adaptor

/əˈdæptər//əˈdæptə/

معنی: سازوارگر، وفقدهنده، جرح و تعدیل کننده
معانی دیگر: سازوارگر، وفق دهنده، جرح و تعدیل کننده

جمله های نمونه

1. Optional accessories include a car battery adaptor, car stereo cassette adaptor and car mount kit.
[ترجمه گوگل]لوازم جانبی اختیاری شامل آداپتور باتری ماشین، آداپتور کاست استریو ماشین و کیت نصب ماشین است
[ترجمه ترگمان]لوازم جانبی اختیاری شامل آداپتور باتری خودرو، آداپتور ضبط استریو و کیت سوار خودرو می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A plastic dust extraction adaptor is included as standard.
[ترجمه گوگل]یک آداپتور جمع‌آوری گرد و غبار پلاستیکی به‌عنوان استاندارد موجود است
[ترجمه ترگمان]یک آداپتور استخراج گرد و غبار پلاستیکی به عنوان استاندارد در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You then plug your appliance into the adaptor - absolutely no wiring or electrical know-how is needed.
[ترجمه گوگل]سپس دستگاه خود را به آداپتور وصل می کنید - مطلقاً به سیم کشی یا دانش الکتریکی نیاز ندارید
[ترجمه ترگمان]سپس لوازم خود را به داخل آداپتور وصل می کنید - قطعا هیچ سیم کشی و یا منبع برق مورد نیاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Assemble module adaptor hand tight to bottom half.
[ترجمه گوگل]آداپتور ماژول را با دست محکم به نیمه پایین مونتاژ کنید
[ترجمه ترگمان]شکل آداپتور آداپتور را به نیمه پایینی وصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Those tie-in and adaptor regularly drop out on secular cyclical loading, impulsion and vibration force, even breaking.
[ترجمه گوگل]این اتصالات و آداپتورها به طور منظم در بارگذاری چرخه‌ای سکولار، نیروی ضربه و ارتعاش، حتی شکسته می‌شوند
[ترجمه ترگمان]آن تساوی و آداپتور به طور منظم در بار بارگیری چرخه ای سکولار، impulsion و نیروی ارتعاشی، حتی شکسته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The method to design the CAN network adaptor with USB interface isdiscussed.
[ترجمه گوگل]روش طراحی آداپتور شبکه CAN با رابط USB مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]روش طراحی آداپتور شبکه CAN با رابط یواس بی isdiscussed
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sweat tubing to adaptor before fitting adaptor to water connection.
[ترجمه گوگل]قبل از اتصال آداپتور به اتصال آب، لوله عرق را به آداپتور متصل کنید
[ترجمه ترگمان]قرار است قبل از وصل کردن آداپتور به اتصال آب، عرق به صورت آداپتور ضمیمه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This universal adaptor is a compact one piece unit with 4 international adaptors, and provides a child protection safety shutter, power indicator light and surge protector.
[ترجمه گوگل]این آداپتور جهانی یک واحد جمع و جور یک تکه با 4 آداپتور بین المللی است و یک کرکره ایمنی محافظ کودک، چراغ نشانگر برق و محافظ برق را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این آداپتور جهانی یک واحد یک واحد فشرده با ۴ adaptors بین المللی است و یک محافظ ایمنی برای محافظت از کودکان، نور شاخص قدرت و محافظ موج را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We mainly make nuts, linker, adaptor, pipe, clamps, handles, volutes and other precious casting products.
[ترجمه گوگل]ما عمدتاً آجیل، اتصال دهنده، آداپتور، لوله، گیره، دستگیره، حلقه و سایر محصولات ریخته گری گرانبها را می سازیم
[ترجمه ترگمان]ما عمدتا آجیل، لینکر، آداپتور، لوله، clamps، handles، volutes و سایر محصولات قالب ریزی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. ATM adaptor is the key of user and network interface.
[ترجمه گوگل]آداپتور ATM کلید رابط کاربری و شبکه است
[ترجمه ترگمان]آداپتور ATM کلید رابط کاربر و شبکه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bath towel, adaptor, mineral water, shopping bag, toothbrush, a baby - sitter, pressing service after pm.
[ترجمه گوگل]حوله حمام، آداپتور، آب معدنی، کیف خرید، مسواک، پرستار کودک، سرویس پرس بعد از ظهر
[ترجمه ترگمان]حوله حمام، آداپتور، آب معدنی، کیسه خرید، مسواک، یک پرستار بچه، بعد از بعد از ظهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The controllable adaptor includes casing and connecting circuit inside the casing, and features that partial connecting circuit is provided with serial control switch controlled outer control signal.
[ترجمه گوگل]آداپتور قابل کنترل شامل محفظه و مدار اتصال در داخل بدنه است و ویژگی هایی دارد که مدار اتصال جزئی با سیگنال کنترل خارجی کنترل شده با سوئیچ کنترل سریال ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]آداپتور قابل کنترل شامل غلاف و اتصال اتصال درون غلاف است و ویژگی هایی که مدار اتصال جزیی با سیگنال کنترل خارجی کنترل خارجی را تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The adaptor of rotary torque sensor is subject to damage.
[ترجمه گوگل]آداپتور سنسور گشتاور چرخشی در معرض آسیب است
[ترجمه ترگمان]آداپتور سنسور گشتاور چرخشی مورد آسیب قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Adaptor can be used host computer mainframe and assistant equipment of extend switch much connector jack.
[ترجمه گوگل]آداپتور می تواند مورد استفاده قرار گیرد میزبان کامپیوتر مرکزی و تجهیزات دستیاری از سوئیچ گسترده ای جک اتصال
[ترجمه ترگمان]adaptor را می توان برای استفاده از ابزار کامپیوتر پردازنده و نیز تجهیزات مورد استفاده قرار داد تا بتوان آن را به صورت اتصال دهنده استفاده نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Open test cock Installing EZ - TC adaptor opens test cock
[ترجمه گوگل]خروس تست باز نصب EZ - آداپتور TC خروس تست را باز می کند
[ترجمه ترگمان]راه اندازی یک خروس آزمایش باز در حال نصب کننده EZ - TC یک خروس آزمایش را باز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سازوارگر (اسم)
adapter, adaptor

وفق دهنده (اسم)
adapter, adaptor

جرح و تعدیل کننده (اسم)
adapter, adaptor

تخصصی

[سینما] مبدل - تبدیل کننده - آداپتور
[نساجی] سر گیره بوبین (در اتوکونر) - وقف دهنده - ترانسفورماتور کاهنده ولتاژ

انگلیسی به انگلیسی

• one who adapts; device which connects parts of different size or design; accessory which converts a machine or tool to a new or modified use
an adaptor is a device that connects two or more electrical plugs to the same socket.
an adaptor is also a kind of electrical plug which enables you to use a device whose plug does not match the socket.
a mains adaptor is a kind of electrical lead which enables you to use mains electricity to power equipment which is usually battery operated

پیشنهاد کاربران

❍ اسم ( ) : سازگر [برساختهٔ خودم]
روشنگری: وسیله ای که ویژگی های دو سیستم برقی را باهم سازگار ساخته تا میان شان اتصال برقرار گردد. {علم الکترونیک}
1. سازگار کننده، وفق دهنده، تنظیم کننده ( شخص )
2. تبدیل، مبدّل ( ابزار ) ؛ قطعۀ میانی
3. آداپتور ( برق )
مبدل
سازشگر، سازگارکننده
آداپتور - سر شارژر - کلگی
adaptor
1.
a device for connecting pieces of equipment that cannot be connected directly.
"the adapter converts the lens focal length to 5. 5 mm"
2.
a person who adapts a text to make it suitable for filming, broadcasting, or the stage
...
[مشاهده متن کامل]

Adapter را با Adopter اشتباه نگیرید

adaptor:ادابتور یا وفق دهنده.
adapt:وفق دادن.
از این رو به دستگاه هایی مثل شارژر ها اداپتور می گویندچون این وسایل برق شهری را به برق مورد نیاز وسایلی چون موبایل وفق می دهند که در فارسی بیشتر به عنوان مبدل و تبدیل کننده شناخته می شود. در ضمن این کلمه ی فارسی نیست که بعضی ها ان را آدابتور می خوانند گویا مثلا از کلمه آداب جمع ادب گرفته شده است. مثل لپ تاپ که خیال می کنند که لب است و تاب.
...
[مشاهده متن کامل]

تطبیق دهنده

بپرس