الفاظ

/~alfAz/

لغت نامه دهخدا

الفاظ. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ لَفظ. سخنان. ( آنندراج ) ( المنجد ). صاحب تاج العروس گوید: «لفظ» واحد «الفاظ» و آن در اصل مصدر است - انتهی. و صاحب منتهی الارب آرد: لفظ؛ سخن. لفظة؛ یک سخن. الفاظ جمع. در اقرب الموارد آمده : اللفظة؛ الواحدة من الالفاظ. ج ، لَفَظات. -انتهی. چنانکه ملاحظه میشود در اقرب الموارد و منتهی الارب تصریح نشده است به اینکه الفاظ جمع لفظ است و صاحب تاج العروس و همچنین المنجد لفظ را مصدر دانسته و جمع آن را الفاظ آورده اند و در المنجد جمع لَفظَة لفظات آمده نه الفاظ. رجوع به لَفظ شود :
یگانه گشته از اهل زمانه
به الفاظمتین و رای متقن.
منوچهری.
پرویز گر ایدون که در ایام تو بودی
بودی همه الفاظ ترا جمله مزهزه.
منوچهری.
چون رسول روم این الفاظ تر
در سماع آورد شد مشتاقتر.
مولوی.
- شکرالفاظ ؛ شیرین سخن. شکرسخن :
شوخی شکرالفاظ و مهی سیم بناگوش
سروی سمن اندام و بتی حورسرشتی.
سعدی ( غزلیات ).
الفاظ در اصول : در علم اصول دو گونه مباحث مطرح شده است. مباحث مربوط به الفاظو مباحث مربوط به ادله عقلی. در طی هر یک از این دو قسم ، اصول و قواعدی مربوط به آن قسم بنیان نهاده شده است که به همین مناسبت بعنوان همان قسم اشتهار یافته است. این اصول و قواعد بر دو گونه است : اصول لفظی و اصول عقلی. اصول لفظی اصولی است که به لفظ ارتباط دارد مانند اصالة الحقیقه و اصالةالعموم و اصالةالاطلاق. اصول عقلی اصولی است که عقل بی آنکه به لفظی استناد کند پیروی و اجرای آنها را در مقام عمل لازم میداند. این اصول ( بجز استصحاب که عقل درباره آن حکمی ندارد ) از لحاظ اینکه متوقف بر لفظ و مربوط به آن نیست بنام اصول عقلی خوانده شده و از لحاظ اینکه برای جلوگیری از سرگردانی در مقام عمل بنیان نهاده شده است یعنی بمرحله عمل مکلف ارتباط دارد بنام اصول عملی مشهور گردیده است. مهمترین اموری که در مباحث الفاظمورد بحث قرار می گیرد بترتیبی که صاحب کفایه آورده است عبارتند از: وضع، طبعی بودن صحت استعمال لفظ در معانی متناسب با موضوع ٌله و طبعی بودن یا وضعی بودن آن ، صحت اطلاق لفظ و اراده نوع یا مثل یا شخص از آن ،الفاظ برای معانی من حیث هی هی وضع شده نه از حیث مراد بودن ، وضع مرکبات ، علائم حقیقت و مجاز از قبیل تبادر و غیر آن ، احوال پنجگانه یعنی تجوز، اشتراک ، تخصیص ، نقل و اضمار. و حکم تعارض آنها. حقیقت شرعیه ، صحیح و اعم ، اشتراک ، استعمال لفظ در بیشتر از یک معنی ،مبحث مشتق و متعلقات آن. سپس صاحب کفایه مقاصد پنجگانه مباحث الفاظ را می آورد و در آنها از این امور بحث میکند: اوامر، نواهی ، مفاهیم ، عام و خاص ، مطلق و مقید و مجمل و مبین. و همچنین در بیشتر این مقاصد باز فصول و مباحثی را عنوان میکند و در پیرامون آنها بگفتگو میپردازد بدین قرار: 1 - مهمترین فصول و مباحث مقصد نخست : معنی ماده «امر» و بحث از اتحاد طلب و اراده ، معنی حقیقی صیغه امر، دلالت جمله خبری بر وجوب ، اقتضاء اطلاق صیغه امر نسبت بوجوب توصلی و تعبدی و همچنین نسبت بوجوب نفسی عینی و تعینی ، امر بعد ازحظر، مرّه و تکرار، فور و تراخی ، اجزاء، مقدمه واجب ، امر بشی به اقتضاء نهی از ضد ( قاعده ترتب در این مبحث است )، امر آمر با علم وی به انتفاء شرط، واجب تخییری و کفائی و موقت و غیر آن. 2 - مهمترین مباحث مقصد دوم : حقیقت مدلول ماده و صیغه نهی ، اجتماع امر و نهی ، نهی از شی نسبت به اقتضا فساد. 3 - مهمترین مباحث مقصد سوم : تعریف مفهوم ، مفهوم جمله شرطیه ، مفهوم استثناء، لقب ، عدد و ادوات حصر. 4 - مهمترین مباحث مقصد چهارم : تعریف عام و خاص ، الفاظ و صیغ عموم ، حجت بودن عامی که تخصیص در آن راه یافته ، اجمال مخصص ، عمل بعام پیش از فحص از مخصص ، خطابات شفاهی ، مفهوم مخالف و موافق نسبت بتخصیص ، حکم استثناء در صورتی که پس از چند جمله وارد باشد، تخصیص کتاب بخبر واحد، حکم خاص نسبت بعام متخالف ( از لحاظ ناسخ یا منسوخ یا مخصص بودن ). 5 - مهمترین مباحث مقصد پنجم : تعریف مطلق و مقید، مقدمات حکمت ، مطلق و مقید متنافی ، مجمل و مبین - انتهی. ( از تقریرات اصول محمود شهابی ص 24 و 26 و 117 و 118 ). برای اطلاع بیشتر از مباحث الفاظ رجوع به هر یک از مواد زیر در این لغت نامه شود: وضع،حقیقت و مجاز، تبادر، تجوز، اشتراک ، تخصیص ، نقل ، اضمار، حقیقت شرعیه ، اشتراک ، مشتق ، اشتقاق ، امر، نهی ، مفهوم ، عام و خاص ، مطلق ، مقید، مجمل ، مبین ، وجوب ، واجب ، مرة، فور، تراخی ، تخییری ، کفائی ، اجمال ، خطاب ، خبر واحد، نسخ ، ناسخ ، منسوخ.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

