installation

/ˌɪnstəˈleɪʃn̩//ˌɪnstəˈleɪʃn̩/

معنی: نصب، تاسیسات
معانی دیگر: انتصاب، گمارش، به کارگماری، سوار کردن، برپاسازی، کارگذاری، بنیانگان، بنیانه(ها)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of installing or condition of being installed.
متضاد: removal

(2) تعریف: something installed, such as a machine or system of machinery.

(3) تعریف: a relatively permanent military camp.

جمله های نمونه

1. the installation of machinery
نصب ماشین آلات

2. the installation of the club's new officers
گمارش سرپرستان جدید باشگاه

3. the building's heating installation
تاسیسات گرمایشی ساختمان

4. All large ships now have a wireless installation.
[ترجمه ب گنج جو] همه ی کشتی های غول پیکر امروزه مجهز به تجهیزات بی سیم هستند.
|
[ترجمه گوگل]همه کشتی های بزرگ اکنون دارای یک نصب بی سیم هستند
[ترجمه ترگمان]اکنون همه کشتی های بزرگ دارای تاسیسات بی سیم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Do you have an installation diagram?
[ترجمه گوگل]آیا نمودار نصب دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک نمودار نصب دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ship docked in Portsmouth for installation of new equipment.
[ترجمه گوگل]این کشتی برای نصب تجهیزات جدید در پورتسموث پهلو گرفت
[ترجمه ترگمان]کشتی برای نصب تجهیزات جدید در پورتسموث لنگر انداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Installation of the new system will take several days.
[ترجمه گوگل]نصب سیستم جدید چند روز طول می کشد
[ترجمه ترگمان]نصب سیستم جدید چند روز طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Please restart your computer to complete installation.
[ترجمه گوگل]لطفاً رایانه خود را مجدداً راه اندازی کنید تا نصب کامل شود
[ترجمه ترگمان]لطفا کامپیوترتان را برای کامل کردن نصب مجدد راه اندازی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do you have to pay extra for installation?
[ترجمه گوگل]آیا برای نصب باید هزینه اضافی پرداخت کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما باید بیشتر برای نصب پول پرداخت کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hundreds of lives could be saved if the installation of alarms was more widespread.
[ترجمه گوگل]اگر نصب آلارم‌ها گسترده‌تر بود، می‌توان جان صدها نفر را نجات داد
[ترجمه ترگمان]اگر نصب آژیر خطر بیشتری داشته باشد صدها نفر ممکن است ذخیره شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The installation is due to be completed this month.
[ترجمه گوگل]قرار است نصب در این ماه به پایان برسد
[ترجمه ترگمان]نصب این نصب در ماه جاری به پایان خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Do check before installation as too dry an atmosphere may affect furniture adversely.
[ترجمه گوگل]قبل از نصب آن را بررسی کنید زیرا یک جو خیلی خشک ممکن است بر مبلمان تأثیر منفی بگذارد
[ترجمه ترگمان]قبل از نصب آن را بررسی کنید چون بیش از حد ممکن است یک جو تاثیر منفی بر مبلمان داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In another single-room installation, 15 photographs by Diane Arbus explore the psychology of popular culture.
[ترجمه گوگل]در یکی دیگر از اینستالیشن های یک اتاق، 15 عکس از دایان آربوس به بررسی روانشناسی فرهنگ عامه می پردازد
[ترجمه ترگمان]در یک نصب تک اتاقه، ۱۵ عکس از دایان Arbus روان شناسی فرهنگ عمومی را بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Installation is claimed to be a simple d-i-y job, and full instructions are supplied.
[ترجمه گوگل]ادعا می شود که نصب یک کار ساده است و دستورالعمل های کامل ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]فرض بر این است که نصب یک کار ساده d - y بوده، و دستورالعمل های کامل ارایه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نصب (اسم)
erection, assembling, installation

تاسیسات (اسم)
installation

تخصصی

[عمران و معماری] نصب - اجرا - دستگاه - کارخانه - تاسیسات
[کامپیوتر] تاسیسات ،نصب
[برق و الکترونیک] تاسیسات
[مهندسی گاز] نصب، تاسیسات
[ریاضیات] برپا کردن، نصب، استقرار، برپایی، دستگاه، برقراری

انگلیسی به انگلیسی

• process of installing, putting in place; something which has been put in place, something installed (i.e. machinery); military camp or base (military)
an installation is a place that contains equipment and machinery which are used for a particular purpose.
the installation of a piece of equipment involves putting it into place and making it ready for use.

پیشنهاد کاربران

نصب - تاسیسات
منصوب شدن شخصی به کاری مهم مثل پادشاهی یا خلافت.
یک کار هنری که از چند شی یا عکس تشکیل شده تا تاثیر خاصی را ایجاد کند
1. Window contractors are experts in the installation and repair of glazing products.
پیمانکاران پنجره متخصص در نصب و تعمیر محصولات شیشه ای هستند.
2. Ideally each software installation would be referred to a central service for prior approval.
...
[مشاهده متن کامل]

در حالت ایده آل ، هر نصب نرم افزار برای تأیید قبلی به یک سرویس مرکزی ارجاع می شود.
3. Since his death, and the installation of a democratic regime in Spain, however, a revival of Galician language and culture has taken place.
از زمان مرگ وی ، و استقرار یک رژیم دموکراتیک در اسپانیا ، احیای زبان و فرهنگ گالیسیایی اتفاق افتاده است.
4. Nevertheless in April he resumed talks with the League leaders over the installation of royal garrisons in the Picard towns.
با این وجود در ماه آوریل او مذاکرات خود را با رهبران اتحادیه درباره برپایی پادگان های سلطنتی در شهرهای پیکارد از سر گرفت.
5. She has worked energetically on her own portfolio of photography, sculpture, installation art and film.
او با انرژی روی نمونه کارهای خودش در زمینه عکاسی ، مجسمه سازی ، هنرهای چیدمان و فیلم کار کرده است.
Installation= نصب، برپایی، استقرار، چیدمان
installation date= تاریخ نصب
installation time= مدت نصب
installation costs= هزینه های نصب
معانی دیگر>>>تاسیسات، برقراری، کارگذاری
crane installation = تاسیسات بالابر
heating installation = تاسیسات حرارتی
domestic installation = تاسیسات خانگی
electrical installation = تاسیسات الکتریکی

خانم میرزایی عمل چکاندن قطره instillation می باشد
به کارگیری
چیدمان
تصویب وگنجاندن
پادگان آموزشی
مونتاژ
مقر
نصب باشرایط
سازه ، سازه ها
یکی از معانی رایج کلمه فوق در هنر به معنی چیدمان است و هنر installation یا چیدمان یکی از شاخه های هنری است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس