ماهیچه

/mAhiCe/

مترادف ماهیچه: عضله، کره، مایچه

معنی انگلیسی:
flesh, muscle

لغت نامه دهخدا

ماهیچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) ماهی خرد.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || پارچه گوشت گرد و درازی مانا به ماهی. عضله. ( ناظم الاطباء ).عضله. موشک. موش گوشت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).بعضی گوشتهای بدن انسان و جانوران که دو سر آن باریک و شبیه به ماهی است. مایچه. ( فرهنگ فارسی معین ).
- نیام ماهیچه ؛ ( اصطلاح پزشکی ) پرده ای لیفی که مانند غلافی از خارج یک عضله را محدود می سازد. غلاف عضلانی. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| آنچه از خمیر به باریکی ریسمان مالند و پزند و آش ماهیچه معروف است. ( برهان ). آن است که خمیر را به باریکی ریسمان مالند و آن را ماهیچه گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خمیری که به باریکی ریسمان مالند و از آن آشی پزند که آش ماهیچه می گویند. ( ناظم الاطباء ) :
به خال نان که تا در سفره شد بی خورد و بی خوابم
به زلف رشته کزاین چرخ چون ماهیچه در تابم.
بسحاق اطعمه ( از آنندراج ).
عیشی چه خوش است بورک و قلیه پیاز
عمری است دراز قد ماهیچه بناز.
بسحاق اطعمه ( دیوان ص 97 ).
|| رشته های میده گندم که پخته با شیر و شکر می خورند به عربی اطریه گویند. ( غیاث ). نوعی طعام است که اهل شام آن را اطریه گویند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). اطریه. ( منتهی الارب ). || نام خوراکی است که از آب پز کردن گوشت ماهیچه ساخته می شود. ( از فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). || در اصطلاح بنایان ، قسمتی ستبرتر که برپای دیوار و دیواره کنند تا آب به دیوار نفوذ نکند. قسمتی از بن دیوار که ستبرتر کنند در آنجا که دیوار به زمین پیوندد تا آب نزهد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). هرگاه منتهی الیه فصل مشترک یک سطح عمودی و سطح افقی را در ساختمان با مقداری گِل یا گچ یا سیمان پرکنند. بطوری که سطح عمودی بلافاصله به وسیله سطح افقی قطع نشود به نحوی که به جای یک زازیه قائمه بین سطح افقی و سطح عمودی دو زاویه منفرجه پدید آید و سطح عمودی با شیبی به سطح افقی پیوندد، آن را ماهیچه نامند. در پاشویه حوض و فصل مشترک دیواره و کف آن معمولاً ماهیچه می کشند و در گوشه های کف حوض بمنظور استحکام و جلوگیری از رفتن آب ، ماهیچه قرار می دهند به نحوی که کناره های پاشویه و کف حوض به حالت پخ درآید. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ فارسی

برخی ازگوشتهای بدن انسان یاحیوان که دارای دوسرباریک وشبیه بماهی کوچک است، بعربی عضله میگویند، درفارسی مایچه هم گفته شده
۱- ماهی کوچک. ۲- بعض گوشتهای بدن انسان و جانوران که دوسر آن باریک و شبیه بماهی است مایچه عضله . ۳- خمیری که بباریکی ریسمان مالند . یا آش ماهیچه . آشی که از خمیر مذکور پزند : بخال نان که تا در سفره شد بی خورد و بی خوابم بزلف رشته کز این چرخ چون ماهیچه درتابم . ( بسحاق اطعمه انجمن آنند . ) یا نیام ماهیچه . پرده ای لیفی که مانند غلافی از خارج یک عضله را محدود میسازد غلاف عضلانی . یا ماهیچه ها . عضلات .

فرهنگ معین

(چِ ) (اِ. ) بافت قابل انقباضی که بر حسب حرکت اندام های بدن جانوران می شود.

فرهنگ عمید

برخی از گوشت های بدن انسان یا حیوان که دارای دو سر باریک و شبیه ماهی کوچک است، عضله.

فرهنگستان زبان و ادب

{core} [مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] بخشی از قالب که برای شکل دادن به قسمت های خالی و داخلی قطعۀ ریختگی همراه با قالب یا جداگانه ساخته می شود

گویش مازنی

/maahiche/ نوعی گردن بند طلا

دانشنامه عمومی

ماهیچه یا عضله ( به انگلیسی: Muscule ) ، نوعی بافت بدن است که برای حرکت بدن استفاده می شود. ماهیچه ها انرژی شیمیایی مواد غذایی را به انرژی مکانیکی تبدیل می کنند، حرکت بدن از انقباض و انبساط ماهیچه ها حاصل می شود. ماهیچه ها به نسبت شکل و اندازه ای که دارند، تقسیم بندی می شوند، در بدن سه نوع ماهیچه وجود دارد:
ماهیچه اسکلتی ( مخطط ) که در افراد معمولی حدود ۴۰٪ وزن بدن را تشکیل می دهد.
ماهیچه صاف مانند ماهیچه های خودکار دیواره رگ ها، روده و معده که حدود ۱۰٪ از بدن را تشکیل می دهد.
ماهیچه قلبی مخطط است ولی غیرارادی است. ما فقط یک عضله مخطط منشعب و غیرارادی در بدن داریم که عضله قلب است.
در ساختمان بافتی تارچه های ماهیچه ای در هر سارکومر دو نوع میوفیلامان ( میوفیلامنت ) قطور و نازک وجود دارد. ترکیب شدن و جابه جایی پروتئین هایی که در این میوفیلامان ها وجود دارند، اساس مولکولی انقباض ماهیچه ای و کوتاه شدن سارکومرها را تشکیل می دهند. هر یک از میوفیلامان های قطور که در بخش میانی سارکومر قرار دارند از صدها مولکول پروتئینی به نام میوزین ساخته شده اند. هر مولکول میوزین شبیه میلهٔ نازکی با یک سر کروی است که با زاویهٔ خاصی به صورت یک پل عرضی به یک میوفیلامان نازک می چسبد. میوفیلامان های نازک دارای سه نوع پروتئین اند: پروتئین اصلی آن ها اکتین نام دارد که مولکول های آن کروی و کوچک است که به صورت یک زنجیرهٔ دوتایی قرار گرفته اند. دو پروتئین دیگر تروپومیوزین و تروپونین نام دارند.
تروپونین دارای سه زیرواحد است. این زیرواحدها عبارتند از تروپونین I، تروپونین T که به تروپومیوزین متصل می شود و تروپونین C که به کلسیم متصل می شود.
تروپومیوزین به صورت مولکول های دراز و رشته ای است و هر یک از این مولکول ها روی چند مولکول اکتین را می پوشاند.
مولکول های تروپونین C که در طول رشته های تروپومیوزین چسبیده اند، با یون های کلسیم میل ترکیبی شدید دارند و اتصال آن ها با یون های کلسیم باعث شروع مکانیسم مولکولی انقباض می شود.
در نهایت ماهیچه دارای توالی های سارکومری است که پروتئین های موجود در این توالی ها می توانند تارهای ماهیچه ای را به انقباض وادار نمایند.
در حال استراحت ماهیچه، مجموعهٔ مولکول های تروپومیوزین و تروپونین از ترکیب مولکول های اکتین و میوزین جلوگیری می کنند.
عکس ماهیچهعکس ماهیچهعکس ماهیچهعکس ماهیچه

ماهیچه (برش گوشت). ماهیچه در اصطلاح قصابی و برش گوشت به گوشت ساعد و ساق گاو و گوسفند گفته می شود و نباید با اصطلاح ماهیچه در کالبدشناسی که به معنای مطلق عضله می باشد اشتباه گرفته شود. ماهیچه به دلیل بافت عضلانی ویژه اش، لطافت و نرمی بیشتری نسبت به دیگر برش های گوشت دارد.
ماهیچه در زبان انگلیسی Shank نامیده می شود. [ ۱]
برخی از غذاهایی که با ماهیچه تهیه می شوند عبارت اند از:
• اُسُبوکو: از غذاهای میلان ایتالیا
• کازوئلا: از غذاهای شیلی
عکس ماهیچه (برش گوشت)عکس ماهیچه (برش گوشت)عکس ماهیچه (برش گوشت)عکس ماهیچه (برش گوشت)

ماهیچه (ریخته گری). ماهیچه جزء مستقلی از یک قالب است که از استحکام کافی برخوردار می باشد و به منظور ایجاد قسمت هایی از قالب که شکل دهی آن ها از طریق قالب گیری مستقیم، مشکل یا امکان پذیر نیست، به کار می رود. ماهیچه ها ممکن است به منظورهای مختلفی در قالب مورد استفاده قرار گیرند. در قطعات توخالی، نقش ماهیچه ها ایجاد محفظه های داخلی اصلی در قطعه می باشد. در قطعاتی که زایده های خارجی آن ها در یک سطح قرار ندارند، از ماهیچه به جای قطعات آزاد مدل استفاده می شود. [ ۱] از موارد دیگر کاربرد ماهیچه ها، استفاده از آن ها برای ایجاد فرو رفتگی های عمیقی که خروج مدل از قالب مشکل است، می باشد. همچنین در قطعاتی با اشکال پیچیده و در مواردی که استحکام زیاد قالب مورد نظر باشد، از ماهیچه به عنوان قسمتی از قالب یا تمام آن استفاده می شود. علاوه بر موارد یاد شده، از ماهیچه ها می توان به عنوان بعضی از اجزای سیستم راه گاهی نیز استفاده نمود. [ ۲]
براساس نوع قالب و روش تولید، جنس ماهیچه ها، علاوه بر ماسه ماهیچه، ممکن است از مواد دیگری مانند فلز و سرامیک نیز انتخاب شود. از آن جایی که دستیابی پیچیده ترین شکل ها در قطعات ریخته گری، نیازمند قابلیت از هم پاشیدگی ماهیچه پس از پر شدن قالب از مذاب است، از این رو، در میان مواد ذکر شده، ماهیچه های فلزی که بیشتر در قالب های دایمی به کار می روند، از نظر شکل محدود می گردند. در ماهیچه های ماسه ای و برخی دیگر از مواد، چنین محدودیتی وجود ندارد و به همین دلیل برای ایجاد شکل های پیچیده، به طور وسیعی مورد استفاده قرار می گیرند. با توجه به این امر، این نوع ماهیچه ها به تفضیل مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته اند. [ ۳]
اغلب ماهیچه ها از مخلوط ماسه ماهیچه، شامل ذرات ماسه، چسب های آلی و مواد افزودنی برای هدف های خاص، ساخته می شوند. یک مخلوط ماسه ماهیچهٔ مطلوب باید دارای مشخصات و خواص معینی باشد. برخی از این مشخصات عبارتند از:
داشتن استحکام کافی در حالت تر و خشک، دیرگدازی، داشتن مقاومت کافی در مقابل فرسایش مذاب، برخورداری از کمترین تغییرات حجمی ( انقباض و انبساط ) ، حداقل تولید گاز به هنگام تماس با مذاب، قابلیت از هم پاشیدگی خوب پس از انجماد مذاب و در نتیجه کاهش تنش های وارد به قطعه و همچنین سهولت خروج ماهیچه از قطعه به هنگام تخلیه.
به طور کلی تأمین چنین خواصی به مشخصات ذرات ماسه و چسب مصرفی بستگی دارد. [ ۴]
عکس ماهیچه (ریخته گری)عکس ماهیچه (ریخته گری)عکس ماهیچه (ریخته گری)عکس ماهیچه (ریخته گری)عکس ماهیچه (ریخته گری)عکس ماهیچه (ریخته گری)

ماهیچه (مکانیک). در مهندسی مکانیک، یک ماهیچه از گرد کردنِ گوشه بیرونی یا داخلی یک قطعه طراحی شده به وجود می آید. گوشهٔ بیرونی یا داخلی که دارای زاویه یا نوعی سطح مایل است، پَخ نامیده می شود. ماهیچه ها همچنین گرده نیز گفته می شوند. بر اساس هندسه ماهیچه ها، هنگامیکه بر روی گوشه خارجی خطی از تابع مقعر باشد در حقیقت بر روی گوشه داخلی خطی از تابع محدب قرار دارد.
تمرکز تنش یک مشکل برای قسمت های مکانیکی تحمل کننده بار به شمار می رود که می توان با بکار گیری ماهیچه ها در نقاط یا خطوطی که انتظار تنش زیاد می رود، آن را کاهش داد. ماهیچه با توزیع تنش روی محیطی گسترده تر باعث افزایش تحمل بار و مقاومت می شود.
• برای ملاحظه در ایرودینامیک، ماهیچه ها برای کاهش پسای تداخلی مورد استفاده قرار می گیرند یعنی جایی که اجزای هواپیما مانند: بالها، پایه ها و بقیه قسمت ها به یکدیگر متصل می شوند.
• در تولید، گوشه های مقعر گرد شده این اجازه را می دهند تا از فرزهای انگشتی برای بریدن و درآوردن قسمتی از ماده استفاده شود. در صورتی که فرز هم زمان برای درآوردن سطح منحنی های پیچیده استفاده شود، این کار کم شدن سیکل عملیات را در پی دارد.
• شعاع ( Radii ) برای از بین بردن گوشه های تیز به کار می رود که ممکن است به راحتی آسیب ببیند یا هنگام استفاده کردن موجب جراحت شوند.
ماهیچه ها را می توان با استفاده از نرم افزارهای مدل سازی سه بعدیِ کنترل شده توسط کامپیوتر به سرعت برای قطعات طراحی کرد. هنگامی که این ویژگی ها در طراحی کامیپوتری قطعات لحاظ شوند، اغلب به طور اتوماتیک توسط کنترل عددی کامیپوتری ساخته می شوند. بسته های مختلف از اسم های متفاوتی برای عملیات یکسان استفاده می کنند. کتیا، وکتر ورکس، اوتودسک اینونتر و سالیدورکس برای اشاره به لبه های گرد شدهٔ مقعر و محدب از عنوان ماهیچه و برای بریدن زاویه ای لبه ها و گوشه های مقعر از عنوان پَخ استفاده می کنند.
عکس ماهیچه (مکانیک)عکس ماهیچه (مکانیک)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مترادف ها

brawn (اسم)
نیرو، نیروی عضلانی، گوشت، ماهیچه

muscle (اسم)
نیروی عضلانی، ماهیچه، عضله، پولک پولادین زره، صدف دو کپهای، صدف باریک دریایی و رودخانه ای

torus (اسم)
طبق، ماهیچه، گچبری بزرگ هلالی ته ستون

فارسی به عربی

قوة عضلیة

پیشنهاد کاربران

ماهیچه و عضله با هم از نظر معنایی تفاوتی ندارد.
ماهیچه یک واژه فارسی است و عضله عربی است.
در زبان فارسی در حال حاضر هر دو به یک اندازه بسامد کاربردی دارند. یعنی مردم و متخصصان از هر دو واژه به یک اندازه استفاده می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

جریان فارسی سازی بیش از صد سال است که در ایران شکل گرفته و کوشش می شود کلمات فارسی را جایگزین واژه های بیگانه و مخصوصاً عربی بکنند. به عنوان یک فارسی زبان کار بسیار کوچکی که می توانید انجام بدهید این است که از برابرهای فارسیِ موجود استفاده کنید، به عنوان نمونه همین ماهیچه!
این توضیحات را زیر واژه های مربوط نیز می گذارم، امیدوارم کمک ناچیزی کرده باشم.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.

فرهنگستان ایران، لغت های نو تا پایان سال ١٣١۵، ص ۴٨:
مایچه ( شکل صحیح آن ماهیچه ) اسم مصغر و نام فارسی عضله است و چون اغلب عضله ها دارای دو سر باریک و شبیه ماهی کوچکی هستند، ماهیچه نامیده میشوند.
ماهیچه:
《واژه ای فارسی است》
واژه ماهیچه از دو بخش مَس ( توده ) و چه ( مانند ) ساخته شده و به معنی بخش های �توده مانند� در سراسر بدن است.
بخش نخست واژه ماهیچه ماه، مه یا مَس است که �مَس� در زبان پارسی پهلوی به معنی �بزرگ� بود که در زبان پارسی نوین به شکل �مه� درآمده است؛ درست مانند واژه پارسی پهلوی �ماسی� که در زبان پارسی نوین سدای /س/ آن به /ه/ دگرگون شده و �ماهی� گفته می شود. از ریشه پارسی �مَس� ( =بزرگ ) واژگان بسیاری در زبان انگلیسی ساخته شده اند:
...
[مشاهده متن کامل]

mass: بزرگ
massive: غول پیکر
master: استاد
much: زیاد
macro: بزرگ
mega: میلیون
major: بزرگ
muscle: ماهیچه، از ریشه مَس
بخش دوم واژه ماهیچه نیز پسوند �چه� است به معنی �مانند چیزی� و �نمونه کوچک شده چیزی� که در زبان پارسی پهلوی به شکل چَک، ایچک، ایزک و ایز و در زبان انگلیسی به شکل ish آمده است:
پاکیزک: پاک مانند
پاییز: پات ( افتادن ) ایز ( مانند )
ساویز: ساو ( سهی، درست ) ایز ( مانند ) ، خوشخو
دوشیچک: دوشیزه، دارای دوش ( پستان ) کوچک
کنیچک: کنیز، مانند زن
خنزک: خنثی، مانند زن
خواجه: خدای چه، مانند خدا، بزرگ زاده
کویچک: کوی کوچک
سریچک: سُر خوردنده، قطره
چکیدن: خردشدن، کوچک شدن
واژه اربی �عضله� مانند واژه �عضو� از ریشه پارسی �آس� به معنی �برآمده� و �بیرون زده� ساخته شده است.

ماهیچه ( ماچا ) ماچا بر وزن پاچا تورکی است. چون در عربی و لهجه هایش حروف گچپژ وجودندارد. حروف گچپژ مخصوص زبان تورکی است.

بپرس