abaxial

/əˈbækˌsiˌəl//əˈbækˌsiˌəl/

معنی: دور از محور
معانی دیگر: خارج از محور، فرا محوری، پشتی، (سینما) دور از محور، بجز محوری، لنگ، abaxile : گ

جمله های نمونه

1. Branchlets with sparse woolly tomentum ; abaxial veins of leaves with white hairs and with sparse arachnoid tomentum .
[ترجمه گوگل]شاخه های با تومنتوم پشمی کم ; رگبرگهای محوری برگها با کرکهای سفید و با تومنتوم عنکبوتیه پراکنده
[ترجمه ترگمان]Branchlets با رگه های خاکستری پشمالو؛ رگ های خونی برگ ها با موهای سفید و with پراکنده به طور پراکنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Leaf blade base cuneate, abaxial surface with gray - white indumentum; corolla magenta - rose.
[ترجمه گوگل]پایه تیغه برگ میخی، سطح محوری با خاکستری - سفید indumentum; کرولا سرخابی - گل رز
[ترجمه ترگمان]تیغه برگ برگ cuneate، سطح abaxial با indumentum سفید - سفید، corolla magenta - سرخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The transformation efficiency of leaf pieces which abaxial side contacted with medium during concultivation was higher than the efficiency of leaf pieces which adaxial side contacted with medium.
[ترجمه گوگل]راندمان دگرگونی قطعات برگی که ضلع محوری در هنگام کشت با محیط تماس می‌گرفت، بیشتر از راندمان تکه‌های برگ‌هایی بود که سمت آکسیال با محیط تماس داشت
[ترجمه ترگمان]کارایی انتقال قطعات برگ که در طول concultivation با محیط تماس گرفته شد، بالاتر از کارایی ورق برگ بود که طرف adaxial با محیط تماس گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Young shoots, pedicels and ovary glandular-setose, tomentose; abaxial leaf surface with continuous white to cinnamon indumentum.
[ترجمه گوگل]شاخه های جوان، ساقه ها و تخمدان غدد ستوز، تومنتوز سطح برگ غیر محوری با رنگ سفید پیوسته تا دارچینی
[ترجمه ترگمان]جوانه جوان، pedicels و تخمدان glandular - setose، tomentose؛ سطح برگ با سفید پیوسته به دارچین indumentum
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Young shoots, petioles, abaxial surface of leaves, inflorescence, calyces and pods densely tomentose.
[ترجمه گوگل]شاخساره های جوان، دمبرگ ها، سطح محوری برگ ها، گل آذین، کالیس ها و غلاف ها به صورت متراکم به صورت انبوه
[ترجمه ترگمان]دسته های جوان، petioles، سطح abaxial برگ، inflorescence، calyces و غلاف به طور متراکم tomentose هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Leaf blade 11–1cm wide, abaxial surface with dense pale gray-brown soft and spongy indumentum .
[ترجمه گوگل]تیغه برگ به عرض 11 تا 1 سانتی متر، سطح دور محوری با ضخامت متراکم خاکستری مایل به قهوه ای نرم و اسفنجی شکل
[ترجمه ترگمان]تیغه برگ با عرض ۱ تا ۱ سانتی متر عرض و سطح abaxial با ته رنگ سفید و نرم و نرم و indumentum اسفنجی شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Leaf blade oblong-lanceolate to oblanceolate, abaxial surface with vesicular hairs on the veins.
[ترجمه گوگل]تیغه برگ مستطیلی- نیزه ای تا مایل، سطح دوری با کرک های تاولی شکل روی رگبرگ ها
[ترجمه ترگمان]تیغه برگ به صورت مستطیل برای oblanceolate، سطح abaxial با موهای vesicular بر روی رگ ها مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. DH type abaxial compressor often could not work well because of the troubles such like losing balance, failure of gear joggle and bearing during working.
[ترجمه گوگل]کمپرسور محوری نوع DH اغلب به دلیل مشکلاتی مانند از دست دادن تعادل، خرابی چرخ دنده و یاتاقان در حین کار نمی تواند خوب کار کند
[ترجمه ترگمان]نوع DH abaxial اغلب به خاطر مشکلاتی مانند از دست دادن تعادل، شکست تجهیزات و حمل و نقل در حین کار، به خوبی کار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Abaxial leaf surface with thin silver-gray or brownish indumentum; corolla pink or rose-purple.
[ترجمه گوگل]سطح برگ دور از محور با اندومنتوم نازک نقره ای خاکستری یا قهوه ای صورتی کرولا یا رز مایل به بنفش
[ترجمه ترگمان]سطح برگ به رنگ خاکستری - خاکستری یا قهوه ای مایل به قهوه ای؛ corolla صورتی یا سرخ - ارغوانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The abaxial stomatal resistance was smaller than the adaxial.
[ترجمه گوگل]مقاومت روزنه محوری کوچکتر از آداکسیال بود
[ترجمه ترگمان]مقاومت abaxial abaxial کوچک تر از مقاومت adaxial بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Part of abaxial face of pinna, showing small scale and sori fallen indusia ) .
[ترجمه گوگل]قسمتی از صورت محوری پینا، نمایانگر فلس کوچک و سوری افتاده ایندوزیا)
[ترجمه ترگمان]بخشی از صورت abaxial لاله گوش، نشان دادن مقیاس کوچک و sori کاهش یافته (indusia)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In lateral organs such as leaves, abaxial is synony-organs with the underside. Compare adaxial.
[ترجمه گوگل]در اندام های جانبی مانند برگ ها، محوری مترادف- اندام های زیرین است آکسیال را مقایسه کنید
[ترجمه ترگمان]در اندام های جانبی مثل برگ ها، abaxial در قسمت زیرین قرار دارد adaxial را مقایسه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The abaxial side only had long and narrow cells. The adaxial side, besides owning the type of cells, employed some cells which had larger diameter, irregular shape, short length and thin cell wall.
[ترجمه گوگل]ضلع محوری فقط سلول های باریک و دراز داشت سمت آکسیال علاوه بر داشتن نوع سلول، از سلول هایی استفاده می کرد که دارای قطر بزرگتر، شکل نامنظم، طول کوتاه و دیواره سلولی نازک بودند
[ترجمه ترگمان]طرف abaxial دارای سلول های باریک و دراز بود طرف دیگر، علاوه بر داشتن نوع سلول ها، سلول هایی را استخدام کرد که قطر بزرگ تر، شکل نامنظم، طول کوتاه و دیواره سلولی باریک داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Leaves densely hirsute especially on veins of abaxial surface. Flowers opposite. Corolla tube conspicuously puberulent annulate inside.
[ترجمه گوگل]به خصوص در رگبرگهای سطح دوری به طور متراکم برگ می دهد گلهای مقابل لوله کرولا در داخل به طور آشکار بلوغ حلقوی می کند
[ترجمه ترگمان]برگ های متراکم را به خصوص در رگ های سطح abaxial ترک می کند گل ها رو به رو لوله Corolla به طور چشمگیر از درون سوراخ بیرون می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دور از محور (صفت)
abaxial, abaxile

تخصصی

[خودرو] ساختمان خارج محور

انگلیسی به انگلیسی

• located away from the axis (biology)

پیشنهاد کاربران

abaxial ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: نامحورسو
تعریف: [زیست شناسی - علوم گیاهی] ویژگی دورترین سطح نسبت به محور یا ویژگی سطح پایین تر یا خارجی تر هر اندام نسبت به محور |||متـ . پشتی dorsal|||[کشاورزی - علوم باغبانی] ویژگی اندامی در گیاه که پشت به محور یا خط مرکزی داشته باشد یا به طرف پایین برگشته باشد
...
[مشاهده متن کامل]

سطح دور از محور در اعضای جانبی گیاه ( اصطلاح گیاهشناسی )

بپرس