حرفه

/herfe/

مترادف حرفه: پیشه، شغل، صناعت، صنعت، عمل، کار، کسب، مشغله

برابر پارسی: پیشه، شگرد، کار

معنی انگلیسی:
vocation, profession, business, calling, career, collar_, employment, line, mtier, occupation, practice, pursuit, trade, work, craft

فرهنگ فارسی

حرفت، پیشه، صناعت، کسب وکار، حرف جمع
( اسم ) پیشه کسب و کار صناعت : (( حرف. مشاجیست ? ) )
ابن زید بن مالک بن حنظله پدر بطنی عرب

فرهنگ معین

(حِ فِ ) [ ع . حرفة ] (اِ. ) پیشه ، کار.

فرهنگ عمید

پیشه، صناعت، کسب وکار.

دانشنامه عمومی

حرفه به موضوع کاربردی و کارشناسی یک شغل گفته می شود که پیرامون آن امکان آموزش تخصصی و ایجاد کسب و کار وجود دارد. حرفه ها معمولاً دارای آموزش تکمیلی و دانشگاهی در موضوع خود هستند. هدف حرفه ها ارائه خدمات و تولید است. [ ۱] در گذشته بیشتر سه حرفه پزشکی، روحانیت و حقوق به عنوان حرفه شناخته می شدند اما در حال حاضر بیشتر رشته های دانشگاهی حرفه مستقل خود را دارا هستند. از مشخصات یک حرفه، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
• امکان اشتغال تمام وقت
• دارا بودن رشته دانشگاهی و آموزش کلاسیک دانشگاهی
• دارا بودن انجمن ها و صنف های حرفه ای مربوط به آن
وقتی به خدمت یا توصیه خاصی نیاز داریم و از دانش و مهارت مربوط به آن حوزه بی بهره هستیم، به سراغ گروه های از افراد می رویم که تشکیل دهنده آن حرفه هستند و با آن ها مشاوره می کنیم. ابوت در مقاله ای به عنوان «نظام حرفه ها» که به عنوان یکی از بهترین فعالیت های انجام شده در تعریف حرفه شناخته می شود، حرفه ای سازی را به عنوان تلاشی مستمر برای نظام مند کردن قلمرو خاصی معرفی می کند. به اعتقاد وی این قلمرو بین گروه های مختلفی در یک بازی مجموع صفر در حال رقابت است. البته اگر چه هیچ حرفه ای نمی تواند به طور کامل از مرزهای خود محافظت کند، اما در مورد ورود سایر حرفه ها به حوزه خود می تواند محدودیت های مشخصی را وضع کند. مشاغلی وجود دارد که دارای جایگاه یک حرفه کلاسیک می باشد. در بین این مشاغل می توان به پزشکی، وکالت و حسابداری اشاره نمود. این مشاغل حرفه های کلاسیک محسوب می شوند، چرا که می توانند بر دور حوزه مشخصی از دانش و مهارت های خاصی حصاری را بکشند که به صورت اجتماعی و اقتصادی به آن ارزش بدهند. [ ۲]
عکس حرفه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

پیشه , کسب و کار

مترادف ها

mystery (اسم)
هنر، سر، شبیه، صنعت، حرفه، خفا، پیشه، رمز، معما، لغز، راز

profession (اسم)
اقرار، اعتراف، حرفه، پیشه، شغل، سوگند ملایم، حرفهیی

pursuit (اسم)
تعقیب، دنبال، حرفه، پیشه، پیگرد، تعاقب

avocation (اسم)
کار، سرگرمی، کار فرعی، مشغولیت، کار جزیی، حرفه، کسب

business (اسم)
حرفه، داد و ستد، تجارت، بنگاه، کار و کسب، کاسبی، سوداگری

vocation (اسم)
کار، میل، حرفه، کسب، صدا، احضار، پیشه، شغل، حرفهای، هنرستانی

occupation (اسم)
سرگرمی، حرفه، اشتغال، اشغال، پیشه، تصرف، شغل

trade (اسم)
سرگرمی، ازار، حرفه، کسب، داد و ستد، سودا، تجارت، کاسبی، سوداگری، پیشه، بازرگانی، شغل، مبادله کالا، امد و رفت

metier (اسم)
سرگرمی، حرفه، کسب، رویه، شغل

carrier (اسم)
حرفه، حامل، حمال، حامل میکرب، دستگاه کاریر، موج حام-ل

فارسی به عربی

احتلال , تجارة , عمل , لغز , مسعی , مهنة , هوایة ، اِحْتِرافٌ

پیشنهاد کاربران

واژه حرفه
معادل ابجد 293
تعداد حروف 4
تلفظ herfe
ترکیب ( اسم ) [عربی: حرفَة، جمع: حِرَف] ‹حرفت›
مختصات ( حِ فِ ) [ ع . حرفة ] ( اِ. )
منبع واژگان مترادف و متضاد
معنی حرفه آیی
حرفه : استعداد، شغل
پیشه، شغل، صناعت، صنعت، عمل، کار، کسب، مشغله
کار

بپرس