علوی

/~alavi/

معنی انگلیسی:
descendant of imam ali, high, sublime, superior, celestial, supernal, descendant of ali

لغت نامه دهخدا

علوی. [ ع ُل ْ / ع ِل ْ / ع َل ْ ] ( از ع ،ص نسبی ) منسوب به «علو» خلاف سفل. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ملک و فرشته. ( برهان )( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). || کوکب. ( غیاث ) ( برهان ). سیاره. ( ناظم الاطباء ). || بالا. بالاتر. ( دزی از چهارمقاله حاشیه ص 11 ). بلندی وسمائی ضد سفلی ، که منو نیز گویند. ( ناظم الاطباء ).
- علوی گهر ؛ آسمانی اصل. بلندقدر. اصیل. بلندپایه :
بچگانْمان همه ماننده شمس و قمرند...
تابناکند از آنروی که علوی گهرند.
منوچهری.
- آباء علوی ؛ نه فلک یاهفت ستاره. ( غیاث ). و رجوع به آباء شود : اما چون این عالم کمال یافت و اثر آباء عالم علوی در امهات عالم سفلی تأثیر کرد... ( چهارمقاله ص 11 ).

علوی. [ ع ُ وی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به «عالیه ٔ» نجد ( برخلاف قیاس ). رجوع به «عالیة» و عالی شود. و در شعر مراربن منقذ فقعسی آمده است :
اًذا هب علوی الریاح وجدتنی
کأنی لعلوی الریاح نسیب.
( از معجم البلدان ).
و نیز رجوع به منتهی الارب واقرب الموارد شود.

علوی. [ ع ُل ْ ] ( اِخ ) مصطفی. وی از فضلای مصر است که در سال 1267 هَ. ق. متولد شد و در 1302 هَ. ق. در سن سی وپنج سالگی درگذشت. او راست : الثمرة الوافیة، در علم جغرافی. ( از معجم المؤلفین ج 12 ص 265 از هدیة العارفین ج 2 ص 449 و معجم المطبوعات ص 1754 و فهرست الخدیویة ج 5 ص 38 و ایضاح المکنون ج 1 ص 347 و فهرس دارالکتب المصریة ج 6 ص 19 ).

علوی. [ ع َل ْ وا ] ( اِخ ) نام اسبی است. ( منتهی الارب ).

علوی. [ ع َ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب به علی. رجوع به علی شود. کسی که از اولاد علی بن ابی طالب ( ع ) باشد. ( ناظم الاطباء ). مصطلح آن است که کسی را که از اولاد علی و فاطمه ( ع ) باشد علوی گویند. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : چون کار آل برمک بالا گرفت... مردی علوی یحیی بن عبداﷲبن حسن مثنی بن الامام حسن المجتبی بن امیرالمؤمنین... علی بن ابی طالب ( ع )... خروج کرد و گرگان و طبرستان بگرفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 421 ). جز فرمانبرداری روی نیست که دشمنان بسیار داریم و متهم به علویانیم. ( تاریخ بیهقی ص 422 ). شیادی گیسوان بافت بصورت علویان و با قافله ٔحجاج به شهری درآمد در هیئت حاجیان. ( گلستان سعدی ).|| مقابل عثمانی. کسانی را گویند که پس از قتل عثمان ، علی را به قتل عثمان تهمت نکردند و به عایشه و معاویه نپیوستند. و پیروان این طریقت را نیزعلوی گویند هرچند درک زمان علی و معاویه نکرده باشند. و میان رواة از تابعین و جز آنان را با صفت «و کان علویاً» نام میبرند، مقابل عثمانی. و ناصرخسرو قبادیانی را که علوی میگفتند ازین قبیل است ، نه اینکه از ذریه طاهره رسول باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( میرزا ) حسین بن محسن فقیه و متکلم و شاعر ( و. ۱۲۶۸ - ف. ۱۳۵۲ ه.ق . ). وی از شاگردان فاضل اردکانی و میرزا محمد حسن شیرازی و حاج ملا هادی سبزواری است . اوراست : الارجوزه فی الفلسفه العالیه .
( صفت ) منسوب به علی ۱ - کسی که از اولاد علی ع بن ابی طالب باشد ۲ - هر یک از کسانی که پس از قتل عثمان علی ع را به قتل عثمان تهمت نکردند و به عایشه و معاویه نپیوستند مقابل عثمانی جمع : علویه .
یحیی بن قاسم بن عمر بن علی علوی حسنی یمانی صنعانی ملقب به عز الدین

فرهنگ معین

(عَ لَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) منسوب به امام علی (ع )،کسانی که از اولاد امام علی (ع ) باشند.
(عُ یا عِ لْ یّ ) [ ع . ] (ص نسب . ) بالایی ، از عالم بالا.

فرهنگ عمید

مربوط به عالَم بالا، بالایی، آسمانی: کواکب علوی.
۱. از نسل یا اولاد علی بن ابی طالب، سیّد.
۲. شیعه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] علوی (ابهام زدایی). علوی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل بوده و یا در معانی ذیل به کار رفته باشد: • علویان، سادات یا بنی هاشم، از تیره هاشم بن عبدمناف، اولاد پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و امام علی (علیه السلام) • آمنه علوی اصفهانی، از زنان دارای اجازه روایت شیعه• ابراهیم بن موسی علوی، فرزند امام موسی بن جعفر (علیهما السلام)، معروف به جزّار و ملقب به مرتضی (د ۲۱۰ق/۸۲۵م)، یکی از ائمۀ زیدیه• احمد بن زین العابدین علوی عاملی، از مشاهیر علمای قرن یازدهم و از شاگردان ممتاز میرداماد و شیخ بهایی• اشتر علوی، اَشْتَرِ عَلَوی ، عبدالله بن محمد نفس زکیّه (مق ۱۵۱ق /۷۶۸م)، از رجال مشهور علوی • حسین بن موسی علوی، نقیب نقبای طالبیین در نیمه دوم قرن چهارم، پدر شریف رضی و سیدمرتضی علم الهدی• سید عادل علوی، از علمای معاصر شیعه• سید محمد علوی مالکی، از علمای معاصر اهل سنت در قرن چهاردهم هجری قمری• سید محمد علوی مقدم، از ادبای معاصر• میر محمّد اشرف علوی عاملی ، از علمای قرن دوازدهم هجری قمری• صالح علی علوی، از علمای مجاهد ضد استعمار سوریه در قرن چهاردهم هجری/ نوزدهم و بیستم میلادی• محمد بن علی علوی، از علمای شیعه در قرن پنجم هجری• تاج العلاء علوی، تاج العُلی عَلَوی، اشرف بن اَعَزّ/ اَغَرّ، نَسَب شناس، عالم، شاعر و مفسر شیعی در قرن ششم و هفتم• مظفر بن فضل العلوی، متخصص در شعر و ادبیات• آقا بزرگ علوی، از ادباء و نویسندگان دوره پهلوی
...

دانشنامه آزاد فارسی

عَلَوی
در لغت: منسوب به علی و در تداول: پیرو و شیعۀ علی (ع) شیعیان و پیروانِ امامتِ علی بن ابیطالب (ع) و اولاد او. علوی به معنی اخص به فرزندان علی (ع) از حضرت فاطمه (س)، یعنی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و اولاد آن ها، اطلاق می شود. چنان که علویان اولادِ امام حسن (ع) را علویان حسنی و علویانِ اولاد امام حسین (ع) را علویان حسینی می نامند. در ترکیه شیعیان را علوی نیز گویند. میان علوی و علویه (عموم غُلاتی که برای علی (ع) مقام الوهیت قائل اند و در مقابلِ محمدیه قرار دارند) فرق است.

مترادف ها

high (صفت)
رشید، علیه، با صدای بلند، بلند، خوشحال، علوی، خشن، عالی، گزاف، مرتفع، زیاد، عالی مقام، عالیجناب، علی، متعال، بو گرفته، بلند پایه، رفیع، وافرگران، تند زیاد، با صدای زیر، اندکی فاسد

astral (صفت)
خیال اندیش، شبیه ستاره، ستاره ای، علوی

heavenly (صفت)
علوی، آسمانی، سماوی، روحانی، بهشتی

celestial (صفت)
علوی، آسمانی، سماوی، الهی، فلکی

empyrean (صفت)
علوی، آسمانی، عرشی

supernal (صفت)
بلند، علوی، آسمانی، بهشتی، وابسته به عالم بالا

ethereal (صفت)
علوی، رقیق، نازک، آسمانی، سماوی، روحانی، اثیری، اتری

فارسی به عربی

سماوی , نجمی

پیشنهاد کاربران

علوی مربوط به عالَم بالا، بالایی، آسمانی، کواکب علوی. سماوی ، نجمی .
عَلَوی در لغت: منسوب به علی و در تداول: پیرو و شیعۀ علی ( ع ) شیعیان و پیروانِ امامتِ علی بن ابیطالب ( ع ) و اولاد او. علوی به معنی اخص به فرزندان علی ( ع ) از حضرت فاطمه ( س ) ، یعنی امام حسن ( ع ) و امام حسین ( ع ) و اولاد آن ها، اطلاق می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

صاحب گیسو. [ ح ِ ] ( ص مرکب ) علوی. سید. رجوع به صاحب گیسویی شود.
مربوط به عالم بالا و در ارتباط با خداست. ( جوهر علوی ) . همچنین معنای جوهر=اصل می باشد.
"علوی"نام یک فرقه پرجمعیت مذهبی در ترکیه است که بیشتر در منطقه آناتولی پراکنده هستند و باورها و مناسکمخصوص به خود را دارند.
بعضی از پژوهشگران آنها را فرقه ای در حاشیه اسلام رسمی و از غلات شیعه به حساب می آورندو برخی دیگر این مذهب را آمیزه ای از زرتشتی گری، مسیحیت ، اسلام و آیین های بومی آناتولی دانسته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

پیروان این مذهب غالبا کُرد هستند ، اما در بین تُرکها هم پیروان زیادی دارد.

بپرس