جمع لفظ
( اسم ) جمع لفظ لفظها .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ لفظ . ۱ - واژه ها، کلمه ها. ۲ - سخن ها، کلام .

فرهنگ عمید

= لفظ

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ـــ اَلْفاظ، عنوان بخشی از بدنه اصلی اصول فقه که به عنوان مقدمه ای برای استنباط احکام شرع از ادله ، به بررسی مباحث لفظی می پردازد. ـــ الفاظ، اصوات خارج شده از دهان است.
لفظ، صوتی است که از دهان خارج می گردد (معتمد بر مخرج فم می باشد) خواه دارای معنا باشد (مستعمل) و خواه بی معنا باشد (مهمل)؛ «اللفظ ما یتلفظ به الانسان او فی حکمه مهملا کان او مستعملا».
اقسام الفاظ، به لحاظهای مختلف
الفاظ، به لحاظ های مختلفی تقسیم می شود:۱. از لحاظ موضوع له- و معنا- ، به متحد المعنی و متکثر المعنی؛۲. از لحاظ وضع، به مهمل و مستعمل؛۳. از لحاظ ظهور و خفای معنا، به واضح الدلالة و خفی الدلالة؛۴. از لحاظ رابطه معانی، به متباین و مترادف؛۵. از لحاظ استعمال، به صریح و کنایه.
مبحث الفاظ در کتب اصول فقه
مبحث الفاظ در کتب اصول فقه همواره به عنوان بخش آغازین مطرح بوده ، و چگونگی ارتباط آن با علم اصول و گنجیدن آن در تعریف هایی که از علم اصول ارائه شده ، مورد بحث بوده است . با وجود تأخری که احساس می شود مباحث الفاظ از نظر رتبه نسبت به مباحث ادله داشته ، و تنها به عنوان یک ضرورت به دانش اصول افزوده شده است ، در نگاه تاریخی مباحث الفاظ از کهن ترین مباحث علم اصول بوده ، و پیدایی آن تأخر زمانی نسبت به مباحث ادله نداشته است .
پیشینه
...

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سِپناس sepnãs، سِپنان sepnãn ( پَشتو: سِپن= لفظ + «اس، ان» )
اوختاس uxtãs، اوختان uxtãn ( اوخت از اوستایی: اوختی= لفظ + «اس، ان» )
وِشیسان veshisãn، وِشیس ها veshishã ( وِشیس از کردی: وشه یی= لفظ + «ان، ها» )

بپرس