اسم پسر با حرف س - صفحه 2

درستکار و مطمئن، قابل اعتماد، استوار و راست، درست، محکم و استوار، ( اَعلام ) لقب منصور ابن نوح ساما ...

پر، لبریز، ( به مجاز ) مالامال و آکنده، فراوان، بسیار

هر نوع آواز آهنگین، ( در موسیقی ) نوعی شعر که در یک آهنگ مشخص به آواز خوانده شود، ( در موسیقی بلوچس ...

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از موسیقیدانان دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی

درود، آرزوی خیر و تندرستی، از نام های پروردگار

پادشاه، به صورت پیشوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند سلطان مراد، سلطا ...

یکی از سه پسر فریدون در اوستا، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) شاهزاده ی پیشدادی، پسر بزرگ فریدون، که پدر ...

ماهی، نام قهرمان داستان سمک عیار

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران مازندرانی در سپاه مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، مر ...

مرد نرم خوی، مرد نیک خوی، ( اَعلام ) ) سهل ابن هارون: [قرن و هجری] ادیب و حکیم ایرانی، از مردم دشت ...

دارای سود، مفید، دارای اثر نیکو

از رودهای معروف در شمال ایران قدیم، ( اعلام ) ( = سیردریا ) رودی در قرقیزستان و قزاقستان به طول حدو ...

شنونده

آسمان صاف

انوار پروردگار و جلالت او

بسیار پاک، از نام های پروردگار

سخاوت، ( = سخاوت )

پرده داری و دربانی و خدمت کعبه

جنگاورِ شمشیرزن

روان، شتابان

مهتر، سرور

سپهر، آسمان، فلک، حرکت دهنده ی سپاه، فرمانده سپاه

نام هشتمین نیای زرتشت، سپنتام

فرد سفید روی

شمشیر کش، کسی که با تبختر راه می رود و با کبر و غرور راه می رود، کسی که چیزی یا شخصی را روی زمین می ...

به معنی شش میباشد که نام قبیله ای بوده است

منظومه ای از جامی، ( اعلام ) ) نام بطنی [کوچک تر از قبیله] از قبیله طی، در سال دهم هجرت هیأتی از سو ...

وهم، فکر، خیال، [از برساخته های فرقه ی آذرکیوان ( دساتیر ) ]

یکی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص )

داده سیمرغ

بزرگ، عظیم، با اهمیت، مهم ( شخص )، بزرگوار، ( به مجاز ) بی آزرم و شرم

صاحب سخن، ادیب، سخن ران، ناطق، خطیب، ( به مجاز ) شاعر، نویسنده

عمل سرودن، ( اسم مصدر از سرودن و سراییدن )، سرایندگی

نام سرکرده ایلی از کردها به نام شکاک

چاکر و خدمتگزار بت خانه

سامان، فسان، سنگی که با آن کارد و شمشیر و امثال آن را تیز کنند، سنگ کارد و تیغ

سوق دهنده، کسی که پیش می رود، بر انگیزاننده

اسد، شیر

سروا، سرواده، سروده، افسانه، چکامه، چامه، ( در قدیم ) کلام منظوم، شعر

شایسته، لایق، دارای شایستگی

شاه عادل

سبک قدم، نیک قدم، سبکتگین، ( اَعلام ) نام پدر سلطان محمود غزنوی و مؤسس سلسله غزنویان

هفتمین شاه هخامنشی

نام نوعی درخت، نوعی سبزی

ساتگین، پیاله بزرگی که با آن شراب می خورده اند، شراب، محبوب، مطلوب

یار صاف و ساده، ( اوستایی ) از نامهای زرتشتی که گونه ی دیگر آن به نظر می رسد سادیار باشد، ( در اعلا ...

ساتیار، ( = ساتیار )

قوی هیکل، تنومند

باحیا و محجوب

تحفه و هدیه

کوه سرد، کوه بلند

مقاوم، دارای استقامت

پیمانه، وسیله اندازه گیری

ترکیب دو اسم سالار و مهدی ( رهبر و هدایت شده )، از نام های مرکب، سالار و مهدی

صخره

سربلند و شاهانه

نام کوهی است

جذاب، شهیر، نام دار

نبرد

امید

ارمغان

نام پدر باونگهه در فروردین یشت

بزرگ

سایه بخشنده

خدای عدالت

محترم

نام مؤسس سلسله غزنویان و پدر سلطان محمد غزنوی

دانا و زیرک

سپید و پاک، ( اَعلام ) جدّ هشتم زرتشت

نام سرداری ایرانی، مخفف سپیتامان، نام خانوادگی زرتشت

موجب آرام و قرار سپاه، آرامش لشکریان

آسمانی، فلکی

یار سپاه و گروه

نام درختی در آسمان هفتم بهشت

محکم و استوار در دین

نام جد بایزید بسطامی، ( سروش، ان ( جمع ) )، جمع سروش، ( اعلام ) نام جدّ بایزید بسطامی که به دستور ا ...

اولین پزشک ایرانی در اوستا، نام اولین پزشک ایرانی

منسوب به سَریر، تخت پادشاهی، ( سَریر، ان ( پسوند نسبت ) )

خوشبخت

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در نبرد کیخسرو با افراسیاب

بخشنده، بلندنظر، کریم

آن که به منزله نیزه دین است و دشمنان را نابود می کند

جوانمرد راست و بلند، ( سَهی = راست و بلند، راد = جوانمرد، آزاده، بخشنده )، جوانمرد آزاده ی راست قام ...

سیاه

سدّ آب

نام پسر تولی پسر چنگیزخان پادشاه مغول

خدای نور و خورشید

موعود آخرالزمان دین زرتشت، مترادف سوشیانت به معنی منجی، سوشیانت، نجات دهنده، نام هریک از موعودهای د ...

سوشیانت، نجات دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری اهل شیراز

ستاره آب، نام قدیمی سیّاره عطارد یا تیر

نام یکی از سرداران پارسی داریوش هخامنشی

نام کوهی است

نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی

نام یکی از سرداران سپاه وشمگیر

ترکیب دو اسم سینا و مهر ( سینه و صدر و محبت )، ( سینا = سینه و صدر، مهر = رحم، شفقت، محبت، عشق )، ر ...

نام یکی از بزرگان فارسی در زمان اشک هجدهم پادشاه اشکانی

پیشی گیرنده در دین