صدقه

/sadaqe/

مترادف صدقه: بلاگردان، خیر، خیرات، خیریه، تصدق، زکات

برابر پارسی: دردگردان

معنی انگلیسی:
alms, charity, handout, largess, largesse, offering

لغت نامه دهخدا

( صدقة ) صدقة. [ص َ دَ ق َ ] ( ع اِ ) آنچه بدرویش دهی در راه خدای تعالی. ( منتهی الارب ).آنچه براه خدا بفقرا دهند و بسکون دال خطاست. ( غیاث اللغات ). هر چه بدهند نه بر سبیل وجوب. ( مهذب الاسماء ). آرازش. ( برهان ). تسک. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون گوید: صدقة با دو فتحه مشتق از صدق ، بخششی را نامند که به منظور احراز ثواب باشد نه بمنظور اکرام. زیرا چنین بخشایشی راستی و خلوص نیت بخشاینده را حکایت کند. کذا فی جامع الرموز - انتهی : و صدقات و قربانی روان شد بی اندازه. ( تاریخ بیهقی ). یک روز آن جا بار افکند و بسیار صدقه فرمود درویشان را. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 198 ). یوسف بسیار شادی کرد و بسیار چیز بخشید خادمان را و بسیار صدقه داد. ( تاریخ بیهقی ). او را بخانه بردند و صدقات و قرابی روان شد. ( تاریخ بیهقی ). در صدقة بی نیت... فایده بیشتر نباشد. ( کلیله و دمنه ). آن بقعه ازو ذکری جاری و صدقه ای باقی ماند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 441 ). این شوخ دیده را بصدقه گور پدرت آزاد کن. ( گلستان ).
- از صدقه سر فلان ؛ یعنی ازتوجه او. از عنایت او. از لطف او.
- از صدقه سر شما نان می خوریم ؛ یعنی بطفیل وجود شما زنده ایم. از نواله شمابرخورداریم.
- صدقه سری ؛مجانی. رایگان.
- صدقه کسی رفتن ؛ قربانت شوم و تصدقت شوم گفتن.

صدقة. [ ص َ دَ ق َ ]( ع اِ ) زکات. ج ، صدقات. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). مؤلف قاموس مقدس آرد: این لفظ در عهد قدیم وارد نشده است ، لکن از بعضی اشارات معلوم میشود که ترحم برفقرا از جمله واجبات می باشد؛ از جمله اوامر واجبه اسرائیلیان واگذاشتن گوشه و کنارهای مزارع بود که آنها را در موقع حصاد صرف نظر کرده خوشه چینی نکنند وبجهت فقرا واگذارند ( سفر لاویان 19:9 و 10 و 23:22؛ سفر تثنیه 15:11 و 24:19 ) و مأمور بودند که از نوبرمحصولات خودشان در حضور کاهن آن عصر بیاورند که او بحضور خداوند تقدیم نماید ( سفر تثنیه 26:2 - 13 ) و ازحکایات روت معلوم میشود که عادت خوشه چینی که در ( این ؟ ) ایام هم معمول است در آن زمان هم رواج داشته و هر سه سال یک مرتبه هم می بایست عشر محصولات ارضی را به لاویان و یتیمان و غربا و بیوه زنان بدهند ( سفر تثنیه 14:28 و 29 ) و هم چنین کسی که بر فقرا تصدق دهد پسندیده باشد ( دوم تواریخ ایام 31:17. مزامیر 41:1 و 112:9 ) در هیکل نیز صندوقی قرار داده بودند تا عطایا وتصدقات را در آنجا جمع کرده ، اولاد فقرا که از خانواده محترم و شریفی می بودند تربیت نمایند و تصدق از جمله اعمال مخصوصه فریسیان بود که خود بدان نهایت مراقبت و فخر را داشتند و عیسی مسیح ایشان را محض دادن صدقه سرزنش و توبیخ نفرموده بلکه بواسطه فخر ایشان بود که متعرض حال ایشان گردید ( انجیل متی 6:2. 15:25 - 27. اول تواریخ ایام 16:1 - 4 ). ( قاموس کتاب مقدس ).و در تاریخ تمدن اسلام آرد: صدقه و زکاة دو اسمی است که یک معنی دارد و از مسلمانان متمول گرفته و بفقرای اسلام داده میشد. صدقه یا زکاة در مرکز ( دارالخلافه ) دیوان مخصوص داشته و شعبات آن در تمام ممالک ( شهرها و ده ها ) دایر بوده است و مأمورین مخصوص آن را جمع و تفریق میکردند. آنچه زکاة به آن تعلق میگیرد چهار چیز است : چارپایان ، زر و سیم ، میوه ، محصول کشت و کار. زکاة چارپایان به شتر و گاو و گوسفند تعلق میگیرد و حضرت رسول اکرم ( بامر خدا ) میزان آن را تعیین فرموده اند و اینک ( ترجمه ) متن نامه ای که ابوبکر در مورد زکاة به انس بن مالک هنگام اعزام او به بحرین نوشته است : بنام خدای بخشاینده مهربان. این صدقه فریضه ای است که رسول خدا صلی اﷲ علیه و سلم بفرمان خدا برمسلمین فرض نموده و چیزی از آن نباید کم و زیاد بشود و آن فریضه چنین است : تا 24 شتر و کمتر از آن برای هر پنج شتر یک گوسفند، از 25 شتر تا 35 شتر یک شتر ماده دوساله ، از 36 تا 45 شتر، یک شتر سه ساله ماده ، از 46 تا 60 شتر یک شتر نر پنجساله ، از 61 تا 75 شتر یک شتر پنج ساله ، از 76 تا 90 دو کره شتر ماده ، از - 120 به بالا از هر چهل شتر یک کره شتر ماده و ازهر پنجاه شتر یک شتر نر پنج ساله. هر کس چهار شتر دارد زکاة نمیدهد و همینکه پنج شتر پیدا کرد باید یک گوسفند زکاة بدهد اما زکاة گوسفند چنین است : اگر در صحرا می چرد و آب صحرا می خورد از 40 تا 120 گوسفند یک گوسفند، از 121 تا 200 گوسفند دو گوسفند، از 200 تا300 گوسفند سه گوسفند، از 300 گوسفند به بالا برای هر صد گوسفند یک گوسفند واگر از چهل یکی کم بود زکاة ندارد و اگر گوسفند دستی آب و علوفه میخورد از هر دویست گوسفند یک گوسفند و صد و نود گوسفند زکاة ندارد.فقیهان راجع بزکاة کتابهای مفصلی نگاشته اند و در هرصورت اسب و استر و الاغ زکاة ندارد. زکاة نقره ، از دویست درهم ببالا برای هر صد درهم دو درهم و نیم در سال ( 1 - 40 ) و از دویست درهم بپائین زکاة ندارد . زکاة طلا در هر بیست مثقال نیم مثقال در سال و هرچه مقدار بالا برود زکاتش همان نیم مثقال در بیست مثقال میباشد و از بیست مثقال به پائین زکاة ندارد. سایر کالاهای تجارتی نیز بهمین میزان تسعیر میشود و زکاة میدهند. زکاة میوه بسته بطریق آبیاری آن است به این قسم که اگر با آب رودخانه و یا باران ( بدون زحمت آب کشی ) آبیاری شده زکاتش ده یک است ودر غیر آن ده نیم میباشد و در هر حال باید مقدار محصول میوه به پنج وسق برسد تا زکاة واجب بشود هر وسقی شصت صاع است و هر صاع پنج رطل و ثلث رطل عراق است. خرما و انگور نیز مانند سایر میوه ها مشمول همین احکام میشود. حکم زکاة جو و گندم و برنج و نخود و لوبیا عیناً مانند احکام زکاة میوه میباشد. مصرف زکاة صریحاً در قرآن مجید بیان شده چنانکه در سوره توبه میفرماید: صدقه برای فقیران ؛ مسکینان و مأمورین جمعآوری آن و دل بدست آوردگان و برای آزاد کردن بندگان و بدهکاران و در راه خدا و آوارگان است . بنابراین زکاة به هشت سهم تقسیم میشود از این قرار: 1 - سهم فقیران یعنی کسانی که هیچ ندارند. 2 - سهم مسکینان ، کسانی که هزینه آنان بیش از درآمدشان است. سهم این دو طایفه با رعایت اوضاع و احوال نباید از 200 درم افزون شودچه در آنصورت خودشان باید زکاة بدهند و مستحق زکاة نمیشوند و بنا بر روایت قاضی ابویوسف در کتاب موسوم به «خراج » فقرای اهل ذمه ( یهود و نصاری ) بگفته عمر جزء مساکین بشمار می آمدند، اما کلمه فقرا فقط شامل فقرای اسلام میشده است. 3 - حقوق مأمورین جمع و تفریق زکاة مطابق خدمت و استحقاق آنان و اگر سهم هر کی از آنان بیش از میزان حقوق و استحقاق آنان بود مازاد را بسهم دیگران می افزایند. 4 - سهم دل بدست آوردگان - اینان کسانی بودند که حضرت رسول و خلفا سهمی از زکاةبه آنان میدادند تا مسلمانان را آزار نرسانند و یا در اسلام خود پایدار بمانند و یا کسان خود را بمسلمان شدن تشویق نمایند و اگر این دسته خودشان مسلمان نبودند از مسلمانان سهم نمیبردند بلکه از غنیمت و فی سهم میگرفتند. 5 - سهم مخصوص برای خریدن بندگان و آزاد کردن آنها. 6 - سهم مخصوص برای پرداخت وام وامدارانی که توانائی پرداخت آن را ندارند. 7 - سهم مخصوص هزینه محاربه در راه خدا. 8 - سهم مخصوص هزینه راه آوارگانی که از وطن دور مانده اند و وسیله بازگشت ندارند. مأمورین صدقه ( زکاة ) از خود اختیاراتی داشتندکه مطابق احکام فوق زکاة را جمع کنند و بمستحقین بپردازند مگر اینکه دستور مخالف آن از طرف خلیفه صادر شده باشد. ولی مأمورین اموال غنیمت و فی فقط با اذن صریح خلیفه و یا جانشین او میتوانستند در آن نوع اموال تصرف کنند. ( ترجمه تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 1 صص 204 - 207 ) و رجوع به زکاة شود : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نام دو تن از خاندان بنی مزید (در حله ) صدقه اول .سیف الدوله ابوالحسن بن بهائ الدوله ابو کامل منصور چهارمین امیر سلسله مذکور ( جل. ۴۷۹ ه.ق ./ ۱٠۸۶ م .- مقت. ۵٠۱ ه.ق ./ ۱۱٠۷ م . ) وی یکی از شجاعان معروف عربست و مورخان و شاعران محامد آثار او را یاد آور شده اند . صدقه پس از پدر امارت حله یافت و مدت ده سال حکومت آن ناحیه داشت چون اعراب خفاجه ولایت وی را غارت کردند و از آنجا بکربلا شدند و دست بفتنه گشودند صدقه سپاهی مامور دفع آنان کرد و جمعی کثیر از ایشان را بقتل آورد. در سال ۴۹۴ ه.ق .سیف الدوله باسلطان بر کیارق خلاف آغاز کرد و خطبه بنام سلطان محمد خواند و نایب بر کیارق را از کوفه براند . در سال ۴۹۵ ه.ق . پایتخت خود را در نزدیکی جامعان در شهر حله بنا کرد و آنجا را بوسیله ساختن ابنیه زیبا و رونق تجارت تا مدتی مشهور عالم کرد . در سال ۴۹۶ ه.ق . یکی از امرای برکیارق ببغداد شد و ایلغازی ابن ارتق را که از قبل سلطان محمد حاکم بود عذر خواست . ایلغازی بسیف الدوله پناه برد و او در مقام یاری بر آمد و در نواحی بغداد دست بغارت گشود. خلیفه قاصدی نزد وی فرستاد تا دست از اضرار خلایق باز دارد . صدقه بپذیرفت بدان شرط که خلیفه گماشته بر کیارق را از بغداد اخراج کند و او بناچار بغداد را ترگ گفت . آنگاه صدقه پسر خود منصور را همراه ایلغازی بملازمت مستظهر بالله فرستاد و از رفتار سابق خویش معذرت خواست . صدقه در سال ۴۹۶ ه.ق . [ سیب ] را تسخیر کرد و بسال ۴۹۹ ه.ق . بصره را بتصرف آورد و در ۵٠٠ ه.ق . بر قلعه تکریت استیلا یافت .در ۵٠۱ ه.ق . ابودلف سرخاب بن کیخسرو که سلطان محمد او را حکومت ساوه داده بود از وی بگریخت و بصدقه پناه برد. سلطان قاصدی فرستاد و او را از صدقه طلبید و او عذری بگفت و ابو دلف را بفرستاده سلطان نداد و بین آن دو مخالفت آغاز گشت و سلطان در همان سال ببغداد شتافت و دیگر بار فرستادگان به حله روانه داشت و صدقه را پیام داد که عازم غزوروم هستم مناسب است که تو نیز با جمعی از سپاهیان بما پیوندی .صدقه پاسخ داد چون مزاج سلطان را بر خود متغیر می بینم شرط عقل نیست که بخدمت پیوندم لیکن از فرستادن کمک مضایقت نیست . سلطان این عذر نپذیرفت وجمعی از سپاهیان را بفرمود تا برحله هجوم برند و خود نیز بسوی حله حرکت کرد و در کناره دجله مقام نمود و بین دو لشکر جنگی صورت گرفت و صدقه بقتل رسید. یا صدقه دوم ابن نورالدوله دبلیس دوم . ششمین امیر سلسله مزبور ( جل.۵۲۹ ه.ق ./ ۱۱۳۴ م . - مقت. ۵۳۲ ه.ق ./ ۱۱۳۷ م . ). وی پس از پدر امارت حله یافت .سلطان مسعود سلجوقی بر آن شد که حله را از وی بگیرد . صدقه با او بجنگ در آمد و پیروز گشت و مسعود بسال ۵۳۱ ببغداد باز گردید و بین او و صدقه آشتی برقرار شد و چون بین سلطان مسعود و صاحب فارس جنگ رخ داد صدقه با مسعود بود و در یکی از جنگها کشته شد.
آنچه که درراه خدابه بینوایان بدهندبجهت ثواب
( اسم ) ۱ - آنچه به حکم شرع بدرویش و مسکین دهند در راه خدا زکات . ۲ - آنچه از پیش خود ( نه به حکم شرع ) درویش را دهند جمع : صدقات . یا صدقه سر . صدقه ای که به نهان دهند و کسی از آن آگاه نگردد مقابل صدقه علانیه . یا صدقه علانیه . صدقه ای که با حضور دیگران دهند مقابل صدقه سر . یا صدقه سری . مجانی رایگان . یا از صدقه سر فلان . از توجه او از عنایت و لطف وی : از صدقه سر شما نانی می خوریم . یا صدقه کسی رفتن . تصدقت شوم گفتن باو قربان او رفتن .
جلال الدین مکنی بابی علی

فرهنگ معین

(صَ دَ قِ ) [ ع . صدقة ] (اِ. ) آن چه از مال که برای رضای خدا به بینوایان دهند.

فرهنگ عمید

آنچه در راه خدا به بینوایان می دهند به جهت ثواب، چیزی که کسی برای سلامت خود و دفع بلا به مردم فقیر و مستحق می دهد، صدقۀ سر، صدقه سری.

واژه نامه بختیاریکا

خیرِ پیری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در دین اسلام همان گونه که کسب درآمد از هر راهی مجاز نیست، خرج کردن مال نیز در هر راهی درست نیست، یکی از نیکوترین راه های مورد تأیید اسلام برای صرف مال، صدقه دادن آن در راه خداست، دادن مال در راه خدا را «تصدّق» و مال داده شده را «صدقه» می نامند.
چیزی که انسان آن را به قصد قربت از مالش خارج می کند مانند زکات که انسان از مال خود در راه خدا می دهد را صدقه گویند؛ ولی در واقع، صدقه هم شامل واجب می شود و هم مستحب.
معرفی اجمالی
علامه بزرگوار ابن فهد برای صدقه پنج قسم بیان کرده است: صدقه در مال، در جاه، در عقل، در زبان، در علم. صدقه در مال، معلوم است و اما در جاه: تصورش به این است که برای دیگری در راه خدا شفاعت کند، و در عقل: در مشورت کمک نماید، و در زبان: در میان مردم به اصطلاح برخیزد، و در علم: روشن گر افکار مردم شود. و باید متوجه بود که صدقه در مال، تنها پنج ریال یا یک تومان دادن به فقیر و مسکین نیست، بلکه جامعه از این مال یا به نحو وجوب و یا بطور استحباب، حقی دارد؛ بنابراین از این اموال، شخص مسلمان باید جامعه را بهره مند سازد، کتاب های دینی چاپ کرده، در دسترس قرار دهد، کتابخانه، بیمارستان، زایشگاه، پل، جاده، و حمام بسازد و صدها امر دیگر که در خدمت بندگان خدا قرار می گیرد، انجام دهد.
معنای فقیر و مسکین
فقیر: کسی است که محتاج است، ولی سؤال (درخواست) نمی کند، اما مسکین؛ کسی است که سؤال می نماید و بر این معنی از امام باقر (علیه السّلام) روایتی نقل شده است. «الفَقیرُ الّذی لایساَلُ النّاسُ وَ المسکینُ الّذی یَساَلُ.» و آیه مبارکه: «لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ اُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْاَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ اَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ اِلْحافاً؛ برای فقراء: آن کسانی که در راه خدا بازداشت شده اند، قدرت سیر در زمین را ندارند، نادان آن ها را از جهت عفیف بودنشان، ثروتمند می پندارند، تو آن ها را به سیما می شناسی، از مردم در حالت الحاح سؤال نمی کنند.» روشن گر این مدعاست.»
اقسام صدقه
...

[ویکی شیعه] صدقه چیزی است که انسان آن را به قصد قُربَت (نزدیک شدن به خداوند) از مالش خارج می کند، مثل زکات؛ ولی واژه «صدقه» را برای صدقهٔ مستحب و «زکات» را برای صدقهٔ واجب به کار می برند. دادن مال در راه خدا را «تصدّق» و مال داده شده را «صدقه» می نامند.
در سوره توبه آیه ۱۰۴ آمده است، خداوند خود، صدقات را می گیرد: أَلَمْ یعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّ حِیمُ ﴿۱۰۴﴾ (ترجمه: آیا ندانسته اند که تنها خداست که از بندگانش توبه را می پذیرد و صدقات را می گیرد، و خداست که خود توبه پذیر مهربان است؟)
در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده است: این تعبیر، عظمت و شکوه این حُکم اسلامی را مجسم می سازد و علاوه بر تشویق همه مسلمانان به این فریضه الهی، هشدار می دهد در پرداخت زکات و صدقات، نهایت ادب و احترام را به خرج دهند؛ چرا که گیرنده خداست. همچنین در روایتی از امام سجاد (ع) آمده است:إنَّ الصَّدَقَة لاتَقَع فی یدِ العَبدِ حتّی تَقَعُ فی یدِ الرَّب (ترجمه: صدقه در دست بنده قرار نمی گیرد مگر این که قبلاً در دست خدا قرار گیرد.)

[ویکی اهل البیت] صدقه): چیزی است که انسان از مال خود قربة الی اللّه میدهد. و آن اعمّ از زکوة است صدقه بواجب و مستحب هر دو گفته میشود ولی زکوة فقط اسم واجب است (مجمع) «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً ...» توبه: 103. درباره صدقه واجب است «هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ» توبه: 104. ظاهرا اعم از واجب و نداب است.
"صدقه" چیزی است که انسان آن را به قصد قربت از مالش خارج می کند مثل زکات، ولی در اصل صدقه در امری است که شخص بدون آنکه مجبور باشد خود انجام دهد و زکات در امر واجب گفته می شود. و گاهی واجب هم صدقه گفته می شود در جایی که صدقه دهنده قصدش صدق در کردارش باشد.
صدقه مالی است که به قصد قربت در راه خدا دهند خواه به فقیر یا به غنی، واجب باشد مانند زکات و کفارات یا مستحب باشد.
آیه «و آتوا حقه یوم حصاد»(سوره انعام/آیه 134)؛ حق کشت و میوه را بدهید روز چیدن و درو کردن اشاره به صدقه مستحبی دارد. چرا که این سوره مکی است زکوة واجب در مدینه مستقر گشت این حق به هر گونه زرع و میوه تعلق می گیرد.
در سوره بقره آیه 104 می خوانیم؛ «ألَم یَعلَمُوا أنَّ الله هُوَ یَقبِلُ التُوبَة عَنْ عباده و یأخُذُ الصَّدَقات؛ آیا نمی دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را می گیرد و خداوند توبه پذیر و مهربان است».

[ویکی الکتاب] معنی صَدَقَةٍ: صدقه (صدقة به معنای خرج کردن مال است در راه خدا ، که یکی از مصادیق آن زکات واجب است)
معنی تَصَدَّقَ: صدقه داد
معنی صَدَقَاتٍ: صدقه ها (صدقة به معنای خرج کردن مال است در راه خدا ، که یکی از مصادیق آن زکات واجب است)
معنی یَصَّدَّقُواْ: که صدقه دهند (صدقة به معنای خرج کردن مال است در راه خدا ، که یکی از مصادیق آن زکات واجب است)
معنی تَصَدَّقُواْ: که صدقه بدهید
معنی صَدَقَاتِکُم: صدقه هایتان
معنی مُصَّدِّقَاتِ: زنان صدقه دهنده
معنی مُصَّدِّقِینَ: مردان صدقه دهنده
معنی مُتَصَدِّقَاتِ: زنان صدقه دهنده
معنی مُتَصَدِّقِینَ: مردان صدقه دهنده
معنی تَصَدَّقْ: صدقه بده - ببخش
معنی زَکَوٰةٍ: طهارت و پاکی - نُمو صحیح و پاک - صدقه - زکات (صدقه را هم از این جهت زکات گفته اند چون باعث پاکی انسان می شود)
معنی نَصَّدَّقَنَّ: یقیناً صدقه می دهیم (صدقة به معنای خرج کردن مال است در راه خدا ، که یکی از مصادیق آن زکات واجب است)
معنی یَمْنَعُونَ: منع می کنند - باز می دارند (عبارت "یَمْنَعُونَ ﭐلْمَاعُونَ" یعنی : از [رسیدن] وسایل و ابزار ضروری زندگی [و زکات و هدیه و صدقه به نیازمندان] جلوگیری می کنند)
ریشه کلمه:
صدق (۱۵۵ بار)

دانشنامه عمومی

صدقه (یهودیت). زدکا یا صدقا ( عبری: צדקה ) یک کلمه عبری به معنای «عدالت» است، اما معمولاً برای نشان دادن صدقه استفاده می شود. این مفهوم از «صدقه» با درک مدرن غربی از «خیریه» متفاوت است. دومی معمولاً به عنوان یک عمل خود به خودی از حسن نیت و نشانگر سخاوت درک می شود. در صورتی که در دین یهودیت یک تعهد اخلاقی است.
صدقه به تعهد دینی به انجام آنچه درست و عادلانه است اشاره دارد که یهودیت بر آن به عنوان بخش مهمی از زندگی معنوی تأکید می کند. برخلاف بشردوستی داوطلبانه، صدقه به عنوان یک تکلیف دینی تلقی می شود که باید بدون توجه به وضعیت مالی فرد انجام شود، و به همین دلیل حتی برای افرادی که دارای امکانات مالی محدود هستند نیز الزامی است. صدقه یکی از سه عمل اصلی است که می تواند بر حکم نامطلوب آسمانی تأثیر مثبت بگذارد.
کلمه صدقه بر اساس عبری ( צדק Tzedeq ) ، به معنای درستی، انصاف یا عدالت است و با کلمه عبری تزادیک، به معنای عادل به عنوان صفت ( یا فرد صالح به عنوان یک اسم به شکل ماهوی ) مرتبط است. اگرچه این کلمه ۱۵۷ بار در متن مازورتی کتاب مقدس عبری، معمولاً در رابطه با «عدالت» فی نفسه ظاهر می شود، اما استفاده از آن به عنوان اصطلاحی برای «صدقه» به معنای فوق اقتباسی از یهودیت خاخامی در زمان تلمود است.
در قرون وسطی، ابن میمون یک سلسله مراتب هشت سطحی از صدقه را تصور کرد، که در آن بالاترین شکل، دادن یک هدیه، قرض یا مشارکت است که منجر به خودکفایی گیرنده به جای زندگی با دیگران می شود. از نظر او، دومین شکل عالی صدقه دادن کمک های مالی به طور ناشناس به گیرندگان ناشناس است. [ ۱]
کتاب مقدس عبری الزام به کمک به نیازمندان را آموزش می دهد، اما یک اصطلاح واحد را برای این تعهد به کار نمی برد. [ ۲] اصطلاح صدقه ۱۵۷ بار در متن ماسوریتی، معمولاً در رابطه با «عدالت» فی نفسه، معمولاً به صورت مفرد، اما گاهی اوقات به صورت جمع صدقات، در رابطه با اعمال خیریه وجود دارد. [ ۳] [ ۴] در هفتادگانی این گاهی اوقات به عنوان eleemosyne، «صدقه» ترجمه شده است. [ ۵] [ ۶] [ ۴]
در ادبیات کلاسیک خاخام ها، این بحث مطرح شد که مقررات کتاب مقدس در مورد پسماندها فقط در مورد مزارع ذرت، باغ ها و تاکستان ها و نه در باغ های سبزیجات اعمال می شود. نویسندگان خاخام کلاسیک در مورد اینکه چه کسی می تواند بقایای ذراعت را دریافت کند بسیار سختگیرتر بودند. در این متون نوشته شده است که کشاورز مجاز به بهره مندی از این برداشت ها نبود، و اجازه نداشت بین فقرا تبعیض قائل شود، یا سعی در ترساندن آنها با سگ یا شیر نداشته باشد. [ ۷] کشاورز حتی اجازه نداشت به یکی از فقرا کمک کند تا پسماندها را جمع کند. با این حال، همچنین استدلال شد که این قانون فقط در کنعان ( اورشلیم تلمود ) قابل اجرا است. اگرچه بسیاری از نویسندگان خاخام کلاسیک که در بابل مستقر بودند، قوانین آنجا را رعایت می کردند. [ ۸] همچنین این نوع صدقه فقط برای فقرای یهودی اعمال می شود، اما غیریهودیان فقیر اجازه داشتند برای ایجاد صلح از آن بهره ببرند. [ ۹]
عکس صدقه (یهودیت)عکس صدقه (یهودیت)عکس صدقه (یهودیت)عکس صدقه (یهودیت)عکس صدقه (یهودیت)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

صَدَقه
در لغت یعنی عطیّه و در اصطلاح، تملیکی را گویند که بلاعوض و به قصد تقرب به خدای متعال صورت می گیرد. زکات را صدقۀ فریضه و دیگر صدقات را صدقۀ تطوع یا مستحبی گویند. در سورۀ توبه از زکات به صدقه تعبیر شده است. به وقف نیز صدقۀ جاریه گویند. رجوع در صدقه جایز نیست. در مطلق صدقات، مستحب است که ارحام فقیر، ترجیح داده شوند. صدقۀ پنهانی از صدقۀ آشکار برتر است. در حدیث از پیامبر (ص) نقل است که صدقۀ پنهانی غضب پروردگار را فرومی نشاند، اما دربارۀ صدقۀ واجب (زکات) برخی عقیده دارند که اگر آشکار باشد، با فضیلت تر خواهد بود. نیز ← زکات

مترادف ها

alms (اسم)
صدقه، خیرات، خیر

charity (اسم)
صدقه، خیرات، خوش قلبی، دستگیری، نیکوکاری

dole (اسم)
صدقه، فرم، قسمت، اندوه، ضجه، سار، حق بیمه ایام بیکاری، حصه، ماتم، کمک هزینه دولتی به بیکاران

فارسی به عربی

زکاة , صدقة

پیشنهاد کاربران

صدقه دادن برای حال خوب کردن؛ هیچ ثوابی مترتب نمیشه!
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ103
زبان عربی ، واژه های چندانی که براستی عربی باشند ، ندارد ، صدقه واژه ای عبری است که به معنی دادگری و درستی است و صادق یعنی کسی که دادگر و درستکار است ، حتا فرقه ای در میان یهودیان بنام صدوقیان بود که فرقه ای روشنفکر بود و بر عیسا .
در افغانستان به سکون حرف دوم ( صدْقه ) نیز تلفظ می شود که به معنای بلاگردان و عطا و بخشش برای ثواب است. ( صدْقه ی تو شوم.
این نوع تلفظ در آثار مولانا و عطار شواهد فراوان دارد. ( زیور پارسی ۵/۳۷. )
بلاگردون
( صدقه ) ( به ضمه دال ) و ( صدقه ) ( به فتح دال ) و ( صداق ) هر سه به معنای مهریه ای است که به زنان می دهند . و آتوا النساء صدقاتهن نحلة .
در پهلوی " داشن " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
بلا گردان
صدقه از صداقت است. چیزی که با بخشش شما صداقت شما را نسبت به دیگری می ر ساند. طبق گفته رسول خدا صدقه از بخشش به زن و فرزند آغاز می شود. و هر چه قدرت بخشش بیشتر باشد، صدقه بیشتر می شود. صدقه ثابت کردن صداقت خود نسبت به دیگران است.

بپرس