اسم با حرف ب - صفحه 3

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

بارقه/bāreqe/

پرتو، نور، روشنی


دختر

عربی

طبیعت
بایسته/bāyeste/

سزاوار، شایسته، مناسب، لازم، ضروری، واجب


دختر

فارسی
بستام/bestām/

گشوده و منتشر شده، این نام به معنی لفظی «گشوده و منتشر شده» معنا شده است، صورت دیگری از بسطام و گست ...


پسر

پهلوی
بهره ور/bahrevar/

بهره مند، کامیاب، ( بهره، ور ( پسوند دارندگی ) )


پسر

فارسی
بدرام/be(a)drām/

پدرام، آراسته، نیکو، ( = پدرام )


پسر

فارسی
بهره مند/bahremand/

آن که یا آنچه بهره می برد، برخوردار، کامیاب، ( بهره، مند ( پسوند دارندگی ) )، ( در پهلوی، bahrmand ...


پسر

فارسی
بابیلان/babilan/

لفظ نوازش دختر کوچک از روی محبت، لفظ نوازش دختر کوچک از روی محبت ( نگارش کردی


دختر

کردی
باپوک

کولاک ( نگارش کردی


پسر

کردی
باپیو

بادسنج ( نگارش کردی


دختر

کردی
باتوف

نام گیاهی است با گلهای قرمز رنگ ( نگارش کردی


دختر

کردی
باتینوک/batinok/

گل آلاله، آلاله ( نگارش کردی


دختر

کردی

گل
باتینک/batink/

غنچه تازه ‏شکفته، غنچة تازه ‏شکفتة ( نگارش کردی


دختر

کردی
بادلیس

کنایةاز همیشه ‏مست، نام شهری درکردستان ( نگارش کردی


پسر

کردی
بارانا/barana/

ای باران


دختر

فارسی
باراک/barak/

رعد


پسر

عبری
بارلی/barli/

میوه دار، سودمند، بار ( فارسی ) + لی ( ترکی ) میوه دار


دختر

ترکی، فارسی
بارنک/barank/

نام درختی است


دختر

فارسی
باریتا/barita/

همتای بی نظیر


دختر

فارسی
باریزان/barizan/

رواج، برکت، برکت ( نگارش کردی


دختر

کردی
باریسان/barisan/

نام قبیله ای از کردها، نام قبیلةایی ازکردها ( نگارش کردی


پسر

کردی
باریش/barish/

صلح


پسر

ترکی
باژار

شهرک، بازار، مکان داد و ستد ( نگارش کردی


پسر

کردی
باژوران

جنوبیها، طایفةایی از کردها ( نگارش کردی


دختر

کردی
باژیلان

محل وزش باد، قبیلةایی از کردها کة در اطراف خانقین سکونت دارند ( نگارش کردی


دختر

کردی
باستینگ/basting/

گل نو شکفته، گل نو شکفتة ( نگارش کردی


دختر

کردی
باسکار/baskar/

قدرتمند، توانمند در بحث و استدلال، توانمند در بحث و استدلال ( نگارش کردی


دختر

کردی
باشار/bashar/

چاره، علاج، درمان، مقاومت، مقابله، درمان ‏ ( نگارش کردی


پسر

کردی
باشن/bashan/

خوب است عالی است، خوب است عالی است ( نگارش کردی


دختر

کردی
باشور

جنوب ( نگارش کردی


پسر

کردی
باشوک/bashook/

نوعی پرنده شکاری، نوعی پرنده شکاری ( نگارش کردی


پسر

کردی

پرنده
باشیلا

خانه ‏به ‏دوش ( نگارش کردی


دختر

کردی
باگرو/bagro/

تند باد


پسر

کردی
بالاچ

از سرداران بلوچ


پسر

بلوچی
بالویز/balviz/

سفیر، سفیر ( نگارش کردی


پسر

کردی
بامک/bamak/

بامداد، صبح


دختر

فارسی
بامیکا/bāmikā/

زیبا و با طراوت و درخشان، [بامیک ( پهلوی ) = بامدادی، درخشان، باشکوه، زیبا، روشن، ا ( پسوند نسبت ) ...


دختر

پهلوی
بانری/banari/

بانوی بانوان


دختر

فارسی
بانل/banel/

بانوی بزرگوار


دختر

بلوچی
بانواز

باخبر ساختن مردم با صدای بلند ( نگارش کردی


دختر

کردی
بانورام/banu-ram/

خانم مطیع


دختر

فارسی
بانوکا/banuka/

خانم


دختر

پهلوی
بانیپال/banipal/

نام بزرگترین پادشاه آشور


پسر

فارسی، آشوری

تاریخی و کهن
باهرام

بهرام، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز ...


پسر

فارسی
باهوز

گردباد ( نگارش کردی


پسر

کردی
باهیف

بادام ( نگارش کردی


پسر

کردی
باوشین

پنکه، بادبزن ( نگارش کردی


دختر

کردی
باکوت

میوةایی که ‏توسط باد ریختة باشد ( نگارش کردی


دختر

کردی
بایار/bayar/

بلند مرتبه، دارای نام و اصیل


پسر

ترکی
بایخ/bayekh/

پایداری، ارزش، قدر، قدر ( نگارش کردی


دختر

کردی
بایف

بادام ( نگارش کردی


پسر

کردی
بتام

خوشمزه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بتاو

سریع ( نگارش کردی


پسر

کردی
بتسابه/batsabe/

دختر، سوگند، نام همسر داوود ( ع ) و مادر سلیمان ( ع )


دختر

عبری
بتیسا/betisa/

دختر زیبا


دختر

فارسی، لاتین
بتین/betin/

پرحرارت، قدرتمند، قدرتمند ( نگارش کردی


دختر

کردی
بثریک

اسم امام علی در زبان حبشی


پسر

حبشی
بجرگ

کنایه ‏از آدم بیباک وشجاع ( نگارش کردی


پسر

کردی
بچکول

کوچک ( نگارش کردی


دختر

کردی
بخت آفرین

آفریننده بخت و اقبال، نام پدر هیربد شهریار


پسر

فارسی
بختان

بد شانسی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بختوان/bakhtovan/

مدینه ‏فاضله، مدینه ‏فاضلة ( نگارش کردی


دختر

کردی
بخش علی

بخش ( فارسی ) + علی ( عربی )، کسی که نصیب و بخت از علی ( ع ) یافته، بخشیده شده از سوی علی ( ع )


پسر

فارسی، عربی
بخشان

منتشر کردن ( نگارش کردی


پسر

کردی
بخشین/bakhshin/

عفو کردن، عفو کردن ( نگارش کردی


دختر

کردی
بخشینر

سخی، بخشنده، سخاوتمند ( نگارش کردی


پسر

کردی
بدرالجمال/badrojjamāl/

ماه رو، زیبارو، مه رو، ( به مجاز ) کسی که زیبایی آن چون ماه است


دختر

عربی
بدرالملوک/badr-ol-moluk/

ماه شاهان


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
بدن گل

آن که بدنی لطیف و زیبا


دختر

فارسی
براخاس/barakhas/

دوست دانا و عاقل، دوست دانا و عاقل ( نگارش کردی


پسر

کردی
براخاص/bara khas/

برادر خاص، برا ( کردی ) + خاص ( عربی ) برادر خاص


پسر

کردی، عربی
برازمان/barāz mān/

دارای فکر و اندیشه زیبا، ( بَراز، مان = فکر و اندیشه )، بلند اندیشه


پسر

اوستایی
برازک/barāzak/

منسوب به براز، برازندگی، ( براز، ک/ak، / ( پسوند نسبت ) )، منسوب شده به برازندگی، زیبایی و آراستگی، ...


دختر

اوستایی
برآلین

نام گیاهی خوشبو است کة مصرف طبی دارد ( نگارش کردی


پسر

کردی
برایکا/berayka/

بهترین


پسر

فارسی
برپرس

مسئول رئیس ( نگارش کردی


پسر

کردی
برتاو

جای آفتابگیر ( نگارش کردی


پسر

کردی
برچاو/barchav/

زیبا، منتظر، پدیده ( نگارش کردی


پسر

کردی
برداش

نتیجه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بردل

صبحانه ( نگارش کردی


پسر

کردی
برزآذر/barz azar/

شکوه آتش، مرکب از برز ( شکوه، جلال ) + آذر ( آتش )، نام برادر برز


پسر

پهلوی، اوستایی
برزآفرید/barz-afarid/

آفریده با شکوه، نام مادر فرود


دختر

فارسی
برزآفرین

تشویق بزرگ ( نگارش کردی


پسر

فارسی، کردی
برزام/barzam/

نام جد مانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
برزاو

مد دریا ( نگارش کردی


پسر

کردی
برزفر/barz far/

دارای قامتی با شکوه، بلند پرواز، از سرداران کرد دوره ‏هخامنشی ( نگارش کردی


پسر

کردی، فارسی

تاریخی و کهن
برزما/barzma/

ماه شب چهارده بدر، ماه شب چهارده بدر ( نگارش کردی


پسر

کردی
برزمند/barzmand/

باشکوه، نام یکی از فرمانداران ایرانی که براسکندر شورید


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
برزهم

نام یکی از پهلوانان ایرانی در گرشاسب نامه


پسر

فارسی
برزین داد

آفریده با شکوه یا مخفف آذربرزین داد ( آتشکده ) یعنی افریده شده به وسیله آتش آذر برزین


پسر

فارسی
برژان

کار


دختر

کردی
برژانگ

مژة ( نگارش کردی


دختر

کردی
برژنگ/barzhang/

مژه


دختر

کردی
برژول

نگا «برژانگ»، پرز گل گندم یا جو ( نگارش کردی


دختر

کردی
برسابا/barsaba/

کسی که میان او وستی قرعه افکندند تا یکی از آن دو قائم مقام یهودا شود


پسر

عبری
برسیل

نوعی گرد نان ( نگارش کردی


دختر

کردی
برشنا/boroshna/

روشنایی، روشنی


دختر

فارسی
برشیو

عصرانة ( نگارش کردی


دختر

کردی
برفا/barfa/

بانوی سپیدی


دختر

فارسی
برگام

به ضم ب، ابروهایم


دختر

لری
برگش

سینی، طبق ( نگارش کردی


پسر

کردی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با باسم دختر با ب