بالندگی

/bAlandegi/

مترادف بالندگی: رشد، ترقی، تعالی، فخر، نازش، مباهات

معنی انگلیسی:
eloquence

لغت نامه دهخدا

بالندگی. [ ل َ دَ / دِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی بالنده. عمل بالنده. رشد. نمو :
ز سرو سهی رفت بالندگی
طبیعت درآمد به نالندگی.
نظامی.

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی بالیدن

جدول کلمات

انما

پیشنهاد کاربران

جمله:بالندگی کرم ابریشم بسیار زیبا میشود
ناز کردن

افتخار کردن به چیزی
افتخار
نمو
نشوونما
بالیدن چگونگی فخرومباهات
چگونگی رشد

بپرس