امامت

/~emAmat/

مترادف امامت: ولایت، پیشوایی، رهبری، زعامت، پیش نمازی

متضاد امامت: پس نمازی، مامومی

معنی انگلیسی:
imamate, leadership

لغت نامه دهخدا

امامت. [ اِ م َ ] ( ع مص ، اِمص ) پیشوایی کردن. پیشوا و امام بودن. ریاست عامه. رجوع به اِمامَة شود : جزم داشتم به آنکه امامت حق اوست. ( تاریخ بیهقی ).
امام امم ناصرالدین که در دین
امامت جز او را مسلم ندارم.
خاقانی.
به امامت و خلافت او تبرک و تیمن نمودند. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ). || یکی از دو اصل مذهب شیعه ، و در اصطلاح ریاست بر عامه است در امور دین و دنیابنیابت از حضرت رسول. بزرگترین اختلافی که در اسلام بین مسلمین بر سر مسائل دینی بروز کرده مسئله امامت یعنی جانشینی حضرت رسول است چه به اندازه ای که مسلمین در این خصوص با زبان و قلم و شمشیر با یکدیگر مناظره و مجادله و کشمکش کرده و جد و جهد و حرارت بخرج داده اند در هیچیک از موارد دیگر از ایشان تا این حد اختلاف و نزاع دیده نشده و علت این امر این است که مسئله امامت بیشتر جنبه سیاسی داشته و با پیشرفت عقیده یک فرقه یا فرقه دیگر زمام اداره امور دنیوی مسلمین نیز مثل امور دینی ایشان در کف پیشوای فرقه غالب قرار میگرفته است و این خلاف که از زمان رحلت حضرت رسول بروز کرده همه وقت بین مسلمین باقی بوده و هست. در باب اینکه چه کسانی استحقاق مقام امامت دارند وامام بچه ترتیب باید تعیین شود و اینکه آیا امام واجب است یا نه و در آن واحد یک امام کافی است یا ائمه متعدد، بین فرق مختلف اسلامی اختلاف است. عموم فرق اسلامی بجز یک فرقه از خوارج و دو تن از رؤسای معتزله امامت را واجب میدانستند. فرقه نجدات از خوارج میگفتند اصلاً امامت واجب نیست ، مردم خود باید بر سبیل حق و بحکم قرآن با یکدیگر معامله کنند. ابوبکر اصم ازقدمای معتزله میگفت در مواقعی که عدل و انصاف بین مردم حاکم است بوجود امام احتیاجی نیست فقط وقتی که ظلم بروز کند امامت واجب میشود. هشام فوطی یکی دیگر از معتزله بخلاف وی عقیده داشت که امامت در موقع حکومت عدل در بین مردم واجب است تا امام شرایع الهی را اظهار کند و در موقع ظهور ظلم ممکن است ظلم کنندگان از او اطاعت نکنند و وجود او موجب مزید فتنه شود. عقیده علمای امامیه این است که هرچه بر وجوب نبوت دلالت دارد بر وجوب امامت نیز دال است چه امامت قائم مقام نبوت میباشد مگر در تلقی وحی الهی بلاواسطه ، و امامت لطف عام است و نبوت لطف خاص چه ممکن است روزگار از پیغمبری زنده خالی بماند در صورتی که خالی ماندن آن از امام امکان ندارد و بهمین نظر است که فرقه امامیه بحث امامت را از فروع و توابع بحث نبوت و از اعظم ارکان دین میشمارند و ایمان را بدون عقیده به امامت پایدار نمیدانند و کسی را مطلقاً مؤمن میگویند که بعقیده امامیه باشد در صورتی که فرق دیگر امامی آنرا درعداد فروع دین بشمار می آورند و متکلمین اهل سنت فقطبرای رد عقاید شیعه در این باب این بحث را در علم کلام خود داخل کرده اند. ( از خاندان نوبختی صص 53-56 ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

پیشوایی کردن ، پیشوایی، پیشنمازی
( مصدر ) ۱ - پیشوایی کردن . ۲ - ( اسم ) پیشوایی . ۳ - پیشنمازی .

فرهنگ معین

(اِ مَ ) [ ع . امامة ] (مص ل . ) ۱ - پیشوایی کردن . ۲ - پیشنمازی .

فرهنگ عمید

۱. پیشوایی در جامعه اسلامی از نظر مذهبی و اعتقادی.
۲. پیش نمازی.
۳. یکی از اصول اعتقادی تشیع که شامل اعتقاد به وجود امام و رهبری و پیشوایی اوست.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امامت رهبری امت اسلامی پس از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
مباحث امامت بر پنج محور کلی استوار است: ۱. حقیقت یا چیستی امامت (ما الإمام؟)؛ ۲. وجوب و وجود امام (هل الإمام؟)؛ ۳. فلسفه و غایت امامت (لم یجب وجود الإمام؟)؛ ۴. صفات وویژگی های امام (کیف الإمام؟)؛ ۵. تعیین امام در هر زمان (مَنِ الإمام؟).
چهار مبحث نخست، مباحث کلی امامت (امامت عامه) را تشکیل می دهد و مبحث اخیر مربوط به امامت خاصه است. به عبارت دیگر مسایل کلّی و عمومی امامت، مربوط به امامت عامّه است و مسایل مربوط به مصداق شناسی امام و این که امامان پس از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) چه کسانی بوده اند، مسایل امامت خاصّه است. مباحث امامت خاصه در مدخل های مناسب تبیین خواهد شد. چنان که پاره ای از مباحث کلی امامت نیز که از اهمیت یا گستردگی خاصی برخوردارند مدخل های مستقلی خواهند داشت.
عصمت امام، افضلیت امام و علم امام از این گونه مباحث اند. در این مقاله دیگر مباحث کلی امامت بررسی خواهد شد.

تعریف امامت
امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است و امام، فرد یا چیزی است که به او اقتدا می شود. در کتاب های لغت برای امام مصادیقی برشمرده شده است که عبارتند از: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)، جانشین پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او پیروی می شود.

کاربردهای واژه امام در قرآن
واژه امام در قرآن کریم کاربردهای گوناگونی دارد که به دو دسته بشری و غیر بشری تقسیم می شوند: کاربردهای غیر بشری امام عبارتند از: لوح محفوظ، راه آشکار و کتاب آسمانی حضرت موسی. کاربردهای بشری امام در قرآن دو گونه است: حق و باطل. مصادیق امام حق عبارتند از: پیامبران الهی، بندگان شایسته خداوند و مستضعفان. پیشوایان کفر و از آن جمله فرعون و دستیاران او مصادیق امام باطل در قرآن کریم می باشند در آیه ای نیز امام به گونه ای به کار رفته است که همه کاربردهای پیشین را شامل می شود: (وَیَوْمَ نَدْعُو کُلّ أُناس بِإِمامِهِم). پیامبران الهی، کتاب های آسمانی، نامه های اعمال و هر کس که در دنیا از او پیروی شده است، وجوهی است که مفسران درباره مقصود از امام در آیه یاد شده گفته اند.

تعریف امامت از دیدگاه متکلمین
...

[ویکی شیعه] امامت، در نظرگاه شیعه، رهبری جامعه اسلامی به نصب الهی و جانشینی از پیامبر اکرم(ص) در امور دینی و دنیوی است. این آموزه، از اصول مذهب شیعه و از وجوه اختلاف اعتقادی میان شیعه و سنی است. اهمیت امامت نزد شیعیان باعث شده است تا آنان امامیه لقب گیرند.
بنابر آموزه های شیعه، پیامبر اکرم(ص) از ابتدای دوران رسالت به معرفی خلیفه خویش و امام مسلمانان پس از وفات خود، اهتمام جدی داشت. اقدامات آن حضرت در این مسیر، از نخستین دعوت علنی، با معرفی امام علی(ع) به عنوان خلیفه و جانشینِ بعد از خود آغاز شد و تا آخرین روزهای زندگانی ایشان، در راه بازگشت از حجة الوداع در ۱۸ ذی الحجه در غدیر خم ادامه یافت.
مسلمانان اهل سنت به ضرورت وجود امام و لزوم تبعیت از دستوراتش تصریح دارند، ولی معتقدند انتخاب امام به دست مردم است و پیامبر اسلام (ص) کسی را به عنوان خلیفه بعد از خویش معرفی نکرده است.

[ویکی اهل البیت] کلید واژه: امامت، فرق نبی و امام، ائمه علیهم السلام
امامت آن است که شخص به گونه ای باشد که غیر او به او اقتدا کند به این صورت که اعمال و رفتار و گفتار خود را با قصد تبعیت با افعال و گفتار او تطبیق دهد. و با نگاهی دیگر کسی که متصدی حفظ و نگهداری دین آسمانی است و از جانب خدا به این سمت اختصاص یافته «امام» نامیده می شود. چنان که کسی که حامل روح وحی و نبوت و متصدی اخذ و دریافت احکام و شرایع آسمانی از جانب خدا می باشد «نبی» نام دارد.
آیین اسلام زندگانی عموم بشر را از هم از جهت حیات صوری و هم از جهت حیات معنوی مورد بررسی قرار داده و راهنمایی می کند. از همین رو امامت و پیشوائی دینی نیز در اسلام از هر دو جهت مورد توجه قرار می گیرد و امام از جهت حیات صوری بیان معارف و احکام اسلام را می نماید و رهبر حکومت اسلامی است و از جهت حیات معنوی رهبری و ارشاد حیات معنوی افراد جامعه را می نماید.
بی شک عقل سلیم حکم می کند کسی که متصدی اداره جهات خطیر نامبرده است و پیشوائی جماعت را در آن جهات به عهده دارد، از ناحیه خدا و رسول باید تعیین شود و اگر به فرض محال تعیین زمامدار جامعه اسلامی در شرع اسلام به خود مردم مسلمان واگذار شده بود باز لازم بود پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم بیانات شافی در این خصوص کرده باشد و دستورات کافی بایست بدهد تا مردم در مسئله ای که اساسا بقا و رشد جامعه اسلامی و حیات شعائر دین به آن متوقف و استوار است، بیدار و هشیار باشند.
و حال آن که از چنین بیان نبوی و دستور دینی خبری نیست. لذا ناگزیر بایستی پذیرفت که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم متصدی این مقام را برای پس از خود به امر خدا تعیین فرموده است که در واقع نیز چنین است و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به موجب اخبار متواتری که عامه و خاصه در جوامع حدیث نقل کرده اند، همچون حدیث غدیر و حدیث سفینه و حدیث ثقلین و حدیث حق و حدیث منزلت و حدیث دعوت عشیره اقربین و غیر آن ها این مهم را انجام داده اند.
علاوه بر آن به موجب اخبار متواتر فریقین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از فتن و گرفتاری هایی که پس از رحلتش دامنگیر جامعه اسلامی شد و فسادهایی که در پیکره اسلام رخنه کرد مانند حکومت آل مروان و غیر ایشان که آیین پاک را فدای ناپاکی ها و بی بندوباری های خود ساختند، تفصیلاً خبر داده است و چگونه ممکن است که از جزئیات حوادث و گرفتاری های سال ها و هزاران سال های پس از خود غفلت نکند و سخن گوید.
ولی از مهمترین وضعی که باید در اولین لحظات پس از مرگش گوید، به وجود آید غفلت کند! یا اهمال ورزد و امری به این سادگی (از یک طرف) و به این اهمیت (از طرف دیگر) به ناچیز گیرد و با این که به طبیعی ترین و عادی ترین کارها مانند خوردن و نوشیدن و خوابیدن، مداخله و صدها دستور صادر نموده و از چنین مسئله باارزشی به کلی سکوت ورزیده کسی را به جای خود تعیین نفرماید؟
به گفته مادلونگ در کتاب جانشینی محمد، اهل سنت معاصر مدعی هستند که برخلاف سنت انبیای پیشین ، لازم نبود که یکی از خویشاوندان حضرت رسول صلی الله علیه و آله به جانشینی او که خاتم پیامبران بود، از طرف خداوند تعیین شود و برای روشن ساختن این موضوع حتی خدا مقدر کرد که همه پسران آن حضرت در کودکی از دنیا بروند. به همین دلیل نیز حضرت رسول صلی الله علیه و آله کسی را به جانشینی خود تعیین نکرد، چون می خواست امر خلافت را بر اساس اصل قرآنی شورا به امت واگذارد.

[ویکی فقه] امامت (ترجمه امامت بحارالانوار). ترجمه جلد هفتم از کتاب بحار الانوار علامه مجلسی از مجموعه ی بیست و پنج جلدی، و مطابق جلدهای ۲۳ تا ۲۷ از مجموعه ی ۱۱۰ جلدی میباشد که توسط آقای موسی خسروی به زبان فارسی طی پنج جلد ترجمه شده است. وی این پنج جلد را در سال ۱۳۵۹ ش به پایان رسانیده است. جلد هفتم از بحار الانوار درباره ی احوال ائمه گرام و دلائل امامت آنها و فضائل و مناقب و کارهای شگفت انگیز و معجزات ایشان می باشد.
کتاب با مقدمه ای از مترجم در یک صفحه، شروع می شود. علامه در جلد هفتم از کتابش تمام احادیثی را که درباره زندگانی، فضیلت و عجائب و معجزات ائمه اطهار و مناظرات و مقام علمی امامان معصوم می باشد، جمع کرده است.
← جلد اول کتاب امامت
کتاب امامت در پنج جلد توسط انتشارات کتاب فروشی اسلامیه، چاپ دوم در سال ۱۳۶۳ ش انجام گرفته است که محمد بهشتی در سال ۱۳۶۰ تصحیحی بر این ترجمه انجام داده است. در پایان تمام جلدهای این کتاب فهرستی از مطالب دیده می شود.
منبع
نرم افزار مجموعه آثار مجلسیین ، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی. رده های این صفحه : کتاب شناسی | کتاب شناسی امامت | کتب حدیثی شیعه | کتب کلامی شیعه

[ویکی فقه] امامت (قرآن). امامت رهبری امت اسلامی پس از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم است.
امامت در لغت به معنای پیشوایی است.
امامت در اصطلاح
در اصطلاح، منصبی است الهی که تمام شئون والا و فضایل را دربردارد؛ جز نبوت و آن چه لازمه آن است و در این جا معنای اصطلاحی آن مورد نظر است و از واژه های «امام»، «ائمه»، «ملک» و بعضی از جملات بنا بر شان نزول استفاده شده است.
رهبری امت
امامت به رهبری امت اسلامی در امور دینی و دنیوی آنان به عنوان جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم مورد قبول همه فرق اسلامی است. متکلمان اهل سنت در پاسخ این اشکال که با گزینش امام توسط مردم چگونه او جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم می باشد؟ گفته اند: جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم امکان پذیر است، و انتخاب مردم از گونه دوم خواهد بود. به عبارت دیگر، بیعت و انتخاب مردم در تعیین امام موضوعیت ندارد، بلکه جنبه طریقی دارد، مانند طریقیت قیاس و اجماع در دلالت بر احکام شرعی.
جایگاه امامت
...

دانشنامه آزاد فارسی

در فرهنگ اسلامی، مقامی که دارندۀ آن ریاست امور دینی و سیاسی مسلمانان را برعهده دارد. امامت در طول تاریخ اندیشه اسلامی در میان فرقه های مختلف، تفسیرهای متفاوتی یافته است و در این جا صرفاً به رویکرد شیعیان اثنی عشری، پس از تثبیت آن از ۲۶۰ق به بعد، اشاره می شود. در فرهنگ شیعه، امام جانشین پیامبر و مرجع دینی و معنوی مسلمانان است و انتخاب وی از سوی خداوند و نه امت صورت می گیرد. روش آگاهی مؤمنان از این انتخاب به وسیلۀ نَصّ پیامبر یا امام قبلی و نیز ملاحظۀ ویژگی عصمت در شخص مورد نظر برای تصدی مقام امامت است. وظیفۀ چنین افرادی، در این مقام، که به نظر شیعیان دوازده نفر از عالم ترین و متقی ترین افراد خاندان پیامبرند، حفظ و تفسیر شریعت، تشخیص حق از باطل و هدایت مؤمنان در امور دنیوی و اخروی است. به اعتقاد شیعیان، امت مسلمان ممکن است دچار خطا و لغزش شوند ولی در حق امام چنین امکانی به دلیل لطف خداوند وجود ندارد. امامیه همواره از این نظریه که در جامعۀ انسانی «امام» حجت خدا بر روی زمین است و در هیچ حال زمین از حجت خالی نخواهد بود، دفاع کرده اند. امام با توجه به علوم آبا و اجداد خود که از پیامبر به ارث رسیده و با توجه به همان لطف و امداد خداوندی که او را از خطا مصون نگه می دارد، پاسخ مسائل پیش آمده برای مؤمنان هر عصر را ارائه می کند و آموزه های دینی را از خطر تحریف نگه می دارد، لذا وجود او پس از پیامبر ضروری است. همچنین، به اعتقاد بسیاری از شیعیان چنان که امام نسبت به ظاهر اعمال مردم، پیشوا و راهنماست، در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد. او قافله سالار کاروان انسانیت است که از راه باطن به سوی خدا سیر می کند. از این نوع هدایت باطنی که از راه تصرف و تأثیر در دل های انسان ها حاصل می شود و آن ها را به مراتب و درجات والای معنوی می رساند، به اقتباس از قرآن کریم به «هدایت به امر» تعبیر کرده اند (انبیا، ۷۳؛ سجده، ۳۴). نیز با حضور امام، زمامداری مسلمانان حق اوست. پس از رحلت امام یازدهم، امام حسن عسکری (ع)، اکثریت امامیه به امامت فرزند آن امام معتقد شدند و به دلیل اعتقاد ریشه داری که از تداوم امامت در نسل امامان خبر می داد و روایاتی که دال بر وجود و ظهور قائم آل محمد تا آخرالزمان بود، به غیبت ایشان ایمان آوردند.

مترادف ها

pontificate (اسم)
امامت

پیشنهاد کاربران

پیش نیاز امام پذیری یا ولایت پذیری، امام شناسی است. تاریخ امامت نشان می دهد تا وقتی که ویژگی ها و الزامات امام را به درستی نشناسیم و مرجع مسئول و پاسخگویی برای ضمانت اعتماد و اعتبار ائمه در کار نباشد،
...
[مشاهده متن کامل]
هر انسان زورمدار یا پیر خرفت می تواند خود را با کمک سازمانهای مزور و برانگیختن احساسات عامه، امام جا بزند. متاسفانه به نظر می رسد تا کنون اصحاب دانشگاه و حوزه، احزاب و رسانه های مستقل در این زمینه تلاش کافی و موفق انجام نداده اند و کارها یکسره در دست نهادهای حکومتی، نظامیان و رسانه های وابسته است

امام، اصطلاحا به معنای پیشواست اما اگر مفهوم امام صالح را از پنجره قرآن و تاریخ یا سنت انبیاء و امامان بنگریم با برداشتهای عامیانه و گاه متناقض ( چون سیاست بازی پیش نماز، معمم و ریش سپید ) همخوانی ندارد
...
[مشاهده متن کامل]
و چه بسا تعارض میان امامان صالح با ائمه مقبول نزد عامه روی می دهد. در قرآن، ائمه بر دو قسم مختلفند: یا رهروان خود را از دام ها برون کشیده و با نور هدایت می کنند یا با تاریکی همراه کرده و با خود به مغاک نار می برند. امامت بالنور در قرآن، با الزامات مهمی همراه است البته نه الزاماتی که دست نیافتنی باشند؛ مخصوصا موضوع عصمت در تشیع، از الزامات امامت به شمار می رود اما چون عصمت، خود دارای مراتبی است، امامت هم می تواند سلسله مراتب و تناسب هایی داشته باشد. مثلا میان زندانیانی که همه کمابیش دچار آلودگی و جرایمی هستند، امامت سزاوار آنی می شود که آلودگی کمتر در آن محیط دارد یا اطهر نسبت به مظاهر مجرمانه در آنجا باشد نه آن که کاملا مطهر و معصوم در هر جایی باشد. در عین حال، پیشوای نیک، دارای شخصیتی فاعل و کننده نیز هست و آن که مجاهدت و فعالیت بیشتری در آنجا دارد، سزاوارتر از شخصیتی کم کار و گوشه گیر است که خود را با کار نکردن، پاک و مطهر نگه می دارد. به طور کلی، امام یعنی افضل یا اصلح و شایسته تر در محیط خود و این که در عین طهارت بیشتر، فعالیت مفیدتری هم دارد. امام حقیقی یا پیشوای راستین، تنها واعظ و اندرزگو نیست بلکه در میدان عمل و اجرا قرار دارد و بیش از هر گوینده، اهل کار و تلاش است. همچنین سابقه و تجربه بر حسب سن و سال زیاد نیست بلکه بر حسب سرعت و قابلیت رقابت پیوسته با جوانان و نیرومندان در سبقت گرفتن نیز هست. او شاید عصای چوپانی و اهرم های پیچیده تر را به دستش بگیرد اما قطعا پیش از آن که به مرتبه ناتوانی با عصای بیماری و پیری برسد، داوطلبانه بار امامت را از دوش خود برداشته است چرا که سلامت جسم از الزامات اولیه امامت می باشد. اگرچه امام حقیقی لزوما بر حسب شورا و انتخاب مردم، تعیین نمی شود اما او متوجه قلبهاست و فارغ از کسب اعتبار و محبوبیت هم نیست و چونانچه فاقد مقبولیت باشد، خود را بر عموم تحمیل نمی کند بلکه تنها بر اقلیت همراه خود، زعامت دارد. با این حال، امام حقیقی با امام قلابی، تفاوتهای بسیار دارد. امام راستین، اعتبار و محبوبیت خود را با شفافیت بیشتر و ارزیابی عاقلانه عملکرد و قابلیتهای خودش بدست می آورد و حامیان او از میان خردمندان، علمای نقاد، اهل قلم و اساتید دارای حرفه و فن هستند در حالی که امام مجعول و ساختگی، بیشتر بر دستگاههای تبلیغاتی، وعاظ چاپلوس، خطبای اهل سفسطه و جارچیان، اتکا دارد و در محافل، بصورت احساسی و هیجانی از او جانبداری می شود. معمولا در تاریخ امامت، رهبران نابکار هستند که عکس و پرده ، تمثال و تندیسی از خودشان را بر هر دفترخانه و میدان می آویزند در حالی که شعار اهل حق، چیزی فراتر از طلب حق و رسیدگی عمومی نیست و خویشتن را با راستی و درستی، همسو می کنند نه آن که کلام حق و اموال عمومی را مصادره به مطلوب خودشان نمایند. امام راستین، هیچ گاه مترصد برخورد پلیسی با مخالفان خود نمی شود در حالی که امام جاعل، هر گاه لازم ببیند نه تنها دهان شاعران و مداحان خویش را از خزانه مردم، پر می کند و به ایشان سهم گزاف می دهد بلکه برای سرکوب مخالفان نگرش خود، دست مزدورها و سربازهای چماق دار را باز نگه داشته، سیاهچالها و زنجیرها را توسعه می دهد. معمولا امامان حقیقی، در میان مدت و بلندمدت آشکار می شوند و گاه زمانه از ایشان عقب می ماند. امام دروغین، کسب قدرت خود را هدف می انگارد در کوتاه مدت و بر حسب جو زمانه و روزمرگی، بر سر زبانهاست و چون فتح علی شاه ها و ناصرالدین شاه ها تنها می تواند به سلطنت چهل تا پنجاه ساله خود بر گروه کثیری از مسلمین و شیعیان ببالد اما زمان، قطعا فراتر از زمانه است و عقربه های ساعت ما هم اگر قابلیتی برای حرکت داشته باشد، بزودی با آن تنظیم می شود. نگاه ها سرانجام از ائمة یدعون الی النار رو بر می گرداند و به سوی والاترین و آن که تحقق عدالت و بهشت زمینی و آسمانی را هدف قرار داده است، برخواهد گشت

تنها گناه شیطان این بود که خلیفة الله را قبول نداشت یعنی امامت، و دوم عدالت خداوند را زیر سوال برد درست آنچه در مذهب شیعه از اصول دین هستند. شیطان توحید را قبول داشت. قیامت را هم قبول داشت. هزاران سال خدا را عبادت کرده بود. با این وجود خداوند در قرآن فرمود "کان من الکافرین" او از کافران بود. و کفرش با نپذیرفتن امامت ( خلیفة الله ) آشکار شد. قرآن، تنها با وجود امام در کنارش، قران است. زیرا اگر امام در کنار قرآن نباشد داعش با قرائت قرآن سر خواهد برید. عمرو عاص دین ناب محمدی را با قرآن بر زمین خواهد زد. در قرآن می خوانیم وقتی موسی ع از طور برگشت و دید هارون ع را که جانشین او بود به کنار زده اند و سامری فریبشان داده و خود را به جای او جا زده است. توراتی که با خود آورده بود را بر زمین کوبید. یعنی اگر جانشین مرا پس بزنید این کتاب هم ارزش خود را نخواهد داشت و چه بسا ممکن است زمینه انحراف شما هم بشود . سپس یقه برادرش را گرفت و گفت چرا گذاشتی اینها منحرف شوند. هارون در جواب گفت اینها شمشیر بیخ گردن من گذاشتند و مرا استضعاف کردند ما عده مان کمتر بود از تفرقه در دینت ترسیدم و مجبور به سکوت شدم. سپس به سراغ سامری رفت فرمود: چگونه اینها را از دین خارج کردی؟ سامری گفت مشتی از اثر رسول ( قران ) را برداشتم و یک چیز هایی را خودم اضافه کردم و دین جدید ساختم. چون اینها مصر زده ( جهالت زده ) بودند و هوای گوساله پرستی در سرشان بود به راحتی کارم را پیش بردم. قرآن داستان ننه کلثوم برای ما تعریف نمی کند بلکه قران با تعریف داستان موسی و سامری در سوره آل طه ( دقت شود ) به مسلمانان هشدار می دهد. این اتفاق برای شما هم پیش خواهد آمد. همان طور که موسی برادرش هارون را به دستور خداوند به عنوان جانشین در جای خود گذاشت و در مدت کمی که از میان آنها رفت. هارون را پس زدند. با این داستان به مسلمانان هشدار می دهد شما نیز جانشین پیامبر را پس خواهید زد. هارون در قرآن همان حضرت علی ع است. قران با تأکید می فرماید امام را فقط خدا می تواند تعیین کند. خدا در قران خطاب به حضرت ابراهیم با تاکید می فرماید:. . إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا. . . من خودم تو را برای مردم امام قرار دادم. و همچنین وقتی حضرت موسی ع می خواهد برادرش جانشین وی شود فقط خصوصیت او را بر می شمارد و از خدا می خواهد او را به خاطر مزیت هایی که نسبت به دیگران دارد جانشین وی سازد. وَاجْعَل لِّی وَزِیراً مِّنْ أَهْلِی* هَارُونَ أَخِی* اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی. . وگرنه اگر انتخاب کردنی بود خودش انتخاب می کرد. هارون در قران همان حضرت علی ع هست اگر دقت کنید اهلی هم همان اهلبیت هست. پیامبر خودش هم در زمان خودش امام بود. در دعای توسل خطاب به پیامبر می خوانیم یا امام الرحمة. امام باید امام بعد از خودش را به دستور خداوند به مردم اعلام کند. اهل سنت می گویند پیامبر موقع وفات کسی را به عنوان جانشین انتخاب نکرد. ولو به عنوان خلیفه. آنها می گویند چطور ممکن است معرفی کرده و مردم فراموش کردند. قران می فرماید همان طور که قوم موسی جانشینی هارون را به راحتی از کنارش گذشتند. من نمی دانم چرا ابوبکر که امام هم نبود عمر را به عنوان جانشین برای مردم انتخاب کرد ولی پیامبر نمی دانست باید برای خودش جانشین تعیین کند. در این صورت ابوبکر نعوذ بالله از پیامبر بیشتر می دانست. بیایید تعصب را کنار گذاشته و حقیقت را کتمان نکنیم.
...
[مشاهده متن کامل]

یکی از دلایل معجزه بودن قران در اسراری است که در دل آن نهفته است و با گذشت زمان آشکار می گردد . یکی از این اسرار در تکرار کلمه امام به شکل مفرد و جمع می باشد که جمعا 12 بار در قران تکرار شده است این آیات عبارتند از :
1 - یس ( 12 )
إِنّا نَحنُ نُحیِی المَوتی وَنَکتُبُ ما قَدَّموا وَآثارَهُم وَکُلَّ شَیءٍ أَحصَیناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ
2 - القصص ( 5 )
وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثینَ
3 - لأنبیاء ( 73 )
وَجَعَلناهُم أَئِمَّةً یَهدونَ بِأَمرِنا وَأَوحَینا إِلَیهِم فِعلَ الخَیراتِ وَإِقامَ الصَّلاةِ وَإیتاءَ الزَّکاةِ وَکانوا لَنا عابِدینَ
4 - الفرقان ( 74 )
وَالَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن أَزواجِنا وَذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعیُنٍ وَاجعَلنا لِلمُتَّقینَ إِمامًا
5 - الحجر ( 79 )
فَانتَقَمنا مِنهُم وَإِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبینٍ
6 - القصص ( 41 )
وَجَعَلناهُم أَئِمَّةً یَدعونَ إِلَی النّارِ وَیَومَ القِیامَةِ لا یُنصَرونَ
7 - السجده ( 24 )
وَجَعَلنا مِنهُم أَئِمَّةً یَهدونَ بِأَمرِنا لَمّا صَبَروا وَکانوا بِآیاتِنا یوقِنونَ
8 - التوبة ( 12 )
وَإِن نَکَثوا أَیمانَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم وَطَعَنوا فی دینِکُم فَقاتِلوا أَئِمَّةَ الکُفرِ إِنَّهُم لا أَیمانَ لَهُم لَعَلَّهُم یَنتَهونَ
9 - الأحقاف ( 12 )
وَمِن قَبلِهِ کِتابُ موسی إِمامًا وَرَحمَةً وَهذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِسانًا عَرَبِیًّا لِیُنذِرَ الَّذینَ ظَلَموا وَبُشری لِلمُحسِنینَ
10 - البقرة ( 124 )
وَإِذِ ابتَلی إِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا قالَ وَمِن ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهدِی الظّالِمینَ
11 - الإسراء ( 71 )
یَومَ نَدعو کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم فَمَن أوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَأُولئِکَ یَقرَءونَ کِتابَهُم وَلا یُظلَمونَ فَتیلًا
12 - هود ( 17 )
أَفَمَن کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ وَیَتلوهُ شاهِدٌ مِنهُ وَمِن قَبلِهِ کِتابُ موسی إِمامًا وَرَحمَةً أُولئِکَ یُؤمِنونَ بِهِ وَمَن یَکفُر بِهِ مِنَ الأَحزابِ فَالنّارُ مَوعِدُهُ فَلا تَکُ فی مِریَةٍ مِنهُ إِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّکَ وَلکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یُؤمِنونَ

بنام خدا
با سلام، مقام امام از مقام نبوت برتر هست به جز پیامبری رسول اکرم ( ص ) ، چون امامان همیشه با عالم غیب در مواقع لزوم در ارتباط بودند ولی پیامبران که برای ارشاد قوم خود هبوط نمودهاند به جز در شرایط خاصی مانند حضرت موسی ( ع ) که چهل روز به طور سینا رفته تا با خداوند مناجات کند دیگر لزومی نیست که پیامبری با عالم غیب مرتبط باشد، تنها پیامبری که در سنین کهولت به مقام شامخ امامت رسید حضرت ابراهیم ( ع ) بودند و خداوند به ابراهیم ( ع ) فرمود ای ابراهیم به خاطر خدمات ارزنده و موفقیت در امتحان الهی به تو مقام امامت را عطا مینمایم، و این نیز دلیل دیگری برای رجحان مقام امامت بر پیامبری هست. با تشکر.
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس