ablution

/əˈbluːʃn̩//əˈbluːʃn̩/

معنی: شستشو، غسل، ابدست
معانی دیگر: وضو، آب دست، مایع مورد استعمال در غسل تعمید، آب تعمید، (انگلیس - جمع) حمام و مستراح سربازخانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: ablutionary (adj.)
(1) تعریف: a washing or cleansing of oneself, esp. as part of a religious observance or ritual.
مترادف: bath, cleansing, purification
مشابه: baptism, immersion, purging

- Purification through ablution is a component of the Islamic prayer ritual.
[ترجمه جواد اکبری] طهارت از راه وضو بخشی از مراسم اسلامی نماز است.
|
[ترجمه گوگل] طهارت از طریق وضو جزء مناسک نماز اسلامی است
[ترجمه ترگمان] Purification از طریق ablution بخشی از مراسم نماز اسلام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the liquid used in such washing.
مترادف: bath
مشابه: holy water

جمله های نمونه

1. Ablution is part of some religious ceremonies.
[ترجمه Shahin] غسل ( شست و شو ) بخشی است از بعضی مراسم های مذهبی
|
[ترجمه گوگل]وضو بخشی از برخی مراسم مذهبی است
[ترجمه ترگمان]ablution بخشی از برخی مراسم مذهبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hurriedly she finished her ablutions, pulled on her clothes and went to investigate.
[ترجمه گوگل]با عجله وضو را تمام کرد و لباسش را پوشید و برای تحقیق رفت
[ترجمه ترگمان]با عجله ablutions را تمام کرد لباس هایش را پوشید و به تجسس پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is performing his ablutions.
[ترجمه گوگل]دارد وضو می گیرد
[ترجمه ترگمان]او دارد دوش خود را اجرا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As with all my ablutions, the shave follows a definite and predetermined pattern.
[ترجمه گوگل]مثل تمام وضوهای من، اصلاح از یک الگوی مشخص و از پیش تعیین شده پیروی می کند
[ترجمه ترگمان]اما با همه شستشو، ریش تراشیدن یک الگوی معین و معین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ablutions, cookhouse and accommodation are checked for cleanliness, these jobs being a major headache in a platoon location.
[ترجمه گوگل]وضو، آشپزی و محل اقامت از نظر تمیزی بررسی می شود، این مشاغل سردرد بزرگی در محل جوخه هستند
[ترجمه ترگمان]شستشو، آشپزخانه و مسکن برای پاکیزگی کنترل می شوند، این مشاغل یک دردسر بزرگ در یک محل نظامی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ablutions completed, a quite spectacular gold necklace was placed around my neck.
[ترجمه گوگل]وضو تمام شد، یک گردنبند طلای بسیار دیدنی دور گردنم انداختند
[ترجمه ترگمان]ablutions کامل شد، یک گردن بند کاملا تماشایی طلایی دور گردنم قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He performed his ablution before the ritual.
[ترجمه گوگل]قبل از تشریفات وضو گرفت
[ترجمه ترگمان] اون مراسم غسل تعمید رو قبل از مراسم اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ritual cleanliness and ablution are required before salat, as are clean clothes and location, and the removal of shoes.
[ترجمه گوگل]نظافت و وضو قبل از نماز لازم است، لباس تمیز و مکان و درآوردن کفش
[ترجمه ترگمان]هر گونه لباس تمیز و محل تمیز و تمیز کردن کفش و تمیز کردن کفش ها لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Why ablution in a case until charm, so comfortable, the room is unforgettable?
[ترجمه گوگل]چرا وضو در یک مورد تا طلسم، اینقدر راحت، اتاق فراموش نشدنی است؟
[ترجمه ترگمان]چرا غسل تعمید در یک جعبه تا آن اندازه که جذابیت، آن قدر راحت باشد، این اتاق فراموش نشدنی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "Tragic" than the Palestinians have been in the ablution.
[ترجمه گوگل]"فاجعه بار" از فلسطینی ها در وضو بوده است
[ترجمه ترگمان]\"Tragic\" نسبت به فلسطینی ها در the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We feel deeply, new century will get the ablution of globalization of technical revolution, economy and intellectual economy, .
[ترجمه گوگل]عمیقاً احساس می کنیم، قرن جدید وضو جهانی شدن انقلاب فنی، اقتصاد و اقتصاد فکری را خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]ما عمیقا احساس می کنیم که قرن جدید the جهانی شدن انقلاب فنی، اقتصاد و اقتصاد فکری را به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After the ablution of new natural law and law realism, the contract for third party's benefit is recognized and a big shock to the principle of privity of contract is caused.
[ترجمه گوگل]پس از وضو حقوق طبیعی جدید و واقع گرایی حقوقی، عقد به نفع شخص ثالث شناخته می شود و ضربه بزرگی به اصل محرمیت قرارداد وارد می شود
[ترجمه ترگمان]پس از the قانون جدید و واقع گرایی قانون، قرارداد برای منافع حزب سوم به رسمیت شناخته شد و شوک بزرگی به اصل نقض قرارداد به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His daily ablution were always accompanied by loud noise.
[ترجمه گوگل]وضو گرفتن روزانه او همیشه با صدای بلند همراه بود
[ترجمه ترگمان]ablution روزانه او همیشه با صدای بلند همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This paper explains in details the ablution technology of penetration inspection for workpieces of canned motors and its noticing items.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تفصیل فناوری وضو بازرسی نفوذ برای قطعات کار موتورهای کنسرو شده و موارد توجه آن را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله در جزییات مربوط به فن آوری ablution بازرسی نفوذ برای workpieces موتورهای کنسرو شده و موارد توجه آن توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ablution consists of 26 washing movements to be carried out 5 times a day—a total of 130 daily washing movements. This can be performed as a form of reflexotherapy.
[ترجمه گوگل]وضو شامل 26 حرکت شستشو است که باید 5 مرتبه در روز انجام شود، در مجموع 130 حرکت شستشو روزانه این می تواند به عنوان یک نوع بازتاب درمانی انجام شود
[ترجمه ترگمان]ablution شامل ۲۶ حرکت شستشوی مغزی است که ۵ بار در روز انجام می شود - مجموعا ۱۳۰ حرکت شستشوی روزانه این می تواند به شکل یک شکل از reflexotherapy انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شستشو (اسم)
ablution, wash, rinse, laundering, washout, bathing, souse, purification, embrocation, bath, elution, lavation, lotion

غسل (اسم)
ablution, wash, dip, immersion, soaking

ابدست (اسم)
ablution

تخصصی

[نساجی] شستشو

انگلیسی به انگلیسی

• ritual cleansing or washing; washing of the body

پیشنهاد کاربران

1. طهارت، غسل، وضو ( مذهب )
2. شستشو، تطهیر ( رسمی، به شوخی، در جمع )
3. دستشویی مسجد و غیره ( بریتانیا )
ablution یعنی وضو
bathe یعنی غُسل
وضو در قرآن ( سوره ی ۵ آیه ی ۶ ) مشخص شده که چگونه است:
( ۵:۶ ) ای کسانی که ایمان دارید، هنگامی که دعاهای ارتباطی ( نماز ) بجا می آورید: شما باید ( ۱ ) صورت خود را بشویید، ( ۲ ) دستهای خود را تا آرنج بشویید، ( ۳ ) ( با دست خیس ) به سر خود بکشید، و ( ۴ ) پاهای خود را تا غوزک پا بشویید. اگر به خاطر ارضای جنسی ناپاک بودید، باید غُسل کنید. اگر مریض هستید، یا در مسافرت هستید، و یا قضاء حاجت ( ادرار، مدفوع، گاز روده ) دست دهد، یا با زنان ( از نظر جنسی ) تماس داشتید، و نمی توانید آب پیدا کنید، شما باید وضوی خشک بگیرید ( تیمم ) ، با دست زدن به خاک خشک و تمیز، سپس به صورت و دستهای خود کشیدن. خدا نمی خواهد دین را برای شما مشکل بگیرد؛ او می خواهد شما را تمیز گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند، تا باشد که سپاسگزار باشید.
...
[مشاهده متن کامل]

غُسل یعنی شستشوی تمام یا قسمتی از بدن

یک کلمه رسمی است و به صورت جمع میاد ( ablutions ) که در فرهنگ غربیان به معنای "استحمام و شستشو" میباشد در حالی که در کشورهای اسلامی از جمله عربستان به عنوان "وضو" از این کلمه استفاده میکنند
وضو یا غسل
وضو
دست نماز
طهارت.

بپرس