منفعت

/manfa~at/

مترادف منفعت: بهره، سود، فایده، مداخل، نفع، ربا، ربح، کرایه، رجحان، مزیت

متضاد منفعت: مضرت

برابر پارسی: سود، بهره، هوده

معنی انگلیسی:
profit, gain, benefit, interest, return

لغت نامه دهخدا

منفعت. [ م َ ف َ ع َ ] ( ع اِ ) سود و فایده و نفع و حاصل. ( ناظم الاطباء ). منفعة. بهره. بر. سود. عائد. خلاف مضرت. ج ، منافع. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
از منفعت دریا وز مردم دریا
بسیار که و پیش خرد منفعتش مه.
منوچهری.
در بسیارش مضرت اندک نیست
در اندک او منفعت بسیار است.
ابوعلی سینا.
اندر او خیر نیست مضرت هست منفعت نه.
( الابنیه چ دانشگاه ص 212 ).
منفعت خویش از آن میان بجوی. ( قابوسنامه چ نفیسی ص 22 ). بدان نزدیک باشد که مردم را به منفعت نزدیک گرداند. ( قابوسنامه ایضاً ص 22 ). نه من منفعت همه از دوستان یابم. ( قابوسنامه ایضاً ص 23 ).
نیاید آن نفع از ماه کآید از خورشید
اگرچه منفعت ماه نیست بی مقدار.
ابوحنیفه اسکافی.
ایزد یکی درخت برآورد بس شریف
از بهر خیر و منفعت خلق در عرب.
ناصرخسرو.
بی سود بود هرچه خورد مردم در خواب
بیدار شناسد مزه از منفعت و سود.
ناصرخسرو.
پس حاسّتی که اندر آن مر او را منفعت بیشتر است شریفتراست. ( زادالمسافرین ناصرخسرو چ برلین ص 16 ). شرف آن بر یکدیگر به منفعتها و مضرتهاست. ( زادالمسافرین ناصرخسرو ایضاً ص 16 ). منفعت آن نیز چنان ظاهر نیست که منفعت حجامت. ( کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 825 ). منفعت آن نادر بود. ( کیمیای سعادت ایضاً ص 826 ). صواب و منفعت وی در دین و دنیا در آن است که چیزی فراوی دهد. ( کیمیای سعادت ایضاً ص 83 ).
از سراب آبگون کس را نباشد منفعت
زآنکه اندر شأن بدخواهان او آمد سراب.
امیر معزی ( دیوان چ اقبال ص 75 ).
تویی آن شاه که بی نام تو و دیدن تو
برود فایده و منفعت از سمع و بصر.
امیر معزی ( ایضاً ص 217 ).
آن را عمده هر نیکی... و راهبر هر منفعت و مفتاح هر حکمت می شناسند. ( کلیله و دمنه ). هیچ خدمتکار اگرچه فرومایه باشد از... جذب منفعتی خالی نماند. ( کلیله و دمنه ). از غایت نادانی است طلب منفعت خویش. ( کلیله و دمنه ).
ورنه بگذار ز آنکه می گذرد
خیر چون شر و منفعت چون ضر.
سنائی ( دیوان چ مصفا ص 148 ).
چون بخت جوان و خرد پیر گشادند
بر منفعت خلق در دست و زبان را.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 8 ).
انده بمرد و مفسدت او ز دل گذشت بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

آنچه موجب نفع بشود، فایده، سود، بهره، منافع جمع
( اسم ) سود بهره فایده جمع : منافع .

فرهنگ معین

(مَ فَ عَ ) [ ع . منفعة ] (اِ. ) سود، فایده .

فرهنگ عمید

۱. آنچه موجب نفع بشود، فایده، سود، بهره.
۲. (اسم مصدر ) سودمند بودن.

دانشنامه عمومی

منفعت (فیلم). منفعت ( به انگلیسی: Paydirt ) یک فیلم دلهره آور و جنایی آمریکایی محصول سال ۲۰۲۰ به نویسندگی و کارگردانی کریستین سسما با بازی لوک گاس و وال کیلمر است. [ ۱] [ ۲] [ ۳] [ ۴]
این فیلم دارای امتیاز ۲۰٪ از ۱۰۰ در راتن تومیتوز است. [ ۵]
خلافکاری در حین آزادی مشروطش با تیم قدیمی اش همراه می شود تا کیسه پول دفن شده ای را پیدا کنند اما…
عکس منفعت (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

سود

مترادف ها

gain (اسم)
افزایش، حصول، استفاده، سود، منفعت، فایده، صرفه، نفع، بهره تقویت، غرض

use (اسم)
عادت، استفاده، تمرین، سود، منفعت، فایده، کاربرد، استعمال، خاصیت، مصرف، اطلاق

benefit (اسم)
استفاده، مزیت، سود، منفعت، مصلحت، خیر، احسان، مزایا، اعانه، نمایش برای جمعاوری اعانه، افاضه

advantage (اسم)
سبقت، مزیت، برتری، سود، منفعت، فایده، صرفه، حسن، تفوق، بهتری

profit (اسم)
مزیت، برتری، سود، منفعت، فایده، نفع

فارسی به عربی

منفعة

پیشنهاد کاربران

در حقوق منفعت دو وصف اصلی دارد: ۱ . تدریجی است. ۲. از عینِ مال نمی کاهد. و ممکن است مادی یا غیر مادی باشد. مادی مثلِ میوۀ درختِ چیده نشده. غیرمادی مثلِ اجارۀ یک واحد آپارتمان.
در تعریف منفعت هم دکتر کاتوزیان گفته اند: ثمرۀ حاصل است که به تدریج از اعیانِ اموال به دست می آید. . . /ر. ک. اموال و مالکیت، دکتر ناصر کاتوزیان.
...
[مشاهده متن کامل]

🇮🇷 همتای پارسی: سودمندی 🇮🇷
[ ریشه: ن ف ع ] [ ریشه پارسی: سود ]
نافع: سودبخش
منفعت: سودمندی
انتفاع: سودبری
منتفع: سودبر
در پاسخ به جناب بزرگمهر
منفعت یک واژه عربی است که در آن معنای فاعلی دیده نمی شود. یعنی بنظر می رسد که اسم مصدر است. اما واژه بهره مندی از بهره مند ( اسم فاعل ) گرفته شده است و معادل دقیقی به نظر نمی رسد. شاید به همین خاطر در فرهنگ لغت به بهره و سود معنا شده.
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان نمونه وقتی گفته می شود: چه منفعتی بردی؟ یعنی چه بهره ای بردی، چه سودی بردی، نه اینکه چه بهره مندی بردی
همچنین ( منافع طبقاتی ) موصوف هم مانند صفت جمع است، روشن نیست چرا مفرد معنا شده ( بهره مندی ) مفرد است. مثلا وقتی گفته می شود ( جبال عالیات ) یعنی کوه های بلند

advantage
سودداشت
در حقوق ب معنی بدن
بهره مندی، بهره وری ( افزون بر برابرهای یاد شده در بالا )
بجای واژه ی �منفعت� می توان و بهتر است از واژه ی �بهره مندی� سود جست. به عنوان نمونه، بجای واژه ی جاافتاده ی �منافع طبقاتی� می توان �بهره مندی طبقاتی� نوشت و بکار برد.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۳ شهریور ماه ۱۳۹۴
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/09/blog - post_37. html

بپرس