امادگی

/~AmAdegi/

مترادف امادگی: ( آمادگی ) بسیج، تدارک، تمهید، تهیه، استعداد، توان، توانمندی، قابلیت

معنی انگلیسی:
preparation, preparedness, provision, readiness, ripeness, fitness

لغت نامه دهخدا

( آمادگی ) آمادگی. [ دَ / دِ ] ( حامص ) ساختگی.تهیه. بسیج. ساز. استعداد. تَهَیﱡاء. أهبه. ساخت وساز. عتاد. اباب. آراستگی. جهاز. عُدّه. ( دهّار ).
- آمادگی سفر ؛ ساز سفر.

فرهنگ فارسی

( آمادگی ) ۱ - آمادهبودن . ۲ - ( اسم ) تهیه بسیج ساز استعداد .

فرهنگ معین

( آمادگی ) (دِ ) ۱ - (حامص . ) آماده بودن . ۲ - ( اِ. ) تهیه ، بسیج ، استعداد.

فرهنگ عمید

( آمادگی ) آماده و مهیا بودن: آن جهان صورت شود آن مادگی / هرکه در مردی ندید آمادگی (مولوی: ۹۲۰ ).

فرهنگستان زبان و ادب

آمادگی
{preparation} [اعتیاد] سومین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن فرد برای تغییر احساس نیاز می کند، ولی هنوز اقدامی نکرده است و در جست وجوی روش مناسب آن را به تأخیر می اندازد متـ . مرحلۀ آمادگی preparation stage

واژه نامه بختیاریکا

( آمادگی ) جَم و هَم؛ جمع جلی؛ فِرد؛ گِرد و فِرد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آمادگی. آمادگى به آماده شدن و آماده بودن برای انجام کار یا روی دادن حالتی اطلاق می شود.
آمادگى یا مهیا شدن، به آماده شدن و آماده بودن وعدم غفلت گفته می شود.
احکام آمادگی در ابواب فقه
از آمادگی به مناسبت در باب هاى طهارت، صلات، حج، جهاد و سبق و رمایه سخن گفته شده است.
← احکام آمادگی در باب طهارت
۱. ↑ العروة الوثقى، ج۱، ص۱۹۳-۱۹۴.۲. ↑ مستمسک العروة، ج۴، ص۴۳۶.
...

مترادف ها

susceptibility (اسم)
قابلیت، استعداد، امادگی، حساسسیت، فروگیری

penchant (اسم)
میل، علاقه، ذوق، میل وافر، امادگی، میل شدید

preparation (اسم)
تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی

vigilance (اسم)
چالاکی، مواظبت، مراقبت، احتیاط، بیخوابی، شب زنده داری، امادگی، گوش بزنگی، کشیک

lurch (اسم)
نوسان، امادگی، گوش بزنگی، شکست فاحش، چرخش ناگهانی کشتی بیک سو

readiness (اسم)
امادگی

preparedness (اسم)
امادگی، پستابودن، روبراهی

tautness (اسم)
امادگی، کشیدگی و سفتی

predisposition (اسم)
میل، استعداد، امادگی، تمایل قبلی

فارسی به عربی

تحضیر , ترنح

پیشنهاد کاربران

بپرس