پازن

/pAzan/

لغت نامه دهخدا

پازن. [ زَ ] ( اِ ) رَنگ. بز کوهی. ( برهان ). وَعل فارسی. اُیَّل. تیس جبلی. بُزل ( مولَّد پازهر حیوانی ) .

فرهنگ فارسی

بزنر، بزکوهی، باژن وپاژن هم میگویند
( اسم ) بز نر کوهی رنگ وعل فارسی .
بز کوهی بزل

فرهنگ معین

(زَ ) [ په . ] (اِ. ) بز نر کوهی .

فرهنگ عمید

= بُز * بُز کوهی

واژه نامه بختیاریکا

گوسفند کوهی

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:بز کوهی

جدول کلمات

بزنر ، بزکوهی

پیشنهاد کاربران

به بزه کوهی به گویش بختیاری پازن گفته می شود که قدرت و مهارت خاصی جهت عبور از صخره ها و مکان های صعب العبور را دارد
بز را در پارسی پهلوی چه کوهی و چه خویی باشد بز گویند اگر خویی ( اهلی ) باشد آنرا گیسی نیز گویند که بچم مویین است نر آنرا شاک و نر بزرانش را تگه و بی شاخش را هُل و بچه انرا کهره بزغاله ، یکساله انرا چپش
...
[مشاهده متن کامل]
و بالای دو ساله را دوبر و بالای سه ساله را سه بر و چهار بر و پنج بر و انکه را پیشاپیش همه گله رود نهاز گویند

پازن در زبان لری به معنیه بز نر کوهی
بزنر
در زبان لری بختیاری به معنی
حیوانی که همیشه در حال
راه رفتن است
پازن؛:پا زدن
نوعی بز کوهی است
Pazan

بپرس