دلهره

/delhore/

مترادف دلهره: اضطراب، بیقراری، تشویش، دغدغه، دلشوره، دلگرانی، دلنگرانی، دلواپسی، سرآسیمگی، قلق، هراش

متضاد دلهره: آرامش

معنی انگلیسی:
apprehension, anxiety, worry, disquiet, dread, alarm, anguish, consternation, heebie-jeebies, load, panic, qualm, suspense, trepidation, collywobbles, jitters

لغت نامه دهخدا

دلهره. [ دِ هَُ رَ / رِ / هَُرْ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) ( از: دل + هره ، اسم صوت و آن در مقام حکایت فروریختن از جای است ) فروریختن دل از ناگاهان. در اصطلاح عوام ، قسمی ضربان قلب که از یاد آمدن امری خطیر پدید شود. اضطراب و ترس که حرکات قلبی را تندتر کند. تپش دفعی قلب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). شور زدن دل. تشویش : این حوض و این بچه ها مایه دلهره شبانه روزی من شده اند. این پله های یخ زده مایه دلهره است ؛ یعنی قلب آدمی هربار که کسی خاصه طفلی از آن بالا یا پائین می رود به طپش می آید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

تپش دل بسبب ترس ناگهانی، تشویش، اضطراب
( اسم ) اضطراب شور زدن دل تشویش .

فرهنگ معین

(دِ هُ رِ ) (اِ. ) (عا. ) اضطراب ، نگرانی .

فرهنگ عمید

۱. تپش دل به سبب ترس ناگهانی.
۲. تشویش، اضطراب.

مترادف ها

apprehension (اسم)
هراس، خوف، درک، فهم، دلهره، دستگیری، بیم، توقیف

presentiment (اسم)
دلهره، حس، عقیده قبلی نسبت به چیزی، روشن بینی قبلی، احساس وقوع امری از پیش

پیشنهاد کاربران

دلهره: گرفتار در دو راهی نمونه: دگر به دلهره و شک نخواهم اندیشید
دل نگرانی. [ دِ ن ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت دل نگران :
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانی دانست.
حافظ.
|| انتظار. || اندوه و ملالت. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به دل نگران شود.
دلهره :اضطراب و ترس که ضربان قلب را تندترمی کند. دلهره واضطراب تمرکزحواس را به هم می زند. دلهره یعنی ترس از چیز ترسناک و وحشتناک دلهره یعنی ترس و وحشت ازدوباره تکرارشدن تجربه تلخ وشدت ضربان قلب . دلهره
...
[مشاهده متن کامل]
: یعنی درموقعیتی ناگهانی و استرس زا وبه دور از انتظار قرارگرفتن . دلهره : یعنی اضطراب ودلشوره وبیقراری ونداشتن آرامش ودغدغه خاطر . دلهره : یعنی ترس از ناموفق بودن . دلهره : یعنی از دست دادن تکیه گاه وکسی که به او عادت کرده وخوگرفته و وابسته شده ایم .

دلتنگ و آزرده خاطر

بپرس