اشکال

/~aSkAl/

مترادف اشکال: اطوار، اقسام، انحا، انواع، صور، گونه ها | پیچیدگی، تعقید، تکلف، دشواری، سختی، سوسه، صعوبت، غموض، محظور، شبهه، شک، ایراد، خرده گیری، عیب

برابر پارسی: چهره ها، ریخت ها، گونه ها، پیچیدگی، دشواری، چالش، خرده، دیسه ها | ( اَشکال ) گونه ها، ریخت ها، چهره ها | ( اِشکال ) دشواری، پیچیدگی

معنی انگلیسی:
complication, difficulty, doubt, embarrassment, hitch, knot, matter, rub, severity, trouble, bind

لغت نامه دهخدا

اشکال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ شکل. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 62 ). صورتها. ( غیاث ) ( آنندراج ). مانندگان. مانندها. || ج ِ شکل و آن بر هیئت مجموعی چیزی اطلاق کنند که در علم رمل شانزده شکل اند و در علم تکسیر و هندسه نیز اشکال متنوعه و مختلفه می آیند بسبب اطالت نوشتن متراک ( کذا ) آفتاب و در تاج بمعنی شکل مانند است. ( مؤیدالفضلا ). || پیکرها و ظاهر جسمها. مثال : اشکال مردم با هم اختلاف دارند. ( فرهنگ نظام ). صورتها و نقشها و پیکرها و شکلها. ( ناظم الاطباء ) :
گرچه ز مرتضائی ز اشکال مرتضائی
گرچه ز مصطفائی ز امثال مصطفائی.
فرخی.
|| رسنها و به این معنی ج ِ شِکل است که بمعنی رسن باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). || اقران. همسران. هم پایگان : چون در خویش هنری بینی که در اشکال خود نبینی همیشه خود را فزون از ایشان دانی و مردمان نیز ترا افزون تر دانند از همسران تو بقدر و بفضل و هنر تو. ( منتخب قابوسنامه ص 36 ). || امور اشکال ؛ یعنی ملتبس و مشتبه. ( اقرب الموارد ). || بناهای یک شهر. ادریسی این کلمه را بدین معنی بکار برده است : مدینة عجیبةالبناء قائمةالاشکال. ( دزی ج 1 ص 779 ).
- اشکال اربعه ؛ در دانش منطق از مباحث مهم قیاس بشمار میرود و این دو شعر درباره آنها مشهور است :
اوسط اگر حمل یافت در بر صغری و باز
وضع به کبری گرفت شکل نخستین شمار
حمل به هر دو دوم وضع به هر دو سوم
رابع اشکال راعکس نخستین شمار.
و خواجه نصیر آرد: هیأت وقوع حدّ اوسط را در دو مقدّمه با دو حدّ دیگر ( حدّ اکبر، حدّ اصغر ) شکل خوانند، و آن از چهار نوع خالی نبود: یا در مقدمه صغری محمول بود، و در مقدمه کبری موضوع ، و آنرا شکل اول خوانند. یا در هر دو مقدمه محمول بود، چنانکه گوئیم : هر انسانی حیوان است. و هر فرس حیوان است ، و آنراشکل دوم خوانند. یا در هر دو مقدّمه موضوع بود، چنانکه گوئیم : هر انسانی حیوان است و هر انسانی ناطق است و آنرا شکل سوم خوانند. یا در مقدّمه صغری موضوع بود، و در مقدّمه کبری محمول ، برعکس شکل اول ، چنانکه گوئیم : هر انسانی حیوان است ، و هر ناطقی انسان است ، و آنرا شکل چهارم خوانند. و از این اشکال ، شکل اول کامل بود در قیاسیت ، و سه شکل باقی غیرکامل ، چه وقوع حدّ اوسط در شکل اول بر هیأت طبیعی است به خلاف دیگرها. پس او افضل اشکال باشد، و به این سبب او را بر دیگران مقدم داشته اند، و شکل چهارم که مقابل اوست از هیأت طبیعی دورتر باشد و به این سبب او را مؤخَّر داشته اند، و بعضی از منطقیان او را بیفکنده اند، بسبب بُعدش از طبع، و بعضی شکل اول و چهارم را بحیلت یک شکل کرده اند. و شکل دوم را بر سوم مقدم از آن جهت داشته اند که نتایج او شریفتر و قلیل الوجودتر باشد، چنانکه بعد از این معلوم شود و عادت منطقیان آن است که ایجاب را از سلب شریف تر شمرند. و کلی از جزوی شریفتر شمرند. و در اقترانیّات دیگر اعتبار مقدمات و حدود و اشکال چهارگانه هم بر این نسق بود که در حملیّات تنها گفته آمد، چنانکه بعد از این گفته آید. ( اساس الاقتباس صص 191 - 192 ). و رجوع به همان کتاب صص 193 - 213 و کشاف اصطلاحات الفنون ذیل شکل شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) پای بند ستور شکال شکیل .
دشواری مشکل شدن دشواری و سختی و عدم سهولت . دشواری و سختی مثال . در کار من اشکالی پیدا شد .
( اشک آل ) اشک سرخ .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ شکل . ۱ - صورت ها، گونه ها، انواع . ۲ - پیکرها.
( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) دشوار شدن . ۲ - (اِمر. ) پوشیده شدن کار. ۳ - (اِمص . ) دشواری . ۴ - خرده گیری .
( ~. ) ( اِ. ) پای بند ستور، شکال .

فرهنگ عمید

۱. پوشیده شدن کار و مشتبه گردیدن آن، دشواری، سختی و پیچیدگی کاری یا امری.
۲. (اسم ) مسئله.
۳. (اسم ) عیب، نقص.
ریسمانی که به چهار دست و پای ستور می بستند، پای بند ستور: خاطر آرد بس شکال این جا ولیک / بگسلد اشکال را استور نیک (مولوی۱: ۳۸۸ ).
= شِکل

فرهنگستان زبان و ادب

{bug} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] خطا یا نقصی در نرم افزار یا سخت افزار که باعث اختلال در برنامه شود

دانشنامه آزاد فارسی

اِشکال (bug)
(یا: گیر) در رایانه، این اصطلاح زمانی به کار می رود که برنامهای به صورت غیرصحیح عمل کرده یا نتایج نادرستی را ارائه نماید.

مترادف ها

hardness (اسم)
شدت، سختی، اشکال، سفتی، دشواری

difficulty (اسم)
سختی، مشقت، محظور، اشکال، عقده، مشکل، مضیقه، دشواری، زحمت، گرفتگیری، مخمصه

worriment (اسم)
پریشانی، غم زدگی، ناراحتی، اضطراب، اشکال

burble (اسم)
بی نظمی، جوش، اشکال، صدای قل قل، قل قل، جوش صورت

impediment (اسم)
مانع، محظور، اشکال، گیر، رادع

bug (اسم)
احمق، ساس، سرخک، اشکال، حشره، گیر، جوجو

handicap (اسم)
مانع، نقص، اشکال، اوانس، امتیاز به طرف ضعیف در بازی

drawback (اسم)
مانع، علت، اشکال، زیان، بی فایدگی

disadvantage (اسم)
اشکال، زیان، ضرر، وضع نامساعد، بی فایدگی

node (اسم)
ورم، اشکال، بر امدگی، گره، دشواری، غده

traverse (اسم)
اشکال، مسیر، عبور جاده، حجاب حاجز، درب تاشو، مانع حائل

spinosity (اسم)
اشکال، دشواری، خارداری، سیخ داری، وضعیت غامض، چیز نوک تیز

nodus (اسم)
گرفتاری، اشکال، گره

فارسی به عربی

بق , ثرثرة , صعوبة , ضعف , عائق , قسوة

پیشنهاد کاربران

واژه اشکال
معادل ابجد 352
تعداد حروف 5
تلفظ 'eškāl
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از عربی: شکال] [قدیمی]
مختصات ( ~. ) ( اِ. )
آواشناسی 'aSkAl
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
ارمنی: "սխալ "mistake, error
سنسکریت: "स्खलति "to stumble
نیاهندواروپایی: "skʰal "to stumble*
اِشکال
در پارسی میانه ( ساسانی ) :دوشواری ، انآسانی ، اَخِواری
امروزه :دُشواری ، ناآسانی ، اَخِواری ( ناخِواری )
می توان دشواری و ناسانی را بکاربرد.
خطا
آیا می دانید کلمه اشکال :مفردش را بنویسید
اشکال

اشکال: این کلمه عربی است و بنابراین با ک نوشته می شود و نه "گ". گاهی آن را به صورت اشگال می نویسند و تلفظ می کنند و غلط است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۲۸. )
اشکال خود واژه ای ایرانی است
اشکال =اش ( پافشاری، بسیاری، زیادی ) کال ( نارس، نپخته، نارسا، ناکامل )
در کل به چم بسیار ناکامل و کاستیمند است
اشکال :واژه آریایی اشکال به معنای ایراد از واژه سنسکریت skhalita स्खलित به معنای اشتباه ( انگلیسی mistake ) ستانده شده همانطور که در ارمنستان به شکل سخال սխալ sχɑl و در همین معنا به کار میرود. بدینسان روشن می شود که واژه اشکال ( ایراد ) با لغت عربی اشکال دشواری - مشکل شدن ) همریشه نیست.
مشکل ها، سختی ها، دشواری ها

شکل ها ، چهره ها
اشکال :واژه آریایی اشکال به معنای ایراد از واژه سنسکریت skhalita स्खलित به معنای اشتباه ( انگلیسی mistake ) ستانده شده همانطور که در ارمنستان به شکل سخال սխալ sχɑl و در همین معنا به کار میرود. بدینسان روشن می شود که واژه اشکال ( ایراد ) با لغت عربی اشکال دشواری - مشکل شدن ) همریشه نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع : http://parsicwords. mihanblog. com/

Drawback
Downside
عیوب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس