anchor

/ˈæŋkər//ˈæŋkə/

معنی: لنگر، لنگر کشتی، لنگر انداختن، محکم شدن، با لنگر بستن یا نگاه داشتن
معانی دیگر: با لنگر ثابت نگاهداشتن، لنگر کردن، وسیله ی ثبات، درجا نگهدار، مهارکردن، قلاب کردن، برجا داشتن، ثابت شدن، سر خبرگزاری کردن، (دوی امدادی و طناب کشی و غیره) آخرین نفر تیم، عقب دار، (کشتی) لنگر، مهاری، (در تیم های ورزشی و گروه های خبری و غیره) سر دسته، لنگرچی، وابسته به عقب داری، عقب داری کردن، بالنگر بستن یانگاه داشتن
anchor(man)
ورزش : نفر اخر تیم امدادى

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: weigh anchor
(1) تعریف: a heavy device, connected by a cable to a boat or ship, that is dropped to the bottom of a body of water to restrict the vessel's motion.
مترادف: mooring
مشابه: drag, sea anchor

- They found a quiet cove and dropped anchor for the night.
[ترجمه نیکنام] آنها یک ساحل ُآرام پیدا کردند و و برای شب لگر را انداختند.
|
[ترجمه احمد قربانی سینی] - خلیج کوچک ساکتی پیدا کردند و برای شب لنگر انداختند
|
[ترجمه گوگل] آنها یاروی ساکتی پیدا کردند و لنگر را برای شب انداختند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک خلیج آرام پیدا کردند و برای شب لنگر انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They raised the anchor and set sail.
[ترجمه رها] انها لنگر را بالا بردند و بادبان را تنظیم کردند
|
[ترجمه محمدحسین حبیب‌زاده] آنها لنگر را بالا کشیدند و بادبان را برافراشتند.
|
[ترجمه گوگل] لنگر را بالا بردند و به بادبان رفتند
[ترجمه ترگمان] لنگر را بلند کردند و بادبان کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any similar device used to prevent motion.
مترادف: grapnel, kedge
مشابه: grappling iron

(3) تعریف: something that provides stability or equilibrium.
مترادف: prop, security
مشابه: foundation, mainstay, mooring, rock, support

- Their love for each other was the family's anchor.
[ترجمه احسان] عشق آن ها به یکدیگر تکیه گاه ( نقطه اتکا ) خانواده بود
|
[ترجمه گوگل] عشق آنها به یکدیگر لنگر خانواده بود
[ترجمه ترگمان] عشق آن ها به یکدیگر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in broadcasting, the main announcer on a news program.
مترادف: anchorman, anchorperson, anchorwoman
مشابه: announcer, reporter

- He's more in the spotlight now that he is the anchor of the show.
[ترجمه هلیا] حالا که او گزارشگر برنامه است بیشتر مورد توجه است
|
[ترجمه گوگل] او اکنون که مجری برنامه است بیشتر در کانون توجه است
[ترجمه ترگمان] حالا که در مرکز توجه قرار دارد، بیشتر در مرکز توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: anchors, anchoring, anchored
(1) تعریف: to hold steady, as with an anchor.
مترادف: fix, secure
مشابه: bind, fasten, hook, moor

- They anchored the tent to the ground with ropes and stakes.
[ترجمه گوگل] چادر را با طناب و چوب به زمین محکم کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها چادر را با طناب و چماق به زمین انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in broadcasting, to serve as anchor.
مشابه: announce, host

- She will begin anchoring the show next week.
[ترجمه گوگل] او هفته آینده اجرای برنامه را آغاز خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] او هفته آینده برنامه پخش برنامه را آغاز خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: anchorable (adj.)
• : تعریف: to drop anchor or lie at anchor.
مترادف: dock, moor
مشابه: berth, dwell, reside, rest, tarry

- They anchored close to the island.
[ترجمه ....] انها نزدیک به جزیره لنگر انداخته بودند.
|
[ترجمه گوگل] آنها نزدیک جزیره لنگر انداختند
[ترجمه ترگمان] نزدیک جزیره لنگر انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. mushroom anchor
لنگر قارچ سان

2. at anchor
(کشتی) لنگر انداخته،در لنگرگاه

3. drag anchor
1- (به واسطه ی گیر نکردن لنگر) دستخوش امواج بودن،از جای خود حرکت کردن،ثابت نبودن 2- پسروی کردن،ناکام شدن،لغزیدن

4. weigh anchor
(کشتی) لنگر برداشتن،عزیمت کردن

5. weigh anchor
لنگر کشیدن،لنگر برداشتن

6. the ship's anchor had become meshed in rocks
لنگر کشتی در صخره ها گیر کرده بود.

7. to cast anchor
لنگر انداختن

8. ride at anchor
(کشتی) لنگر انداختن و در جای خود ثابت بودن

9. ride at anchor
لنگر انداخته شناور بودن

10. drop (or cast) anchor
(کشتی) لنگر انداختن،پهلو گرفتن،در جایی ساکن شدن،رحل اقامت افکندن

11. in tugs-of-war usually the heaviest team member serves as the anchor
در مسابقه های طناب کشی معمولا سنگین ترین عضو تیم را عقب دار می کنند.

12. The ship cast anchor for the night.
[ترجمه علی اصغر] کشتی برای شب لنگر انداخت
|
[ترجمه گوگل]کشتی برای شب لنگر انداخت
[ترجمه ترگمان]کشتی در آن شب لنگر انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The anchor was raised and the ship pulled out.
[ترجمه گوگل]لنگر بلند شد و کشتی بیرون کشیده شد
[ترجمه ترگمان]لنگر بلند شد و کشتی بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their ship lay at anchor at the mouth of the harbour.
[ترجمه گوگل]کشتی آنها در دهانه بندر لنگر انداخته بود
[ترجمه ترگمان]کشتی آن ها در دهانه بندر لنگر انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We weighed anchor in the afternoon and started for the Philippines.
[ترجمه همایون غفاری] بعدازظهر لنگر را کشیده و عازم فیلیپین شدیم.
|
[ترجمه گوگل]بعد از ظهر لنگر را وزن کردیم و به سمت فیلیپین شروع کردیم
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر لنگر weighed و به طرف فیلیپین راه افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The ship lay at anchor two miles off the rocky coast.
[ترجمه گوگل]کشتی در دو مایلی ساحل صخره ای لنگر انداخته بود
[ترجمه ترگمان]کشتی در دو مایلی ساحل سنگی لنگر انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The rope fouled the anchor chain.
[ترجمه گوگل]طناب زنجیر لنگر را خراب کرد
[ترجمه ترگمان]طناب زنجیر لنگر را کثیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لنگر (اسم)
anchor, grapnel, make-fast

لنگر کشتی (اسم)
anchor, sea anchor

لنگر انداختن (فعل)
anchor, moor, harbor, harbour

محکم شدن (فعل)
anchor

با لنگر بستن یا نگاه داشتن (فعل)
anchor

تخصصی

[عمران و معماری] مهار - مهاری - قلاب - گیره - مهارکردن
[کامپیوتر] لنگر - محل نشانه گذاری شده در یک نوشته که کاربر می تواند از هر جایی به آن محل پرش کند مانند فرمان هتمل
[مهندسی گاز] لنگر، لنگرانداختن، قلاب نگهدارنده
[زمین شناسی] میل مهار، مهار- قلاب، گیره -مهار کردن
[صنعت] لنگر
[ریاضیات] لنگر انداختن، لنگر
[] کارگاه، نقطه حمایت - بلوک
[خاک شناسی] دفن ناقص
[نفت] مهاربستن
[پلیمر] قلاب، لنگر

انگلیسی به انگلیسی

• heavy object placed in the water in order to hold boats in place; main broadcaster on a tv or radio program, broadcaster; source of security or stability, refuge; text used as the start or end of a hypertext link (internet)
attach firmly, fasten tightly; drop an anchor (from a boat)
an anchor is a heavy hooked object attached to a chain that is dropped from a boat into the water to make the boat stay in one place.
when a boat anchors or when you anchor it, its anchor is dropped into the water to make it stay in one place.
if you anchor an object, you prevent it from moving by fixing it firmly to something that is stationary.
an anchor of a broadcast is a person, usually based in a studio, who acts as a link between parts of a programme. count noun here but can be used as a verb with object. e.g. in 1946 he came back...to anchor the `world news roundup' on radio.

پیشنهاد کاربران

گوینده خبر
هم معنی می دهد.
سنجاق کردن
تکمیل کردن
تحکیم شدن - تثبیت شدن
لنگر، لنگرگاه
در انگلیسی آمریکایی، مردم ( عامیان ) از این کلمه برای تعریف شخصی که اخبار را در رادیو یا تلویزیون می خواند استفاده می کنند.
همینطور از کلمه Newsreader هم استفاده میکنند.
شرطی سازی
هر محرکی که موجب برانگیختن عکس العمل شود. آنکورها می توانند در ما تغییر ایجاد کنند.
( عوامل شرطی شده برای ایجاد تغییر حالت . )
مجری ( از جمله مجری برنامه ی رادیویی )
The anchor immediately interjected: “There was a story about Cisco this morning. Can you comment on that?”
گاهی معنای مکمل میده:
. Anchor activities
فعالیتهای مکمل
لنگر .
لنگر گاه .
تکیه گاه .
اسکله .
a heavy metal object at the end of a chain or rope in a boat or ship . ⚓⚓⚓⚓⚓🚢🚢🚢🚢
نقطه ثبات
[فوتبال] هافبک دفاعی مطلق
anchor ( n ) ( �ŋkər )
anchor
( مجازاً ) کانون
محل اجتماع : the community anchor
در علوم تربیتی: معنی ویژگی میده
پایبند بودن
مقید بودن
در برنامه نویسی ( html ) :متصل کردن، لینک کردن
استوار ساختن
( چیزی را بر چیزی دیگر استوار ساختن ) برابر پارسیِ اتکاکردن/دادن
بند کردن خود یا چیزی به جایی
درجه ی منتهی الیهی ( در روانشناسی/ در رتبه بندی های مقیاسی )
مثلاً اگر درجه بندی هر پرسش بین ۱ تا ۱۰ یا بین کاملاً موافق و کاملا مخالف باشد، ۱ و ۱۰ و کاملا موافق و کاملا مخالف Anchor یا درجات منتهی الیهی محسوب می شوند.
💯 تحلیل دقیق و کامل واژه ی Anchor 💯
📌 NOUN 📌
[count]
1 : a heavy device that is attached to a boat or ship by a rope or chain and that is thrown into the water to hold the boat or ship in place
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ The ship dropped anchor in a secluded harbor.
◀️ Several yachts stood/sat/rode at anchor [=were held in place by an anchor] in the harbor.
◀️ The crew weighed anchor [=lifted the anchor] and prepared to sail.
2
🅰️ : a person or thing that provides strength and support
◀️ a star quarterback who has been the anchor [=the most important part] of a football team's offense for many years
◀️ He described his wife as the emotional anchor of his life.
◀️ a local bank that has been the financial anchor of the community
🅱️ : a large store that attracts customers and other businesses to an area ( such as a shopping mall )
3
chiefly US : someone who reads the news on a television broadcast : an anchorman or anchorwoman
◀️ a television news anchor
📌 VERB 📌
1 : to keep a ship or boat from moving by using an anchor
[ obj]
◀️ They anchored the ship in the bay.
[no obj]
◀️ The ship anchored in the bay.
2 [ obj] : to connect ( something ) to a solid base : to hold ( something ) firmly in place — usually used as ( be ) anchored
◀️ The cables of the bridge are anchored to the hillside.
— often used figuratively with in
◀️ Her authority is anchored in more than 20 years of experience.
3 [ obj] : to be the strongest and most important part of ( something )
◀️ a star quarterback who has anchored the team's offense for many years
4 [ obj] US : to read the news on ( a television broadcast ) : to be the anchorman or anchorwoman on ( a news program )
◀️ She anchors the nightly news broadcast.
*اسم :
۱. لنگر ( آهن زنجیرداری که برای نگاه داشتن کشتی به کار می رود ) ⚓
۲. گوینده خبر، اخبارگو ( مثل آقای حیاتی )
۳. حامی، پشتیبان، حمایتت کننده، ساپورت کننده، تکیه گاه
۴. مرکز خرید بزرگ و لوکس
*فعل :
۱. لنگر انداختن ( و متوقف کردن کشتی )
۲. وصل کردن چیزی به یک مکان مستحکم و پایه ثابت، چیزی را در جاش محکم نگه داشتن، میخکوب کردن
۳. اخبار گویی کردن، اخبار را خواندن
۴. مهمترین بخشِ چیزی بودن
۵. پشتیبانی و حمایت کردن کسی هم میتونه باشه
❤️❤️❤️ نکات :
۱. برای معنی گوینده خبر کلمات کلیدی زیر را میتونیم استفاده کنیم :
Newscaster, Newsreader, anchoresses, Anchorman, Anchor, News Presenter
خود newscaster کوتاه شده ی news broadcaster هست
۲. تعریف anchor shop :
الف )
An anchor store is the big department store at the mall. . . . Their large advertising budgets and wide range of desirable merchandise help anchor stores attract shoppers to the mall. Those shoppers often spend money at the anchors as well as at surrounding smaller retailers.
ب )
An anchor store is the big department store at the mall. Depending on the size of the shopping center, there’s often more than one and at least two, with one at either end of the property.
Their large advertising budgets and wide range of desirable merchandise help anchor stores attract shoppers to the mall. Those shoppers often spend money at the anchors as well as at surrounding smaller retailers.
Anchor stores are usually large, well - known chain retailers such as Macy’s, Nordstrom, Von Maur, JCPenney, and Lord & Taylor.

میخکوب کردن
( Longman Dictionary ) To fasten something firmly so that it cannot move
anchor ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: لنگر
تعریف: ابزاری سنگین به شکل قلاب، معمولاً از جنس فولاد، برای ثابت نگه داشتن شناور در بستر رودخانه یا دریا و جلوگیری از حرکت آن براثر جریان آب و باد و موج
لَنگریدَن.
Identity anchor
شناسه پشتیبان
استحکام بخشیدن
to be anchored
پابرجا بودن / استوار بودن
نقطه اتکا ، مهار ، پشتیبان � در سریال تین ولف
Noun - countable ( especially American English ) :
گوینده خبر در تلویزیون
مجری اخبار در تلویزیون
someone who reads the news on TV and introduces news reports
newsreader
anchor boxes = bounding boxes
پردازش تصویر : کادر محصور کننده
تحت کنترل درآوردن
آویز روی لباس
پشتیبان
حامی
با حرف اضافه in و به صورت مجهول، به معنای مرتبط بودن با چیزی، یا بر اساس چیزی بودن
[در پرسشنامه های پژوهشی] نقطه پاسخ
این واژه معانی متفاوت دارد یکی از آن ها این است که در زبان انگلیسی به کسی که گوینده رادیو باشد anchor میگویند.
my father is an anchor : پدر من یک گوینده رادیو است.

در دیکشنری آکسفورد:
1 - لنگر ( کشتی )
2 - تکیه گاه ( در مورد اشخاص )
3 - مجری برنامه تلوزیونی
Anchor به معنای اساس هم میتونه بیاد
تثبیت جایگاه، تقویت کردن
تثبیت کردن
لنگر.
An anchor is a heavy metal object at the end of achain or rope in a boat or ship.
مجری برنامه
قلاب
به معنای "قلاب" نیز میباشد
لنگر گرفتن
لنگر کشتی 🎆🎆🎀
که برای ایستادن و متوقف کردن حرکت کشتی استفاده می شه. ⚓️⚓️
پهلو گرفتن
An anchor is a heavy metal object at the end of a chain or rope in a boat or ship
نقطۀ اتکا
محکم کردن، تثبیت کردن
1. لنگر انداختن.
2. محکم شدن.
3. در شرایط سخت کسی را حمایت کردن.
تقویت کردن
گوینده خبر
تکیه گاه
رتبه بندی
درجه بندی
تفاضل
مثال:
Response options for all multi - item measures in this study were anchored from ( 1 ) strongly disagree to ( 5 ) strongly agree =
The response options in the study were ranging from "strongly disagree" on one end, to "strongly agree" on the other hand:
...
[مشاهده متن کامل]

در این مطالعه پاسخ تمام سوالات چند گزینه ای از ( 1 ) به شدت مخالف تا ( 5 ) بسیار موافق رتبه بندی شدند.

کسی که در یه موقعیت بد و نامشخص ثبات و اعتماد به نفس میده - آرام بخش
به کرسی نشاندن
لنگرگاه

chain/drop

گوینده، مجری
the main broadcaster on a program of news, sports, etc. ; an anchorperson
لنگر کشتی

لنگر
مهار کردن - ثابت شدن - متصل شدن ( verb )
لنگر - مهار - گوینده خبر در کشور ایالات متحده ( noun )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦٢)

بپرس