اقتصاد. اقتصاد چین از ۱۹۷۰ به سوی بازار آزاد هدایت شد و بخش خصوصی مورد حمایت قرار گرفت و صنایع بزرگ و سنگین به صورت دولتی باقی ماند. اراضی قابل کشت چین از یک دهم مساحت کشور تجاوز نمی کند و برنج که غذای اصلی مردم است بیشتر در نواحی جنوبی کشت می شود. حدود یک سوم از مساحت چین را مراتع و چراگاه های وسیع تشکیل داده و انواع دام و ماکیان، فرآورده های دامی این کشورند. ماهی، که از غذاهای اصلی مردم چین است، بیشتر از دریاهای مجاور صید می شود و میزان آن به ۱۷,۲۴۰,۰۳۰ تن می رسد. چین از نظر منابع زیرزمینی، کشوری غنی است و آنتیموآن، زغال و نفت و گاز آن اهمیت بسیار دارند. ذخایر نفت چین ۲۴میلیارد بشکه است و ذخیرۀ گاز طبیعی آن به ۱,۳۷۰میلیارد متر مکعب بالغ می شود. بیشتر نیروگاه های چین با زغال کار می کنند و نیروگاه های برقابی آن در جنوب غربی کشور قرار دارند و بر شمار نیروگاه های هسته ای آن نیز همواره افزوده می شود. چین از نظر صنایع سبک موقعیت ممتازی دارد و کود و مواد شیمیایی، منسوجات، پوشاک، ماشین آلات، سیمان، آهن و فولاد، کاغذ، دوچرخه و موتورسیکلت، رادیو و تلویزیون و ابزارهای الکتریکی و الکترونیکی، لوازم خانگی، خودرو، لوکوموتیو و هواپیماهای سبک از فرآورده های صنعتی این کشورند.
حکومت و سیاست. نوع حکومت چین، جمهوری توده ای تک حزبی با یک نهاد قانون گذاری است. کنگرۀ ملی خلق چین دارای ۲,۹۷۸ نماینده است که اعضای آن با نظارت مستقیم حزب کمونیست چین و برای یک دورۀ پنج ساله انتخاب می شوند. اعضای کنگرۀ مزبور رئیس جمهور و معاون او را برای مدت پنج سال برمی گزینند.
مردم و تاریخ. جمعیت چین حدود ۱,۳۳۹,۷۲۴,۸۵۲ نفر است (۲۰۱۰) و تراکم نسبی آن به۱۴۰ نفر در کیلومتر مربع می رسد. روند افزایش جمعیت این کشور۰.۸ درصد است و چینی ها ۹۲ درصد از جمعیت آن را تشکیل می دهند. ۷۱ درصدشان بدون مذهب اند و ۶۴ درصد از آنان در روستاها به سر می برند و زبان رسمی آنان چینی ماندارین است. میانگین امید به زندگی در این کشور ۷۰ سال است و ۷۰ درصد از بزرگسالان آن باسوادند. چین از کهن ترین کشورهای جهان است و یکی از قدیمی ترین تمدن های بشری را دارد. نخستین مراحل تمدن چینی در درّۀ هوانگ و در حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد شکل گرفت. خاندان سلطنتی شانگ که از ۱۵۰۰ـ ۱۰۶۶پ م بر چین فرمانروایی داشته اند، نخستین الفبا و آیین نگارش چینی را تدوین کردند و رویدادهای زمان خود را به ثبت رساندند. خاندان جو (قرن ۱۱ تا ۸پ م) بر وسعت قلمرو خود افزودند و آیین تائوئیسم و کنفوسیوس را در کشور رواج دادند. دیوار بزرگ چین را خاندان چین در حدود ۲۱۵پ م ساختند و خاندان هان نگرش به سوی غرب را در برنامه کار خود قرار دادند و با ایران و روم ارتباط برقرار کردند. مغولان در ۱۲۷۹م سراسر چین را تصرف کردند و شهر خانبالق را، که بعدها به پکن معروف شد، به پایتختی برگزیدند. مارکو پولو سیاح ونیزی، در زمان قوبلای قاآن، از سلسلۀ یوان، به چین سفر کرد و آیین اسلام هم در این زمان در چین رواج یافت و باروت و قطب نما از چین به اروپا برده شد. پرتغالی ها در ۱۵۵۷ وارد چین شدند و ماندگاه ماکائو را تأسیس کردند و هلندی ها و انگلیسی ها نیز در ۱۶۰۶ به این سرزمین راه یافتند. چین در روزگاران سلطنت خاندان چینگ (منچو) به اوج عظمت و اقتدار رسید و این خاندان منچوری، مغولستان، تایوان، تبت و ترکستان را ضمیمۀ خاک خود کرد. چینی ها که از شمار روز افزون اروپاییان و اعمال نفوذ آنان بیمناک بودند، در جنگ تریاک (۱۸۳۹ـ۱۸۴۲) مغلوب انگلیسی ها شدند و بندرهای کانتون و شانگهای و چند بندر دیگر را به روی آنان گشودند. جنگ دوم چین و انگلستان (۱۸۵۶ تا ۱۸۶۰) بر قدرت و نفوذ اروپاییان، به ویژه انگلیسی ها، افزود و فرمانروایان چینی آلت دست بیگانگان شدند. چین در جنگ ۱۸۹۵ مغلوب ژاپن شد و تایوان و کره را از دست داد. نفوذ روزافزون اروپاییان که امریکایی ها نیز به آن ها افزوده شده بودند، خشم مردم را برانگیخت و موجب قیام مشت زنان شد که به زیان چین پایان یافت و سلسلۀ چینگ در آستانۀ سقوط قرار گرفت. جمهوری خواهان و چینی های ناراضی به رهبری دکتر سون یات سن، خاندان چینگ را برانداختند و سون یات سن را به ریاست جمهوری چین برگزیدند و حزب کومین تانگ (ملیّون) را تأسیس کردند. با مرگ دکتر سون یات سن (۱۹۲۵)، ژنرال جیانگ کای شک رهبری حزب کومین تانگ را برعهده گرفت و ملیّون بر چین حاکم شدند. کمونیست ها که از روی کارآمدن ملیّون ناراضی بودند به مخالفت با جیانگ کای شک برخاستند و جنگ میان کمونیست ها و ملیون را آغاز کردند. ژاپن با استفاده از این فرصت منچوری را تصرف کرد و در جنگ ۱۹۳۷ بیشتر نواحی اقتصادی و مهم چین را نیز اشغال کرد. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵) ژاپن به ناچار چین را تخلیه کرد؛ کمونیست ها و ملیون دوباره رو در روی هم قرار گرفتند و آتش جنگ داخلی بار دیگر شعله ور شد. ملیّون چین، که از حمایت امریکایی ها بهره مند بودند، در مقابل فشار کمونیست ها تاب نیاوردند و در ۱۹۵۰ به جزیرۀ تایوان پناه بردند و دولت چین ملی را در آن جا تأسیس کردند. کمونیست ها نیز جمهوری خلق چین را در ۱۹۴۹ پایه گذاری کردند و مائو تسه تونگ، رهبر کمونیست ها، ریاست جمهوری کشور را برعهده گرفت. چین کمونیست در جنگ کره مداخله کرد، در ۱۹۵۰ تبت را تصرف کرد، و در ۱۹۵۴ نخستین قانون اساسی این کشور بعد از روی کارآمدن کمونیست ها تدوین و تصویب شد. این کشور در ۱۹۶۴ اولین بمب هسته ای خود را آزمایش کرد و نخستین فضانورد چینی نیز در ۲۰۰۴ به فضا رفت و چین رفته رفته موقعیت راستین خود را به دست آورد و در ردیف یکی از قدرت های اقتصادی و نظامی جهان جا گرفت. نیز ← چین،_انقلاب

چین (زمین شناسی). چین (زمین شناسی)(fold)
17076300-3.jpg
17076300-4.jpg
17076300-5.jpg
17076300-6.jpg
چین
خَمی در لایهها یا طبقه های سنگی. اگر این خم در وسط به سمت بالا باشد، طاقدیس و اگر به سمت پایین باشد، ناودیس نامیده می شود. خطی که در امتداد آن، لایۀ سنگی چین می خورد محور، و صفحۀ اتصال ِ محورهای متوالی طبقه ها صفحۀ محوری است. چین خوردن چینه های سنگی زمانی روی می دهد که فشارِش موجب خمیده شدن آن ها شود. به مرور زمان، چین خوردگی ممکن است اشکال بسیار پیچیده ای پیدا کند. این اشکال در رخنمون لایه های سنگی صخره ها یا برش های عمیق سنگ ها دیده می شوند. چین خوردگی در تشکیل رشته کوه های عظیمی مانند هیمالیا مؤثر بوده است.

چین (ساز). چین (ساز)(qin)
چین
سیتِر زخمه ای متعلق به دوران حکومت سلسلۀ هان در چین که از یک جعبۀ چوبی کم ارتفاع، عریض و لاک الکلی تشکیل می شود و تخته صدای چوبی خمیده ای دارد، فاقد خرک و دستان است و هفت سیم ابریشمی در امتداد طول آن کشیده شده و در داخل یک منبع از گل میخ های مروارید محکم شده اند. طبق توافق صاحب نظران، خاستگاه این ساز به حدود قرن های ۱۴ و ۱۵م برمی گردد. افسانه های زیادی دربارۀ آن حکایت شده و مثل هایی مرتبط با آن وجود دارد.

جدول کلمات

پکن

مترادف ها

flexure (اسم)
خم، خمیدگی، چین، انحناء

offset (اسم)
انحراف، فرزند، چین، افست، چاپ افست، نقطه شروع مسابقه، وزنه متعادل، رقم متعادل کننده، جابجا سازی

fold (اسم)
تا، حصار، چین، اغل گوسفند، شکن، تاه، دسته یا گله گوسفند، چند لایی

fringe (اسم)
چتر زلف، حاشیه، لبه، کناره، چین، حاشیه چین دار، سجاف، ریشه گذاشتن به

frill (اسم)
لذت، تزئینات، چین، حاشیه چین دار، پیرایه، افراط، زوائد، تجمل، چیز بیخود یا غیر ضروری

crispiness (اسم)
تردی، چین

chitlings (اسم)
چین، حاشیه چین دار، روده کوچک خوک

crease (اسم)
چین، شکن، خط اطوی شلوار

wrinkle (اسم)
چین، چروک، چین خوردگی، اژنگ

fluting (اسم)
چین، ارایش راه راه، ارایش شیاری

crimp (اسم)
مانع، گول، چین، جعد موی، پیچش و انقباض عضله در خواب

chitlins (اسم)
چین، حاشیه چین دار، روده کوچک خوک

chitterlings (اسم)
چین، حاشیه چین دار، روده کوچک خوک

furbelow (اسم)
چین، حاشیه چین دار، چین دوختن روی

lock (اسم)
مانع، چین، چفت و بست، قفل، طره گیسو، دسته پشم، چخماق تفنگ، سد متحرک، سد بالابر، چشمه پل

pucker (اسم)
چین، جمع شدگی، چروک

plication (اسم)
چین، تاه، چین زنی

plica (اسم)
چین، شکن، تاه، چروک

plait (اسم)
چین، تاه، موی بافته، بافتن گیسو

tuck (اسم)
نیرو، چین، زور، سجاف، تاه، تو گذاری، شیرینی مربا، بالازدگی، بالازنی، شدت زومندی، شمشیر نازک

pleat (اسم)
چین، چین و شکن

فارسی به عربی

تجعیدة , تعدیل , جناح , رتوش , طویة

پیشنهاد کاربران

بررسیِ واژگانِ " وزیر، چیدن، ویچیدن، گُزیدن، زیدن، زینیدن، فرزین، چین، زین، زینه و . . . ":
ما میخواهیم تکواژها و چمهایِ واژگانِ بالا را واکاویم و سپس برابرواژه ای درخور به جایِ " تصمیم گرفتن" یا " entscheiden " ( آلمانی ) بیابیم.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه یِ " وزیر" در زبانِ اوستایی به ریختِ " ویچیرَ ( صفت ) /ویچیرا ( نام/مادینه ) " بوده است.
1 - "ویچیرَ" در زبانِ اوستایی به چمهایِ زیر بوده است:
1. 1 - تصمیم گیرنده، تعیین کننده، دستور/حکم دهنده، گُزیننده
و برابر با " entscheidend " و " die Entscheidung treffend" در زبانِ آلمانی است.
1. 2 - ( کسی که ) تصمیم گرفته/به قطعیت رسیده، ( کسی که ) به یقین/باور/ اطمینان رسیده.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
2 - تکواژهایِ "ویچیرَ" ( وی. چی. رَ ) :
خودِ واژه یِ " ویچیرَ" از سه تکواژِ " وی. چی. رَ" ساخته شده است که
2. 1 - "وی" در آن پیشوند است و باید دانست که پیشوندِ " وی" در زبانِ پارسیِ کُنونی به ریختِ" گُ" درآمده است ( برایِ بررسیِ بیشتر به پیامم در زیرواژه یِ " وی" از همین تارنما نگاه بیاندازید ) .
2. 2 - تکواژِ " چی" در واژه یِ "ویچیرَ/ویچیرا" برآمده از واژه یِ " کَی: kay" در همین زبانِ اوستایی است. " کَی" در زبانهایِ اوستاییِ کهن و جوان به چمهایِ زیر بوده است:
a ) گزیدن، برگزیدن، انتخاب کردن، جُستن
b ) جدا کردن
آ ) " کَی"با پیشوندِ " وی/گُ":
جدا کردن، متمایز کردن
گزیدن، جُستن
ب ) " کَی" با پیشوندِ "وی" و واژه یِ " ارش" به چمِ " راست":تصمیمِ درست گرفتن، انتخابِ درستی داشتن میانِ ( چیزها ) .
پ ) با پیشوندِ " هم":
گردآوردَن، جمع آوری کردن
( پاها را ) کنارِ هم گذاشتن / ( راستایِ پاها را ) کنار هم قراردادن
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
( در اینجا به زیبایی می توان دید که واژگانِ "جدا کردن، گزیدن، انتخاب کردن" با واژگانِ " تصمیم/تصمیم گرفتن" خویشاوندیِ معنایی دارند؛ چنانکه در زبانِ آلمانی نیز واژه یِ " scheiden" به چمِ " جداکردن/شدن" است و واژه " ent. scheiden" به چمِ " تصمیم گرفتن" است که با پیشوندِ " ent" همراه است. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ما "چی" را از واژه یِ " ویچیرَ" به همراهِ پسوندِ " دَن" به ریختِ " چیدَن" در زبانهایِ پارسیِ میانه - پهلوی نیز داریم. ازآنجاییِ که دگرگونیِ آواییِ " چ/ز" در زبانهایِ ایرانی رواگمند ( =رایج ) بوده است ( بمانندِ اپچار/ابزار، روچ/روز، سوچ/سوز و. . . ) ، ما کارواژه یِ " زیدَن" را از " چیدن" داریم که در کارواژه یِ " گُزیدن=گُ. زیدن" به زیبایی نمایان است. نیاز به یادآوری است که واژه یِ " گُزیدن" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی به ریختِ " ویچیدَن =وی. چیدن" بوده است.
بُنِ کُنونیِ " زیدن"، " زین" می باشد؛این را می توان در کارواژه یِ " گُزیدن" با بُنِ کُنونیِ " گُزین= گُ. زین" دید. از سویِ دیگر میدانیم که بُن کنونیِ " چیدن"، "چین" می باشد و این چنین پیوندهایِ " زین" و " چین" آشکار می گردد. پس ریختِ دیگرِ " زیدَن"، " زینیدن" است ( چنانکه می گوییم: گفتن/گوییدن، گماشتن/گماردن، پرداختن/پردازیدن و. . . . )
2. 3 - " رَ" نیز پسوندِ صفت ساز/نامساز بوده است؛ چنانکه " رَ" در واژه ای پسوندِ صفت ساز باشد، برایِ ساختنِ نام به ریختِ پسوندِ " را " در می آید. پسوندِ " رَ" را می توان در برخی زبانهایِ اروپایی همچون لاتین، زبانهای اسلاویک و. . . نیز دید.
نمونه هایی از این پسوند در زبانِ اوستایی:
اَغرَ ( اوستایی ) : اَغ. رَ" . . . " آغاز، آغال" ( پارسی ) ( زدایش و جایگشتِ آواییِ " رَ" )
چیثرَ ( اوستایی ) :چیث. رَ . . . " چیهرَک" ( پارسیِ میانه - پهلوی ) . . . " چهره" ( پارسیِ کُنونی )
( پابرجاییِ پسوندِ " رَ" )
. . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته ها:
نکته 1:
همانگونه که گفته شد، دگرگونیِ آواییِ " چ/ز" در زبانهایِ اوستایی - پارسیِ میانه - پارسیِ کُنونی دیده می شود؛ این دگرگونیِ آوایی به زبان عربی پیوندی نداشته است؛ افزون بر نمونه هایِ گفته شده، کُنونه یِ ( =زمانِ حالِ ) برخی از کارواژگان که در زبانِ اوستایی به " چ" می انجامیدند، در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی به " ز" ترادیسِش پذیر هستند. نمونه ها: " ریچ/ریز" از "ریختن، "سوچ/سوز" از کارواژه " سوختن"، " تَچ/تاز" از "تاختن" و. . . .
نکته 2:
واژه یِ " فَرزین" به چمِ " وزیر" ساخته شده از دو تکواژِ " فَر" و " زین" است.
تکواژِ " زین" در آن، بُنِ کُنونیِ " زیدَن" است؛ از همین رو به آسانی می توان دریافت که کارواژه یِ " فَرزین"، " فَرزیدَن" بوده است ( بسنجید با گُزیدن/گُزین ) .
نکته3:
واژگانِ " چیدن" و " زیدن" همریشه هستند ولی از نظرآوایی و دیسه ای، این دو واژه یکریخت نیستند و دارایِ بُن هایِ کُنونیِ جداگانه هستند و همین برایِ اینکه " زیدن" را به خودیِ خود یک کارواژه به شمار آوریم، بسنده می کند؛چنانکه در واژه یِ " گُ. زیدَن" دیده می شود.
نکته 4 :
شما با واکاویِ واژگانِ زبانهایِ باستانی و چمهایِ این واژگان، به زیبایی می توانید بدانید که چه واژگانی و چه مفاهیمی در زبانهایِ باستانیِ ایرانی از نزدیکیِ معنایی برخوردار بوده اند و این کار هم به شما در بازشناختِ یک فردِ ایرانیِ زمانِ باستان یاری می رساند و هم در یافتنِ واژگانِ سره به روشِ خویشاوندیِ چمهایِ واژگان.
برای نمونه در اینجا پی برده شد که واژگانِ " تصمیم گرفتن، انتخاب کردن، جدا کردن، متمایز کردن، گُزیدن" از خویشاوندیِ معنایی برخوردار هستند. پس اگر شما یک کارواژه برایِ یکی از اینها داشته باشید، می توانید با بکارگیریِ پیشوندها بر رویِ این کارواژه، همه یِ چمهایِ بالا را پوشش دهید.
نکته 5:
پیشوندِ " ent" در واژه یِ " entscheiden " از زبانِ آلمانی در بسیاری جاها با پیشوندِ " وی/گُ" از زبانِ پارسی کارکردِ همسانی دارد. پیشوندِ " de" در واژه یِ " decide" نیز بهمچنین ( در این باره به زیرواژه "وی" از همین تارنما مراجعه کنید ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهادها:
پیشنهاد1:
اکنون که ما دریافته ایم، " زیدن/زینیدن" بخودیِ خود یک کارواژه است، به آسانی می توانیم پیشوندهایی به آن بیافزاییم و نوواژگانی را از آن بیرون بکشیم؛ پیشوندهایی همچون " هم، در، اَندر، بر، هو و . . . " .
پیشنهاد2:
سببیِ ( Kausativ ) کارواژه یِ " زیدَن/زینیدن"، " زینیدن" است، کارواژه " زیناندن" می شود ( بمانندِ خوردن/خوراندن ) .
پیشنهاد 3:
از کارواژه یِ " زیدن/زینیدن" می توان واژگانِ " زینه، زینِش و. . . " را نیز بکار گرفت.
واژه یِ " زینه" به چمِ " پله، لایه" با کارواژه یِ " زیدن/زینیدن" همبسته ( =مرتبط ) است و چنانکه می دانیم اینها با واژگانِ " چین، چینه" همریشه هستند. آنچه باید درنگریسته شود، این است که "چین، چینه" و " زین، زینه" با چمِ " جدا کردن" از واژه یِ " کَی" در زبانِ اوستایی همبسته ( =مرتبط ) هستند.
پیشنهادِ 4:
یکی از برابرواژگانی که می توان به جایِ واژه یِ " تصمیم گرفتن" برنهاد، واژه یِ " زیدن/زینیدن" هست؛چنانچه خواهان بکارگیریِ پیشوند بر رویِ آن هستید، برای نمونه می توان پیشوندِ " بَر" را رویِ آن بکار بست.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - ستونهایِ 441 و 1438 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانی باستان" ( کریستین بارتولومه )

چینچین
سلام اگر کسی دنبال یک چیستان درباره ی این کشور میگرده این چیستان پیچیده و بدردبخور و اگر کمی دقت کنید خیلی راحت هستش:
ان چه کشوری است که در پیشانی هم دیده میشود؟!
پاسخ:چین
land of many squinters ( n. ) [the stereotyped ‘squinting’ Chinese eyes]
( US black ) China
تو زبان کردی معنی رفتن میده
نام کشوری است که یک چینی مورچه خوار یا خفاشی را خورد و بتعث شد کرونا به وجود بیاید . اخه تو نمیتوستی اون موذی ها را نخوری . هزار تا غذا تو دنیا هست
کشوری در اسیا هست که بیشترین جمعیت جهان برای این کشور است.
الصین به عربی
چین ( ابرو ) :در زبان پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است.
چین در ابرو آوردن:کنایه ی ایماست از خشمگین و آزرده شدن .
( ( دلش گشت پردرد و سر پر ز کین
به ابرو ز خشم اندر آورد چین ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 301. )
...
[مشاهده متن کامل]

چین: [عامیانه، اصطلاح] یک بار درو، بک بار چیدن.

چین:[اصطلاح صید ]سوزن تور بافی
آرایشِ چین: کنایه ای ایما از آرایش بسیار نغز و هنرمندانه
آرایشِ چین: کنایه ای ایما از آرایش بسیار نغز و هنرمندانه
<< سراسر همه دستِ زریّن نهید
به سُغد اندر، آرایش ِِ چین نهید>>
دکترکزازی درمورد واژه چین می نویسد: ‹‹ چین در پندارشناسی سخن پارسی، سرزمین نگاره هاست و هر پدیده ی شگرف و زیبا بدان باز و بسته و بازخوانده می شود. ››
...
[مشاهده متن کامل]

‹‹نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۳٠۴. ››

سرزمین مرکزی ( چینی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس