دارو

/dAru/

مترادف دارو: دوا، درمان، علاج، زهر، سم

معنی انگلیسی:
medicine, drug, curative, cure, medicament, medication, pharmaceutical, physic, preparation, substance

لغت نامه دهخدا

دارو. ( اِ ) هرچه با آن دردی را درمان کنند. دوا. جوهر یا ماده ای که برای قطع بیماری بکار رود :
خواب در چشم آورد گویند گرد کوکنار
با فراق روی او داروی بیخوابی شود.
خسروانی.
راحت کژدم زده کشته کژدم بود
می زده را هم به می دارو و مرهم بود.
منوچهری.
در ساعت بوالقاسم کحال را آنجا آوردند تا آن تیر از وی جدا کرد و دارو نهاد.( تاریخ بیهقی ).
زین دیو، وفا چرا طمع داری ؟
هرگز جوید کس از عدو دارو؟
ناصرخسرو.
ای بسا شیر، کان ترا آهوست
ای بسا در دکان ترا داروست.
سنائی.
او را فلک برای طبیبی خویش برد
کز دیرباز داروی او آزموده بود.
خاقانی.
حرام آمد علف تاراج کردن
به دارو طبع را محتاج کردن.
نظامی.
|| در ترکیبات ذیل بصورت مزید مؤخر بکار رفته است : آزاددارو. بیهوش دارو. جاندارو. جیل دارو. خسرودارو. زهردارو. سیاه دارو. شاهدارو. شفادارو. گاودارو. گیل دارو. لیمودارو. ماش دارو. نوش دارو :
طبیب بهی روی با آب و رنگ
ز حکم خدا نوشدارو بچنگ.
نظامی.
|| شراب. ( لغات محلی شوشتر ). || نوره که ازاله موی بدن کند. ( لغات محلی شوشتر ). || ارزن. || باروت. رجوع به باروت شود. || طبقه پستی از مغان. || مسکرات مایع. || مرد نیک و خوب. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

پیر آنتوان کنت رجل اداری و مولف فرانسوی ( و. مون پیله ۱۷۶۷ - ف. ۱۸۲۹ م . ) عضو آکادمی فرانسه .
آنچه که با آن دردی رادرمان کنند، گردهای خوشبو
۱ - آنچه جهت معالجه بیمار برای خوردن نوشیدن یا مالیدن تجویز کند دوا . ۲ - درمان علاج . ۳ - زهر . ۴ - باروت . جمع داروها داروجات ( غلط مشهور )

فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) ۱ - آن چه پزشک برای درمان بیمار تجویز می کند. ۲ - درمان .

فرهنگ عمید

۱. (پزشکی ) آنچه طبیب برای معالجۀ بیمار تجویز کند از خوردنی یا نوشیدنی یا مالیدنی، آنچه با آن دردی را درمان کنند، دوا.
۲. دانه ها و گردهای خوش بو و خوش طعم از قبیل فلفل و زرچوبه و خردل و دارچین که از گیاه ها و درختان می گیرند و برای خوش طعم ساختن غذاها به کار می برند.
* داروی بیهوشی: (پزشکی ) دارویی که با آن کسی را بیهوش کنند.

فرهنگستان زبان و ادب

{drug , medicine , medication} [پزشکی، روان شناسی، علوم دارویی] ماده ای غیرغذایی که از آن برای آزمایش و تشخیص و درمان استفاده می شود * مصوب فرهنگستان اول

واژه نامه بختیاریکا

داری؛ دِک دَوا؛ مَلَم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دارو یا دوا عبارت است از هر ماده ای که برای درمان یا تسکین و یا پیشگیری بیماری به بیمار تجویز می شود.
از آن در بابهای صلات، صوم، حج، نکاح، اطعمه و اشربه سخن گفته اند.
← احکام دارو در باب اطعمه و اشربه
۱. ↑ مستند الشیعة ج۱۵، ص۳۴.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج ۳، ص۵۷۲-۵۷۳.
...

دانشنامه عمومی

[ ۱]
دارو ( به انگلیسی: Drug ) در دانش پزشکی به هر ماده ای که برای درمان، تسکین علائم، تشخیص بیماری یا پیشگیری از آن به کار رود و بر ساختار یا کارکرد جاندار اثر بگذارد و پس از ورود به بدن، عملکرد بدن را تصحیح کند گفته می شود. در تعریفی دیگر، دارو به ماده ای گفته می شود که با اثر بر گیرنده ای خاص در داخل، خارج یا دیواره سلول، باعث شروع یا مهار عملکردی خاص می گردد و قدرت اثر دارو با میزان و تعداد این تعامل، نسبت مستقیم دارد؛ البته داروهایی که محل اثر موضعی دارند، همچون: آنتی اسیدها، ضدعفونی کننده های موضعی و مواد حاجب، در این تعریف نمی گنجند. [ ۲]
دارو ممکن است که منشأ طبیعی ( گیاهی یا حیوانی ) داشته باشد یا به طور مصنوعی ساخته شود. داروهای شیمیایی معمولاً در آزمایشگاه و به دست داروسازان و گاهی پزشکان یا دانشمندانی دیگر کشف شده و پس از تحقیقات کافی و تأیید مراجع رسمی، در کارخانه های داروسازی تولید می شوند.
مصرف دارو با این روش ها: خوراکی ( قرص و شربت ) ، مالیدنی ( پماد و قطره ) ، استنشاقی ( از راه تنفس ) ، تزریقی ( آمپول ) یا شیاف مصرف می شود. داروها به چهار صورت معدنی، حیوانی، گیاهی یا شیمیایی وجود دارند. همچنین می توان داروها را به دو دسته مُجاز و غیرمجاز ( مانند برخی مخدرها ) طبقه بندی کرد.
داروها اصولاً باید در شرایط ویژه ای نگهداری شوند؛ همچنین تاریخ مصرف مشخصی دارند. شیوه مصرف دارو و چنده گذاری ( دُوز مصرفی ) آن در نسخه پزشک معالج، مشخص می شود. برخی از داروهای ساختنی - که به آن ها داروهای جالینوسی نیز گفته می شود - در داروخانه با نسخه پزشک و از ترکیب چند ماده دارویی ساخته می شود.
به محل فروش دارو داروخانه گفته می شود.
ریشه واژه دارو به زبان پهلوی و واژه «داروک» برمی گردد. این واژه با Drug در انگلیسی هم ریشه است.
تحلیل این واژه: دار ( درخت ) + وک ( پسوند صفت ساز ) : داروک.
دارو به معنای درختی است که خاصیت دارویی دارد؛ چون در گذشته، بیشتر داروها را از درخت می گرفتند.
فریدون جنیدی در کتاب داستان ایران درباره نام دارو می نویسد: درخت در زبان اوستایی «دااورو» dauru نامیده می شود و در گذر از اوستا به پهلوی، به گونه «دار» بر آمده است، و «داروک» درختچه و بوته است، و چنان که پیداست، پیش از پیدا شدن داروهای شیمیایی، همه داروها را از بوته ها و درختچه ها برمی گرفته اند. واژه «داروک» ( پهلوی کهن ) ، در پهلوی نو به گونه «داروگ» درآمد و با همین گونۀ نو، ره به زبان های اروپایی گشود که آن را در انگلیسی drug، در فرانسوی drogue و لاتینی droga می خوانند.
عکس داروعکس داروعکس دارو

دارو (ترانه). «دارو» ( به انگلیسی: Medicine ) ترانه ای از خواننده آمریکایی جنیفر لوپز با همراهی رپر مراکش - آمریکایی فرنچ مونتانا است. این ترانه در ۳ آوریل ۲۰۱۹ به عنوان تک آهنگ منتشر گردید. [ ۱] این ترانه اولین نسخه انتشار جنیفر لوپز تحت نظر شرکت شرکت سرگرمی هیت کو[ ۲] و سومین همکاری اش با فرنچ مونتانا پس از «همان دختر» و «ا لو یا پاپی» که هردو در هشتمین آلبوم استودیویی لوپز، ای. کا. ای. ( ۲۰۱۴ ) ظاهر شده اند، است.
عکس دارو (ترانه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

دارو (drug)
مواد طبیعی یا صناعی برای تشخیص، پیش گیری، و درمانِ بیماری ها، یا کمک به بهبودیافتن آسیب های وارده به انسان یا حیوان. سابقاً بسیاری از داروها را از گیاهان یا حیوانات به دست می آوردند و برخی از مواد معدنی نیز ارزش دارویی داشتند. امروزه بسیاری از داروها را در آزمایشگاه ها می سازند. داروهایی که انسان مصرف می کند به سه دسته تقسیم می شوند: داروهایی که بدون نسخه یا با نسخه به فروش می رسند و مردم آن ها را با نام دارو می شناسند، ازجمله پاراستامول و پنی سیلین؛ داروهای تفننی، ازجمله الکل و نیکوتین؛ و داروهایی که مصرف آن ها بدون تجویز پزشک غیرقانونی است، مثل آمفتامین ها، بنگ، و کوکائین. داروها به طرق گوناگون خوراکی، تزریقی، لوسیون یا پماد و استنشاقی مصرف می شوند یا به صورت شیاف و برچسب پوستی۱ به کار می روند. یکی از اولین پژوهش های علمی در زمینۀ اثر داروها بر بدن انسان دربارۀ دیژیتالیس صورت گرفت. دیژیتالیس مخلوطی از داروی حاصل که از گیاه انگشتانه (Digitalis Purpurea) است که قدرت انقباض عضلۀ قلب را افزایش می دهد. این دارو هنوز برای درمان برخی از بیماری های قلبی، ازجمله نارسایی قلبی، کاربرد دارد. چنین داروهایی به سبب آثار مثبتی که دارند تجویز می شوند، ولی ممکن است عوارض جانبی ناخواسته ا ی هم دربر داشته باشند. عوارض جانبی داروها معمولاً خفیف اند، ولی مصرف فراوان دارو یا استفادۀ هم زمان از چند دارو ممکن است باعث تشدید عوارض جانبی شود. این عوارض ممکن است خطرناک باشند. مثلاً، پاراستامول داروی ضد درد است، اما مقادیر زیاد آن مسموم کننده و حتی کشنده است. بعضی از داروها اعتیادآورند (← اعتیاد). نیکوتین شایع ترین داروی اعتیادآوری است که مصرف می شود و به همین سبب ترک دخانیات برای افراد سیگاری دشوار است. داروهای اعتیادآوری که بر مغز تأثیر می گذارند خطرناک تر از نیکوتین اند. داروهای غیرقانونی، مثل کوکایین و کرَک، اعتیادآورند و با گذشت زمان، مصرف کننده متوجه می شود که برای رسیدن به اثر مطلوب باید مقدار مصرف دارو را افزایش دهد. مقدار زیاد این داروها کشنده است.
اصطلاح شناسی. داروها عموماً سه اسم دارند. اول، نام شیمیایی دارو که غالباً به سبب پیچیده بودن به سختی به خاطر سپرده می شود. سازمان های مسئول، برای هر داروی جدید که احتمال استفاده از آن در پزشکی باشد، نام تأییدشدۀ عمومی یا غیراختصاصی ای در نظر می گیرند. چنین دارویی، برحسب مرکزی که نام گذاری را صورت داده است، ممکن است پسوند داشته باشد، مثل BP (راهنمای دارویی انگلستان)، BPC (کد محصولات دارویی انگلستان)، یا USP (راهنمای دارویی امریکا). داروها را می توان براساس اسامی تأییدشدۀ آن ها تهیه کرد، ولی بیشتر با نام های اختصاصی یا تجاری شناخته می شوند. این نام ها در شرکت تولیدکنندۀ دارو، که حق انحصاری ساخت آن را به دست می آورد، انتخاب می شوند. یک ترکیب ممکن است اسامی اختصاصی متعددی داشته باشد. نیز ← دارو،_ژنریک؛ سوء_مصرف_دارو.

جدول کلمات

دوا

مترادف ها

remedy (اسم)
چاره، چاره یا فایده، دارو، درمان

cure (اسم)
علاج، دارو، شفاء

medicine (اسم)
دارو، پزشکی، طب، دوا، علم طب، علم علاج

drug (اسم)
دارو

medication (اسم)
دارو، تداوی، تجویز دوا

pharmaceutical (صفت)
دارو، دارویی، وابسته به داروسازی

pharmaceutic (صفت)
دارو، دارویی، وابسته به داروسازی

فارسی به عربی

دواء , صیدلی , طب , عقار , علاج

پیشنهاد کاربران

دکتر کزازی در مورد واژه ی "دارو " می نویسد : ( ( دارو در پهلوی داروگ dārūg بوده است. به گمان، ستاک واژه" دار" به معنی درخت است و ریخت پساوندی و صفتی آن: "دارو"، از آن روی در معنی درمانگر به کار رفته است داروها در پزشکی کهن از درختان و گیاهان ستانده می شده اند این واژه با drug در انگلیسی، drogue در فرانسوی و droga در اسپانیایی سنجیدنی است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( همان دَرزگاهش فرو دوختند
به دارو همه درد بسپوختند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص ۴۴۹ )

جناب اشکبوس که همه ی واژه ها رو مثل جناب نائبی پانترک تکه پاره میکنی و بعد هر تکه رو آسمون ریسمون میکنی که بگویی ترکیه به جای این کارها منبع موثق بیار خوبه استاد دهخدا خودش ترک بوده ولی هیچ کدام از واژه هایی که شما ریشه ی ترکی براش میسازین رو ترکی ندونسته.
مصرف دارو حسب توصیت پزشک معالج ورعایت شرایط تغذیه ونگهداری و نوبت وزمان وتاریخ مصرف وباید دور ریخته بشه اگه فاسد شد یا تاریخش منقضی شد . . .
مصداق عمل به" قسط" کردن دارو هست.
تولید دارو وقرارگذاشتن دسترسی برای همه مردم ( مسکین وفقیر واسیر ) ؛ عدالت است.
دار ( درخت ) و
پت ( موی بز ) و
دارو به زبان سنگسری
دِوا deva
دارو، دوا، درمان هر سه از یک ریشه ترکی دومک ( کوبیدن ) ساخته شده اند.
دوو ( کوبیدن )
در ترکی به آسیاب کردن هم درمان میگن.
آسیاب: درمان
آسیاب آبی: سو درمانی
همچنین اگر به نحوه ساخت دارو توجه کنید میبیم که دارو چه در گذشته و چه امروزه از آسیاب و مخلوط گیاهان بدست میاد که واژه دوومک ( کوبیدن ) بیانگر آن است.
...
[مشاهده متن کامل]

دوو=دور=دورمان=درحال کوبیدن، چرخیدن
دوا=دارو
دوا= درگیری، کتک کاری، کوبیدن هم
دوویشمک، دوو مک، دعو مک
دعوا، دوا

Tablet
Pill
ریشه واژه دارو از واژه دار به معنی درخت است . دارو یا داروک به معنی درخت کوچک یا درختچه است که همان گیاه یا بوته کوچک دارویی است
غریبی که رنج آردش دهر پیش
به دارو دهند آبش از شهر خویش
سعدی
دارو در فارسی میانه dārug بوده است و پسوند ug در همه واژه های ساسانی به او در فارسی دری دگریده شده است مانند bānug: بانو
پی رس ها:
۱. فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی
۲. A concise Pahlavi Dictionary, Mackenzie, D. N
دار ریشه ایرانی و هندو اروپایی دارد
فارسی: دار، درخت
کوردی: دار، درەخت
لری: دار
مازندرانی: دار
گیلکی: دار
اردو: درخت
سنسکریت: Taru
انگلیسی: Tree
روسی: дерево
سوئدی: tr�d
دارو از کلمه تئرماق دئرماق ( tırmak ) گرفته شده به معنی دفع کردن، از این ریشه کلمات دراگ ( drug ) و تریاق ساخته شده به معنی دفع کننده، همین دراگ به شکل دارو وارد زبان فارسی شده
دارو یک واژه ی لکیه
تنها زبانی که به درخت میگه دار زبان لکیه
در فارسی دارو و در زبان لکی داری
دار در زبان لکی یعنی درخت
داری ترکیبی که از گیاه و درخت یا ( دار ) برای مداوا درست می کنند
زنده باد لک و لکستان بزرگ
ریشه واژه دارو زبان پهلوی و واژه داروک است. این واژه با Drug در انگلیسی هم ریشه است. دار ( درخت ) وک ( پسوند صفت ساز ) دارو به معنای درختی است که خاصیت دارویی دارد.
چون در گذشته بیشتر داروها را از درخت می گرفتند.
...
[مشاهده متن کامل]

فریدون جنیدی در کتاب داستان ایران درباره ی نام دارو می نویسد : درخت در زبان اوستایی � دااورو � dauru نامیده می شود ، و در گذر از اوستا به پهلوی ، بگونه ی � دار � بر آمده است ، و � داروک � درختچه و بوته است ، و چنانکه پیداست ، پیش از پیدا شدن داروهای شیمیایی ، همه ی داروها را ، از بوته ها و درختچه ها بر می گرفته اند . واژه ی � داروک � پهلوی کهن ، در پهلوی نو بگونه ی � داروگ � درآمد ، و با همین گونه نو ، ره بزبان های اروپایی گشود که آن را در انگلیسی drug ، در فرانسوی drogue و لاتینی droga می خوانند .

دوا، درمان، علاج، زهر، سم

دارو یعنی منسوب به درخت . دار در زبان فارسی به درخت گفته می شود و حرف واو هم پسوند نسبت است مثل پارو ، جارو . چون دارو را در قدیم از برگ درختان می ساختند و مردم باستان اعتقاد داشتند با کوفته ی برگ درختان می توان بسیاری از بیماران را معالجه کرد . به همین سبب این عصاره ها و کوفته ها که از درخت ها به دست می آمدند و برای درمان بیماران به کار می رفتند دارو نامیده شدند .
...
[مشاهده متن کامل]

در داستان خیر و شر نظامی در هفت پیکر چوپان برای درمان چشم خیر که توسط شر کور شده بود از کوفته ی برگ نوعی درخت استفاده کرد .
"شبانگاه که چوپان به خانه بازآمد، جوانی مجروح و بیهوش را در بستر یافت و چون دانست که دیدگانش از نابینایی بسته است، به دختر گفت:درخت کهنی در این حوالی است که دارای دو شاخه ی بلند است. برگ یکی از شاخه ها برای درمان چشم نابیناست و برگ شاخه ی دیگر موجب شفای صرعیان. دختر از پدر کمک خواست تا چشم جوان را درمان کند. پدر بی درنگ مشتی برگ به خانه آورد و به دختر سپرد. دختر آنها را کوبید و فشرد و آبش را در چشم بیمار چکاند. جوان ساعتی از درد بی تاب شد و پس از آن به خواب رفت.
پنج روز چشم خیر بسته ماند و او بی حرکت در بستر آرمید. چون روز پنجم آن را گشودند:
چشم از دست رفته گشت درست
شد بعینه چنان که بود نخست"
هفت پیکر نظامی داستان خیر وشر

دوا
داروخانه:
drug store
pharmacy

دار به معنی درخت است
وک هم پسوند صفت ساز است
در اصل داروک بوده که "ک" آن افتاده
madicine
داروخانه drug store
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس