adoption

/əˈdɑːpʃn̩//əˈdɒpʃn̩/

معنی: قبول، اقتباس، اتخاذ، اختیار، قبول به فرزندی، فرزند خوا ندگی
معانی دیگر: مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی نسبت به خدا، استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل ان، حق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or fact of becoming the legal parent of another person's child, or the act or condition of being thus adopted as another's child.

- The couple prepared their home for the baby and anxiously waited for the adoption to become final.
[ترجمه گوگل] این زوج خانه خود را برای نوزاد آماده کردند و با نگرانی منتظر نهایی شدن فرزندخواندگی بودند
[ترجمه ترگمان] این زوج خانه خود را برای نوزاد آماده کردند و با نگرانی منتظر اتخاذ تصمیم نهایی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My adoption was kept secret from me until I was eighteen.
[ترجمه گوگل] فرزندخواندگی من تا هجده سالگی از من مخفی ماند
[ترجمه ترگمان] فرزند خواندگی من از من مخفی نگه داشته شده بود تا اینکه هجده ساله شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act or condition of choosing, accepting, taking on, or agreeing to a law, principle, recommendation, or the like.

- We support the adoption of these policies.
[ترجمه گوگل] ما از اتخاذ این سیاست ها حمایت می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما از اتخاذ این سیاست ها حمایت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. adoption of children has become difficult
گرفتن کودکان به فرزندی دشوار شده است.

2. the adoption of a new policy
اتخاذ سیاستی جدید

3. the adoption of an evenhanded policy toward the arabs and jews
اتخاذ سیاست منصفانه در مورد اعراب و یهودیان

4. to place a child for adoption
بچه ای را سر راه گذاشتن (برای دادن به دیگران)

5. There are strict regulations concerning the adoption of children.
[ترجمه گوگل]قوانین سختگیرانه ای در مورد فرزندخواندگی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]مقررات شدیدی در رابطه با فرزندخواندگی کودکان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The baby was put up for adoption .
[ترجمه گوگل]نوزاد را برای فرزندخواندگی قرار دادند
[ترجمه ترگمان]بچه برای فرزند خواندگی پذیرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She put up her daughter for adoption in 196
[ترجمه گوگل]او دخترش را در سال 196 برای فرزندخواندگی قرار داد
[ترجمه ترگمان]او دخترش را در سال ۱۹۶ به فرزندی قبول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They gave their babies up for adoption.
[ترجمه گوگل]آنها نوزادان خود را به فرزندخواندگی دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها بچه هایشان را برای فرزند خواندگی گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When will the child be available for adoption?
[ترجمه گوگل]چه زمانی کودک برای فرزندخواندگی در دسترس خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]زمانی که کودک برای فرزند خواندگی در دسترس خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Adoption papers were duly filed in May 197
[ترجمه گوگل]اوراق فرزندخواندگی در ماه می 197 به درستی ثبت شد
[ترجمه ترگمان]برگه های فرزند خواندگی توی شماره ۱۹۷ ثبت شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She put the baby up for adoption.
[ترجمه گوگل]او بچه را برای فرزندخواندگی گذاشت
[ترجمه ترگمان]بچه رو برای فرزند خواندگی به فرزندی قبول کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Adoption can fail for all kinds of reasons.
[ترجمه گوگل]فرزندخواندگی به دلایل مختلف ممکن است شکست بخورد
[ترجمه ترگمان]فرزند خواندگی می تواند به هر دلیلی شکست بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. England was Conrad's country of adoption.
[ترجمه گوگل]انگلستان کشور فرزندخواندگی کنراد بود
[ترجمه ترگمان] انگلستان کشور فرزند خواندگی \"کنراد\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They were so happy when the adoption went through successfully.
[ترجمه گوگل]وقتی فرزندخواندگی با موفقیت انجام شد، بسیار خوشحال شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها آنقدر خوشحال بودند که فرزند خواندگی با موفقیت انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The committee recommended the adoption of new safety procedures.
[ترجمه گوگل]کمیته اتخاذ رویه های ایمنی جدید را توصیه کرد
[ترجمه ترگمان]این کمیته تصویب رویه های جدید ایمنی را توصیه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Everything about the child's adoption was against accepted practice.
[ترجمه گوگل]همه چیز در مورد فرزندخواندگی کودک خلاف رویه پذیرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]همه چیز در مورد فرزند خواندگی در مورد فرزند خواندگی پذیرفته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قبول (اسم)
admission, reception, imprimatur, agreement, compliance, acknowledgment, adoption, ratification, intromission

اقتباس (اسم)
adaptation, adoption, derivation, quotation

اتخاذ (اسم)
adoption, assumption

اختیار (اسم)
adoption, authority, option, mandate, authorization, liberty, credential, attribution, clearance

قبول به فرزندی (اسم)
adoption

فرزند خواندگی (اسم)
adoption

تخصصی

[حسابداری] بکارگیری
[بهداشت] به فرزندی گرفتن
[ریاضیات] اتخاذ

انگلیسی به انگلیسی

• taking of a child as one's own; act of adopting; state of being adopted; (legal) court proceeding according to which an adult becomes the legal parent of a child who is not his/her biological child; acceptation, act of accepting with approval; positive acceptance

پیشنهاد کاربران

1. قبولِ فرزند
2. فرزند خواندگی
3. اختیار، انتخاب، گزینش؛ اقتباس
قبول، تصویب، اتخاذ
سازگاری
مورد استقبال قرارگرفتن
سرپرستی
آقای لشکانی گرامی معنی دوم را اشتباه فرمودید.
Adopt: اقتباس، استفاده کردن، اتخاذ کردن
Adapt: تطبیق دادن، مطابقت کردن
اقتباس، برداشت
The adoption of ( sth. ) was based
adoption ( علوم سلامت )
واژه مصوب: فرزندپذیری
تعریف: مراقبت و تربیت کودک توسط فرد غیرخویشاوندی که همۀ مسئولیت ها و حقوق و الزامات والد طبیعی را پذیرفته است
به سرپرستی گرفتن
واقعا اینکه برای اداپشن حیوان و انسان از یک واژه مشترک استفاده میکنن، خیلی بده
به فرزند خوندگی قبول کردن رو نمیشه برای حیوان نوشت. به نظرم تو این موارد به سرپرستی گرفتن جواب بده
در پیش گرفتن
فرزند خواندگی
بکارگیری
سازگار کردن/شدن
متناسب کردن/ شدن با
پذیرش

استفاده کردن از
تصویب
تصویب کردن
●اقتباس
●مطابقت، تطبیق
مقبولیت
پذیرش
چارچوب گذاری

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس