گرفتاری

/gereftAri/

مترادف گرفتاری: ابتلا، اسارت، حبس، قید، تعب، تنگنا، دردسر، سختی، گیر، مخمصه، اشتغال، مشغولیت، رنج، مصیبت، دلباختگی، دلدادگی، عاشقی

متضاد گرفتاری: آزادی، رهایی

معنی انگلیسی:
embarrassment, entanglement, preoccupation, worry, captivity, seizure, busyness, corners, doubt, embroilment, encumbrance, hitch, hot water, involution, involvement, jam, knot, load, matter, nuisance, pass, pickle, plight, pressure, problem, question, rush, scrape, slavery, snag, strait, tangle, thorn, tie-up, trouble, woe, hang-up, hassle, headache, hot potato, bind, cares, arrest

لغت نامه دهخدا

گرفتاری. [ گ ِ رِ ] ( حامص ) مؤاخذه :
هر کو به شبی صدره عمرش نه همی خواهد
بی شک به بر ایزد باشدش گرفتاری.
منوچهری.
|| ابتلاء. اسیری. بیچارگی. درماندگی :
اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد
که در کمند تو راحت بود گرفتاری.
سعدی.

فرهنگ فارسی

۱ - ابتلا دچار شدن . ۲ - دربند بودن مقید بودن . ۳ - اسیری بردگی : اسرائیل ... گرفتاری خود جزم کرد ترکمانان را گفت : از من طمع ببرید . ۴ - عاشقی دلباختگی . ۵ - مواخذه : هرکو بشبی صد ره عمرش نه همی خواهد بی شک ببر ایزد باشدش گرفتاری . ( منوچهری ) ۶ - اشتغال بسیار .

فرهنگ معین

( ~ . ) (حامص . )بیچارگی ،درماندگی .

فرهنگ عمید

۱. اسارت، دربند بودن.
۲. [مجاز] دچار شدن.
۳. [مجاز] رنج و زحمت و شغل و کار بسیار.

واژه نامه بختیاریکا

دای وایه ( دَیَه وَیَه )
دک ور دک زهنِستِن؛ گرفت گیری

جدول کلمات

اسر

مترادف ها

scrape (اسم)
خراش، گرفتاری، گیر، خراشیدگی، اثر خراش

ado (اسم)
گرفتاری، خرخشه

involvement (اسم)
گرفتاری، درگیری

plight (اسم)
گرفتاری، موقعیت، مخمصه

entanglement (اسم)
گرفتاری، گیر

captivity (اسم)
گرفتاری، اسارت، گفتاری فکری

hitch (اسم)
گرفتاری، مانع، محظور، گیر، پیچ وخمیدگی

assurance (اسم)
گرفتاری، اطمینان، گستاخی، خود رایی، خود سری، تعهد، تضمین، بیمه، ضمانت، قید، پشت گرمی، خاطرجمعی، وثیقه، گروی، دلگرمی

constraint (اسم)
گرفتاری، توقیف، قید، محدودیت، اجبار، اضطرار، فشار

mire (اسم)
گرفتاری، باتلاق، باطلاق، کثافت، لجن، گل وشل

drawing (اسم)
گرفتاری، طرح، نقشه کشی، رسم، قرعه کشی، ترسیم، هنر طراحی، تابلو نقاشی

snarl (اسم)
گرفتاری، گره، بغرنجی، تله، شوریدگی، کمند، گوریدگی

encumbrance (اسم)
بار، گرفتاری، قید، مانع، گرو، اسباب زحمت، سربار

nodus (اسم)
گرفتاری، اشکال، گره

tanglement (اسم)
گرفتاری، اشفتگی، گیر، گره، گوریدگی

فارسی به عربی

اسر , تامین , تدخل , تشابک , زمجرة , عقبة , عمل , ماء آسن , ورطة ، اِرتباک

پیشنهاد کاربران

هچل .
خنس و فنس
حیص و بیص
خنس
ابتلا، اسارت، حبس، قید، تعب، تنگنا، دردسر، سختی، گیر، مخمصه، اشتغال، مشغولیت، رنج، مصیبت، دلباختگی، دلدادگی، عاشقی
گیرودار
هچل
مخمسه
مشغله
بیص

بپرس