اندرون

/~andarun/

مترادف اندرون: حرمسرا، باطن، درون، ضمیر، تو، داخل، در، لا، مابین ، برون، ظاهر، بیرون، خارج

متضاد اندرون: بیرونی

معنی انگلیسی:
interior, inside, harem, women's apartment, bowels, heart, labyrinth, into, seraglio, womens apartment

لغت نامه دهخدا

اندرون. [ اَ دَ ] ( حرف اضافه ) به معنی اندر که ترجمه «فی » است. ( آنندراج ). در. دراین حال. بعد از مدخول «به » می آید و آنرا تفسیر میکند مانند بخاک اندرون [ = اندر( در ) خاک ] :
به آتش درون بر مثال سمندر
به آب اندرون برمثال نهنگان.
رودکی.
شو بدان کنج اندرون خمی بجوی
زیر او سمجی است بیرون شو بدوی.
رودکی.
بچشمت اندر بالار ننگری تو بروز
بشب بچشم کسان اندرون ببینی خار .
رودکی.
دیدی توریژو کام بدو اندرون بسی
بارید کان مطرب بودی بفر و زیب.
رودکی.
چه بیند بدین اندرون ژرف بین
چه گویی تو ای فیلسوف اندرین.
ابوشکور.
بدو گفت مردی سوی رودبار
برود اندرون شد همی بی شنار.
ابوشکور.
بسا خان کاشانه و خان غرد
بدو اندرون شادی و نوشخورد.
ابوشکور.
سوی رود با کاروانی گشن
زهابی بدو اندرون سهمگن.
ابوشکور.
خوشا نبید غارجی با دوستان یکدله
گیتی بآرام اندرون مجلس ببانگ و ولوله.
شاکر بخاری.
گفتی ای یوسف چه نیکو چشمها داری ! گفت این کرمان راست که بگور اندرون بخورند. ( تاریخ بلعمی ).
چون ژاله بسردی اندرون موصوف
چون غوره بخامی اندرون محکم.
منجیک.
دی بدریغ اندرون ماه بمیغ اندرون
رنگ به تیغ اندرون شاخ زد وآرمید.
کسایی.
نشسته بصد خشم در کازه ای
گرفته بچنگ اندرون بازه ای.
خجسته.
گه به بستان اندرون بستان شیرین برکشد
گه بباغ اندر همی باغ سیاوشان زند.
رشیدی.
محمد بدو اندرون با علی
همان اهل بیت نبی و وصی.
فردوسی.
ندانم کزین کارگردان سپهر
چه دارد براز اندرون جنگ و مهر.
فردوسی.
ز پیش اندرآمد گو اسفندیار
بدست اندرون گرزه گاوسار.
فردوسی.
به رأی و خرد سام سنگی بود
بخشم اندرون شیر جنگی بود.
فردوسی.
گفت سالار قوی باید به پروان اندرون
زآنکه در کشوربود لشکر تن و سالار سر.
میزبانی بخاری.
شاها هزار سال بعز اندرون بزی
وانگه هزارسال بملک اندرون ببال.
عنصری.
بزرینه جام اندرون لعل مل بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

درون، میان وداخل چیزی، مقابل بیرون، باطن، ضمیر، اندو هم گفته شده
( اسم ) ۱ - داخل درون مقابل بیرون برون . ۲ - باطن ضمیر . ۳ - خانه ای که پشت خان. دیگر واقع باشد و مخصوص زن و فرزندان و خدمتگزاران بود حرمسرا اندرونی مقابل بیرونی .
جمع اندری یا جوانان که از هر نوع شارب فراهم آیند ٠ جوانان پراکنده که برای شراب جمع شوند ٠

فرهنگ معین

(اَ دَ ) [ په . ] (اِ. ق . ) ۱ - داخل ، درون . ۲ - باطن ، ضمیر. ۳ - حرمسرا.

فرهنگ عمید

۱. درون، میان و داخل چیزی.
۲. باطن، ضمیر.
۳. خانه و حیاطی که عقب حیاط بیرونی ساخته شده و مخصوص زن و فرزند و سایر افراد خانوادۀ صاحبخانه بود، اندرونی.
۴. (حرف اضافه ) در.

دانشنامه عمومی

آندرون (فیلم). آندرون ( به انگلیسی: Andron ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۶ و به کارگردانی فرانچسکو سینکومانی است. در این فیلم بازیگرانی همچون الک بالدوین، دنی گلاور، لئو هاوارد، گیل هارولد، میشله رایان، آنتونیا کمپبل - هیوز و اسکین ایفای نقش کرده اند.
عکس آندرون (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

bowel (اسم)
شکم، روده، اندرون

seraglio (اسم)
حرم، انبار، شبستان، اندرون

penetralia (اسم)
حرم، خلوتگاه، اندرون، رازها

purtenance (اسم)
متعلقات، اندرون، دل و روده، دل و جگر

viscus (اسم)
اندرون، احشاء، عضوی که در احشاء واقع شده است

پیشنهاد کاربران

اندرون و اندر
واژه اندرون از هندو اروپائی هنتروس - henterosو هندوایرانی هنترس - hantaras یا داخل و فارسی باستان انتار antar یا داخل که در سانسکریت انتارا antara ودر لاتین این in. در انگلیسی این in و واژه کاروانسرا در انگلیسی inn و واژه های دیکری که با In شروع میشوند مانند intern, internal
...
[مشاهده متن کامل]

در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست ( حافظ

#اندر اندرونی اندرون
دل اندرون
دل و انچه در نهان انسان است.
واژه اندر از واژه ایران باستان قبل از آریا ی *H�ntarah است.
این واژه در پارسی کهن به ریخت انتر بوده است.
و امروزه آن را اندر و اندرون می گواییم
...
[مشاهده متن کامل]

@IRANARYA ایتا
ایران سرزمین نیک زادگان
واژه INNER و inter در انگلیسی از ریشه انتر و اندر پارسی است
اندرون‎� ( andrūn, �“interior” )
اندرونی‎� ( andrūnī, �“internal” )
https://en. m. wiktionary. org/wiki/اندر#

درون
داخل
باطن
اندرون به معنای درون و داخل هرچیزی است

ضمن
درون ، داخل

بپرس