tibia

/ˈtɪbiə//ˈtɪbɪə/

معنی: درشت نی، قصبه کبری
معانی دیگر: (استخوان) درشت نی، (پای حشرات) بند چهارم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: tibiae, tibias
مشتقات: tibial (adv.)
(1) تعریف: the inner and larger bone of the human leg between the knee and the ankle; shinbone.

(2) تعریف: the corresponding bone in other vertebrates, or the corresponding leg segment in insects.

جمله های نمونه

1. Note that thick, strong angles of tibia are not violated.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که زوایای ضخیم و قوی ساق پا نقض نمی شود
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که گوشه های ضخیم و قوی درشت نی قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The victim suffered a fractured tibia and a laceration.
[ترجمه گوگل]قربانی دچار شکستگی استخوان درشت نی و پارگی شد
[ترجمه ترگمان]قربانی از استخوان ساق شکسته و پارگی آسیب دیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The soleus originates the upper tibia and fibula, then the calf to attach to the heel.
[ترجمه گوگل]کف پا از استخوان درشت نی و نازک نی بالایی خارج می شود و سپس ساق پا به پاشنه پا متصل می شود
[ترجمه ترگمان]این استخوان ساق کوچک و نازک نی را دارد و سپس ماهیچه ساق پا را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fractured tibia about five inches below the patella.
[ترجمه گوگل]شکستگی درشت نی حدود پنج اینچ زیر کشکک
[ترجمه ترگمان]در حدود ۵ اینچ پایین تر از patella قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fixation of fractures of tibial shafts was simple. Anatomical reduction of fractures was obtained. The tridentate structure of the TITN fit well the funnel-like medullary of the distal part of tibia.
[ترجمه گوگل]رفع شکستگی شفت تیبیا ساده بود کاهش آناتومیکی شکستگی ها به دست آمد ساختار سه گانه TITN به خوبی با مدولاری قیف مانند قسمت انتهایی تیبیا مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]Fixation از تونل های tibial ساده بود کاهش Anatomical شکستگی حاصل شد ساختار tridentate of به خوبی شکل قیف مانند بخش دوربرد درشت نی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Athletic tibia periostitis, which is quite common among teenagers, is a kind of injury to partial tissues caused by inappropriate movement.
[ترجمه گوگل]پریوستیت ورزشی تیبیا که در بین نوجوانان بسیار شایع است، نوعی آسیب به بافت های جزئی ناشی از حرکت نامناسب است
[ترجمه ترگمان]tibia ورزشی periostitis که در میان نوجوانان بسیار رایج است نوعی آسیب به بافت های جزئی است که ناشی از حرکت نامناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Methods 16 patients with metaphyseal fracture of tibia were treated with minimally invasive plate osteosynthesis by indirect reduction.
[ترجمه گوگل]Methods16 بیمار مبتلا به شکستگی متافیزال تیبیا با استئوسنتز صفحه با حداقل تهاجم با کاهش غیر مستقیم تحت درمان قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]روش های ۱۶ بیمار با شکست metaphyseal of با کاهش غیرمستقیم همراه با کاهش غیرمستقیم plate تیمار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To evaluate efficacy of osteotomy in high tibia with internal fixation with staple for treatment of osteoarthritis complicated bowleg .
[ترجمه گوگل]هدف بررسی اثربخشی استئوتومی در استخوان درشت نی بالا با فیکساسیون داخلی با منگنه برای درمان استئوآرتریت عارضه پاچه پا
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی اثربخشی osteotomy در درشت نی بالا با تثبیت داخلی به منظور درمان آرتروز complicated پیچیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conclusions: Distal tibia fractures may be treated successfully with plates or nails.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: شکستگی‌های دیستال تیبیا ممکن است با موفقیت با صفحات یا ناخن درمان شوند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: شکستگی distal درشت نی ممکن است با صفحات یا میخ ها با موفقیت برخورد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But she also suffered a second stress fracture to her tibia last season.
[ترجمه گوگل]اما او همچنین در فصل گذشته دچار دومین شکستگی تنش شد
[ترجمه ترگمان]اما او همچنین در فصل گذشته دچار شکستگی stress شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Case No. 5: 58 year-old woman fell, sustaining a left ankle sprain and bruising over the ankle and tibia.
[ترجمه گوگل]مورد شماره 5: زن 58 ساله به زمین افتاد که دچار پیچ خوردگی مچ پای چپ و کبودی روی مچ پا و ساق پا شد
[ترجمه ترگمان]حالت شماره ۵: زن ۵۸ ساله سقوط کرد، قوزک پای چپ را حفظ کرد و مچ پای چپ و درشت نی را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Matt put me in a leg lock and clamped down until I feared my tibia would snap.
[ترجمه گوگل]مت مرا در قفل پایم گذاشت و آنقدر فشار داد تا اینکه ترسیدم استخوان ساق پام بشکند
[ترجمه ترگمان]مت مرا در قفل پایه گذاشت و به پایین خزید تا اینکه می ترسیدم ساق پام به هم بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They include the levator and depressor of the trochanter, tibia and tarsus and the levator of the pretarsus.
[ترجمه گوگل]آنها شامل بالابرنده و کاهش دهنده تروکانتر، تیبیا و تارسوس و بالابرنده پرتارسوس هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها شامل levator و چوب trochanter، درشت نی و tarsus و the of هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To compare the curative effects of band-locked bone nail and anatomy steel plate to cure close-up and light open fracture of tibia hypomere.
[ترجمه گوگل]مقایسه اثرات درمانی ناخن استخوانی با نوار قفل شده و صفحه فولادی آناتومی برای درمان شکستگی باز و نزدیک هیپومر درشت نی
[ترجمه ترگمان]برای مقایسه اثرات درمانی بر روی میخ استخوان قفل و صفحه فولادی anatomy برای درمان شکستگی و شکستگی باز برشی of hypomere وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective To investigate the clinical application of vascuiarize periosteum flap repair and tibia fractures nonunion prevention.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی کاربرد بالینی ترمیم فلپ پریوستوم واکسویاریزه و پیشگیری از جوش نخوردن شکستگی‌های درشت نی
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد کاربرد بالینی تعمیر دریچه vascuiarize periosteum و جلوگیری از شکستگی استخوان درشت نی:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درشت نی (اسم)
crus, shank, tibia

قصبه کبری (اسم)
shank, tibia

تخصصی

[زمین شناسی] ساق پا. قسمتی از پا که بین ران و پنجه قرار دارد.

انگلیسی به انگلیسی

• bone in the lower leg
your tibia is one of the bones in your leg between your knee and your ankle.

پیشنهاد کاربران

معنی Articular bone bruise within tibia patella
chronic stresses
[پزشکی] درشت نی: استخوان داخلی ساق پا
tibia / shin bone = استخوان درشت نی
tibia
نام تعدادی از واژگان مربوط به اسکلت بدن انسان به انگلیسی:
✅️ skull / cranium = جمجمه 💀
✅️ cheekbone = استخوان گونه
✅️ jawbone / mandible = استخوان فک
✅️ ribcage = قفسه سینه
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ collarbone / clavicle = ترقوه، استخوان چنبر
✅️ shoulder blade / scapula = استخوان شانه، استخوان کتف
✅️ breastbone / sternum = استخوان جناغ سینه
✅️ humerus = استخوان بازو
❗️جمع: hemeri ( هیومِرای )
✅️ rib = دنده
✅️ vertebra = مهره ی ستون فقرات
❗️جمع: vertebrae ( وِرتِبریی )
✅️ spine / backbone = ستون فقرات
✅️ ulna = استخوان زند زیرین
✅️ radius = استخوان زند زِبَرین
✅️ pelvis = لگن، لگن خاصره
✅️ hip bone = استخوان خاصره
✅️ tailbone / coccyx = دنبالچه
✅️ thigh bone / femur = استخوان ران
✅ cartilage = غضروف
✅ tibia / shin bone = استخوان درشت نی
✅ fibula = استخوان نازک نی

معنی درسته ولی در قسمت پزشکی بنام ساق پا استفاده مکنند

بپرس