سویق

لغت نامه دهخدا

سویق. [ س َ ] ( ع اِ ) پست. ( دهار ) ( منتهی الارب ). پست که بهندی سَتوگویند. ( آنندراج ) ( غیاث ). پست. تلخان و آنرا از هفت چیز کنند: گندم ، جو، نبق ، سیب ، کدو، حب الرّمان ، سنجد. و هر یک را بنام آن چیز خوانند. ( بحر الجواهر ).
- سویق الارزه ؛ تلخان برنج.
- سویق التفاح ؛ تلخان سیب.
- سویق الحنطه ؛ تلخان گندم.
- سویق الخرنوب و الغبیرا.
- سویق الرمان . سویق الشعیر. سویق القرع.
- سویق النبق .
برای شرح هر یک رجوع به فهرست مخزن الادویه ، تحفه حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی شود.
|| می. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). شراب یا شیرینی : قیل لابی نواس صف لنا الاشربة. قال اما الماء فیعظم خطره بقدر تعززه.و اما السویق فبلغة العجلان. قال فالسویق. قال شراب المحرور و العجدان والمسافر. قال قبید التمر. قال حامة حاموها حول الحق فلم یصیبوه. ( شرح شریشی بر مقامات حریری ، یادداشت بخط مؤلف ).

سویق. [س َ ] ( اِخ ) غزوالسویق. نام یکی از غزوات رسول ( ص ). در این جنگ ابوسفیان و اتباعش که جهت سبکباری انبانها از پشت انداخته بودند برگرفتند. ( از تاریخ گزیده ص 141 و 142 ). رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 106 شود.

فرهنگ فارسی

آردگندم، آردجو، آردنرم، شراب هم گویند
۱ - آرد نرم ( از جو گندم و غیره ) جمع : اسوقه . ۲ - شراب خمر .
غزوالسویق نام یکی از غزوات رسول ص در این جنگ ابوسفیان و اتباعش که جهت سبکباری انبانها از پشت انداخته بودند برگرفتند

فرهنگ معین

(سَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - آرد نرم (از جو، گندم و غیره )، ج . اسوقه . ۲ - شراب ، خمر.

فرهنگ عمید

۱. آرد نرم.
۲. آرد جو یا گندم.
۳. شراب.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سویق آرد پخته شده را سویق نامیده می شود که از جمله برترین سحری برای کسی است که می خواهد روزه بگیرد، و در روایات غذای پیامبران شمرده شده است.

آرد پخته شده و بو داده سویق می گویند که همان قاووت می باشد.

کاربرد سَویق در فقه
از آن به مناسبت در بابهای صوم، حج و اطعمه و اشربه سخن گفته‏اند.

سَویق غذای پیامبران
در روایات، سویق، غذای پیامبران معرفی و برای آن، خواص و فواید زیادی ذکر شده است، از جمله: محکم شدن استخوان و روییدن گوشت؛ پاکسازی معده و پیشگیری از هفتاد نوع درد.

احکام سَویق
...

[ویکی شیعه] سویق (ابهام زدایی). سویق ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

دانشنامه عمومی

سویق (عمان). شهرستان سویق ( به عربی: ولایة السویق ) یکی از شهرستانهای استان باطنه شمالی در منطقهٔ باطنه در کشور پادشاهی عمان است.
جمعیت آن در حدود ۸۵ هزار نفر می باشد.
عکس سویق (عمان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

آرد نرم

پیشنهاد کاربران

سویق
به فتح سین و کسر واو و سکون یـای مثنـاة تحتانیـه و قـاف بـه فارسی پست و ملخان و به ترکی قادوت و به هندی ستو نامند .
ماهیت آن : اسم عربی آرد جمیع مأکولات است و به عرف اطبـا مراد آرد بوداده آنها است ولیکن باید کـه بـ ه حـد اعتـدال بریـان نمایند که نه خام باشد و نه سوخته و بعد از بریـان نمـودن یـک مرتبه با آب گرم و یک مرتبه با آب سرد بشـویند پـس خشـک کرده آرد نمایند و سویق جو و برنج و گندم ج هت تسکین التهـاب تشنگی و تبهای حاره و امراض اطفال نافع است .
...
[مشاهده متن کامل]

طبیعت آن : راجع به آن چیز است که از آن سازند و یبوست بـر آن غالب و از جو و گندم و برنج و نخود و کنار که نبـق نامنـد و سنجد که غبیرا و سیب و حب الرمان و امثال اینها سازند و تبرید مغسول آنها زیاده از غیر مغسول و دستور غسل آن در ا ینجـا و در مقدمه نیز مذکور شد .
افعال و خواص آن : نیز به حسـب آنچـه از آن سـازند مختلـف باشد و سویق شعیر در تبرید و تجفیف رطوبات معده و تقویت آن و تسـکین حـرارت و قـ ی صـفراوی و غثیـان و اسـهال صـفراوی خصوصا که با آب انارین بسرشـند و یـا سـفوف سـازند و جهـت صداع صفراوی و صداعی که از ارتفاع بخارات محترقه معده باشد
و تب های حاره نافع و چون از آن حسوی و یا عصیده سازند با قلیلی شیرینی و غذای اطفال از آن نمایند بدن ایشان را فربـه کنـد مضـر امزجه بـارده و مشـایخ و نفـاخ مصـلح آن قنـد و آب سـرد و در مبرودین قلیلی رازیانه و کمون و یا جوارشات حاره . سویق حنطـه گرم مایل به اعتدال و سریع الهضم و الانحدار و کثیرالغذاتر و نفخ
او نیز کمتر از جو و مسک ن حرارت و باید که با قنـد و یـا شـکر بیاشامند و سویق ارز بین هر دو است و برای امزجه متوسطه نـافع که با شیرینی بخورند و سویق نخود قریب به سویق گندم و مقـوی باه و نفاخ و نباید که با شیرینی بخورند و سویق نبق که کنار نامند قریب به جو است و مسـکن حـرارت و التهـاب معـده و کبـد و حابس اسهال اما کثیرالنفخ و سویق تفاح یقـ و غثیـان صـفراوی و تشنگی را ساکن گرداند و معـده را قـوت دهـد و شـکم ببنـدد و
سویق غبیرا به دستور و سویق رمان و سویق خرنوب نیز اما قـوت قبض این هر دو غالب و سرد و خشکاند و سـویق قـرع سـرفه و درد سینه را که از گرمی باشد نافع و طبع را نرم دارد و سرد و تر است و همچنین سویق هر چیز خواه حبوب باشـد و خـواه اثمـار قریب است بدان در منافع و خواص از اشیای بارده جهت امـراض حاده و حمیات حاره حاد خصوص که از قبل معده باشد و جهـت
اسهالات برای آنکه اینها خالی از قبض و تغریه و لزوجتی نیسـتند و جایی که مطلوب قبض بطن و امساک نباشد باید که بـرای رفـع آن به روغن حبۀ الخضرا و یا گردکـان و یـا زیـت کهنـه چـرب نمایند و گفته اند تا ضرورت بسیار داعی نشود اسـوقه را اسـتعمال ننمایند خصوص از اشیای قابضه حابسه که مسدد خالی از غایله و
قولنج نیستند و اصلح همه و موافقتـر بـرای معـده عندالضـرورت سویق شعیر و حنطه است اما شعیر جهت آنکه سردتر است بـرای تسکین التهاب و احداث خشکی بهتر و سویق حنطه برای تبرید و ترطیب جهت آنکه این در معده مکـث مـی کنـد و آن بـه زودی میگذرد و مصلح سده آن با شـکر و شـیرینیها اسـتعمال نمـودن و خوردن جوارشات مسهله است.

آرد شده گندم و جو یا عدس راگویند
یک کلمه ترکی به معنی خمیر شل هست
سویق لزوما آرد مخلوط نیست بلکه آرد هرکدام از جو، گندم برنج، سنجد، عدس، نخود و. . . که تفت داده شده را سویق گویند، نیز میتوان براساس نیاز بدن آنهارا مخلوط کرد
مخلوط اردوجو و. . .

بپرس