وعده

/va~de/

مترادف وعده: بشارت، مژده، نوید، پیمان، عهد، قرار، قول، میثاق، دعوت، میعاد، موعد، مهلت، بار، دفعه، مرتبه

متضاد وعده: وعید

برابر پارسی: نوید، مژده داده، پَشت

معنی انگلیسی:
appointment, date, engagement, plate, promise, usance, due date, term, maturitu

لغت نامه دهخدا

( وعدة ) وعدة. [ وَ دَ ] ( ع مص ) وعده. نوید دادن در نیکی. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ). خبر دادن در بدی مگر اکثر در نیکی و خیر مستعمل است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
وعده. [ وَ دَ / دِ ]( از ع ، اِ ) نوید. ( ناظم الاطباء ). مژده :
شب و روز انتظار یار میداشت
امید وعده دیدار میداشت.
نظامی.
وعده وصل چون شود نزدیک
آتش قرب تیزتر گردد.
( ؟ ).
|| عهد. پیمان. ( ناظم الاطباء ). وعده در اصل وعد است ولی آن را شعرا نیز در اشعار خود به کار برده اند. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز ). || قول و قرار. قول و تعهد و قرارداد. ( ناظم الاطباء ). صاحب آنندراج گوید: چرب ، خشک ، سرد، پوچ ، خام ، کج ، دروغ ، پادرهوا از صفات آن است و شکر از تشبیهات آن ، و با لفظ آمدن ، افتادن ، دیدن ، رسیدن ، رفتن ، کردن ، گرفتن و نهادن مستعمل است. ( آنندراج ) :
گر نکشد چاشنیی هر زمان
در شکروعده تقاضا چه حظ.
ظهوری ( از آنندراج ).
به عشقم بود چندین وعده چرب
وز آنها جان خشکی در میان است.
طالب آملی ( از آنندراج ).
قیامت آمد و رفت و نیامد وعده زودش
وفادر یاد آن دیرآشنا هرگز نمیباشد.
شیخ العارفین ( از آنندراج ).
وعده عاشقی من به بهار افتاده ست.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
- وعده بندی ؛ تعیین تاریخ ادای دین و وام. ( ناظم الاطباء ).
- وعده جای ؛ جای قرارداد و تعهد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به این مدخل شود.
- وعده حق رسیدن ؛ کنایه از زمان حیات به سر آمدن. ( آنندراج ) :
گور و کفنی هست مدار این همه تشویش
ای خواجه اگر وعده حق تو رسیدست.
مخلص کاشی ( از آنندراج ).
- وعده دروغ ؛ قول نادرست. وعده که قصد وفا در آن نباشد :
چند دهی وعده دروغ همی چند
چند فروشی به من این سر و سروا.
اورمزدی ( از لغت فرس ص 7 ).
- وعده دیدن ؛ به قول و قرار کسی رسیدن :
یک به یک وعده او را همه دیدیم کلیم
نیست یک وعده که شرمنده صد فردا نیست.
کلیم ( از آنندراج ).
- وعده رفتن ؛ قرار گذارده شدن :
وعده چنان رفت که فردا پگاه
جنبش خورشید شود سوی ماه.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
- وعده سرپل ؛ مرادف وعده غلام بارگی است. ( آنندراج ). رجوع به وعده غلام بارگی شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نوید، قول، قرار، دعوت
(اسم ) ۱- نویده مژده . ۲- یا وعده و و عید وعد و عید. ۲- عهد پیمان : (( سخن وی حق وعد. وی راست . ) ) ۳- قول قرار : گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم وعده ه زحد بشد و مانه دودیدیم و نه یک . ( حافظ ) ۴ - دفعه مرتبه بار : (( عبدل گویا روزی سی شاهی مزد میگیرد. ) ) توضیح وعده بر وزن حمله در اصل (( وعد ) ) بر وزن حمل است ولی آنرا شعرا نیز دراشعار خود بکار برده اند ناصر خسرو گوید : مر مرا شکر چسان وعده کنی گرت سنگ است ای پسر در آستین . ( نداب ) یا راست کردن وعده . بقول و قرار خود کاملا عمل کردن : (( صدق در سنت راست گفت و راست کردن وعده باشد . )
وعده نوید دادن در نیکی خبر دادن در بدی مگر اکثر در نیکی و خیر مستعمل است

فرهنگ معین

(وَ د ) [ ع . وعدة ] (اِ. ) ۱ - نوید. ۲ - قول ، قرار، پیمان .۳ - در فارسی به معنای دفعه ، مرتبه .

فرهنگ عمید

۱. نوید.
۲. قول، قرار.
۳. [قدیمی] خبر خوش دربارۀ آینده، مژده.

واژه نامه بختیاریکا

دَو؛ دُو

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی وَعْدَهُ: وعده ی او (کلمه "وعد" بدون همراهی با کلمه وعید هم معنای وعده خیر می دهد و هم به معنای وعده شر . ولی اگر هر دو با هم در کلامی بیایند ، وعد به معنای وعده خیر ، و وعید به معنای وعده شر خواهد بود.لذا خلف وعده مقبوح و زشت است ولی خلف وعید نشانه ی کرم و لط...
معنی مَّوْعِدٌ: محل وعده - زمان وعده
معنی مَوْعِدُکُمْ: محل وعده شما - زمان وعده شما
معنی مَوْعِدُهُ: محل وعده او - زمان وعده او
معنی مَوْعِدُهُمْ: محل وعده آنها - زمان وعده آنها
معنی مَّوْعِدِی: محل وعده من - زمان وعده من
معنی یَعِدُکُمْ: به شما وعده می دهد (اگر این وعده وعده ی بد و شر باشد (وعید) آنگاه معنی ترساندن هم می دهد )
معنی یَعِدُهُمْ: به آنان وعده می دهد (اگر این وعده وعده ی بد و شر باشد (وعید) آنگاه معنی ترساندن هم می دهد )
معنی مَوْعِدَکَ: محل وعده تو - زمان وعده تو
معنی أَیَعِدُکُمْ: آیا به شما وعده می دهد
معنی مَا یَعِدُهُمُ: به آنان وعده نمی دهد
معنی مَوْعُودِ: وعده داده شده
ریشه کلمه:
ه (۳۵۷۶ بار)
وعد (۱۵۱ بار)

دانشنامه عمومی

وعده (فیلم ۲۰۰۵). وعده ( به هندی: Vaada ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۵ و به کارگردانی ساتیش کایشیک است. در این فیلم بازیگرانی همچون آرجون رامپال، آمیشا پاتل، زاید خان، آلوک نات ایفای نقش کرده اند.
خلاصه  : دختری ( آمیشا پاتل ) با یک پسر ( زاید خان ) که ویژگی های اخلاقی متضادی با خانواده اش دارد دوست می شود اما این رابطه دوام چندانی ندارد و مدتی بعد او با یک مرد ثروتمند ( آرجون رامپال ) ازدواج می کند . . . •
عکس وعده (فیلم ۲۰۰۵)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

promise (اسم)
پیمان، عهد، وعده، قول، عهده، میثاق، نوید

behest (اسم)
امر، دستور، وعده، قول

فارسی به عربی

وعد

پیشنهاد کاربران

مژده - وَده - نوید
برابر واژه وعده دادن میشه پدیس دادن ک قول دادن هم میشه
برای وعده خوراک خوردن نیز واژگان بیل beyl و چاشت ، برای وعده خوب دادن نوید و مژده
واژه وعده کاملا پارسی است چون در عربی می شود یعد این هم عربی نیست این واژه یعنی وعده صد درصد پارسی است.
انجامش
وعده و خبر به طرف مقابل برای انجام کاری در آینده
وَعده
واژه ای ایرانی - اوروپایی که بهتر است " وَده یا وَد " نوشته و گفته شود ، همریشه با :
انگلیسی : wed , wedding
آلمانی : Wette , wetten
پَدیس = قول، وعده، وعید
پَدیس دادن = قول دادن، وعده دادن
بن خان: فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، حسن دوست
#پارسی دوست
وعده
در ترکی به وعده غذایی "اوینه" میگویند.
وئده= وعده
مژده
را بیش می پسندیم
وعده بد
واژه وعده vade با نسخه قدیمی تر کلمه انگلیسی wed ( به معنی وعده دادن/to promise ) که به شکل wedde ( در انگلیسی میانه ) می باشد، در تشابه کامل هست.
کلمه انگلیسی wedding به معنی عروسی از این ریشه می باشد.
مرجع: یوتیوب، کانال Originally Same
بجاترین و بایسته ترین برابر همان نوید میباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس