and

/ænd//ænd/

معنی: و
معانی دیگر: با، به علاوه ی، (برای نشان دادن نتیجه یا مقایسه)، (عامیانه) که، تا، (قدیمی) سپس (در اول جمله)، و حرف ربط

بررسی کلمه

حرف ربط ( conjunction )
عبارات: and so on, and so forth
(1) تعریف: with; also; along with; as well as (used to connect words with identical grammatical functions).

- peaches and cream
[ترجمه گوگل] هلو و خامه
[ترجمه ترگمان] هلو و خامه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: plus.

- Six and six equal twelve.
[ترجمه نوید] شش وشش برابر دوازده
|
[ترجمه radin] شش به علاوه ی شش، دوازده
|
[ترجمه یزدان] شش به علاوه شش، مساوی است با دوازده
|
[ترجمه گوگل] شش و شش برابر دوازده
[ترجمه ترگمان] شش و شش و شش برابر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: then.

- I ate dinner and played the piano.
[ترجمه گوگل] شام خوردم و پیانو زدم
[ترجمه ترگمان] شام خوردم و پیانو زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. and all our yesterdays have lighted fools the way to dusty death
(شکسپیر) و تمام ایام گذشته ی ما راه مرگ خاکی را برای نابخردان منور کرده است.

2. and all the legislative powers herein stated
و کلیه ی اختیارات مقننه ای که در این سند ذکر شده است

3. and an angel of the lord appeared to mary
و فرشته ی خداوند بر مریم ظاهر شد.

4. and here is my mother!
و اینهم مادرم !

5. and herein you were sorely mistaken
و در این مورد شما کاملا در اشتباه بودید.

6. and it came to pass that. . .
سپس چنین اتفاق افتاد که. . .

7. and so to bed
و سپس به بستر

8. and the dead shall rise again
و مردگان دوباره زنده خواهند شد.

9. and the other jested that from the ebb and flow . . .
و آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد . . .

10. and the other joked that from the ebb and flow. . .
و آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد. . .

11. and then there is the interest to be paid
به علاوه باید بهره را هم پرداخت کرد.

12. and they lived happily ever after
و پس از آن همواره خوشحال و خرم زندگی کردند.

13. and this is my opinion, for what it's worth
و این نظر بنده است،تا چه قدر ارزش داشته باشد.

14. "ah!" and "ouch!" are interjections
((آه !)) و ((آخ !)) واژه های شگفت نما هستند.

15. "but" and "if" are conjunctions
"but" و "if" حرف ربط هستند.

16. "donkey" and "ass" are synonyms
((الاغ)) و ((خر)) مترادف هستند.

17. "good" and "bad" are antonymous
((نیک)) و ((بد)) متضاد هستند.

18. "honesty" and "whiteness" are abstract nouns
((امانت)) و ((سفیدی)) اسم معنی است.

19. "labor" and "labour" are variants with exactly the same meaning
"labor" و "labour" واجگونه های کاملا هم معنی هستند.

20. "lord" and "duke" are aristocratic titles
((لرد)) و ((دوک)) القاب اشرافی هستند.

21. "mice and cats" is a satirical poem
((موش و گربه)) شعری طنزآمیز است.

22. "neither" and "nor" are correlative conjunctions
"neither" و "nor" جزو ادات همبسته ساز هستند.

23. "war and peace" contains fictionalized scenes of napoleon's invasion of russia
((جنگ و صلح)) دارای صحنه های افسانه مانندی از حمله ی ناپلئون به روسیه است.

24. and all
(عامیانه) وغیره

25. and all that caper
(انگلیس) و همه ی آن مزخرفات

26. and how
(برای تاکید به کار می رود)

27. and no mistake
(عامیانه) قطعی،حتما،بدون شک،ردخور ندارد

28. and so forth
و غیره،و مانند آن،قس علی هذا

29. and so on
و غیره،وقس علیهذا

30. and so on (or forth)
و غیره،و دیگران

31. and the like
و غیره،قس علیهذا

32. and then some
(آمریکا - عامیانه) علاوه بر آن،حتی از آن هم بیشتر

33. and what is more
علاوه بر این (یا آن)،مضافا

34. and what not
و غیره،و خیلی چیزهای دیگر

35. . . . and god made the earth fruitful
. . . و خداوند زمین را پر برکت نمود.

36. . . . and when (the breath) is exhaled it is a refreshment to the soul
(سعدی) . . . و چون برآید مفرح ذات

37. . . . zebras and wild game will not stampede it
(فردوسی). . . بر او گور و نخجیر پی نسپرد

38. 2 and 5 are factors of 10
2 و 5 بخشیاب های 10 هستند.

39. abed and asleep
در بستر و در خواب

40. acclevity and declevity
فراز و نشیب

41. aches and pains of old age
دردها و آلام پیری

42. acquired and instinctive skills are two separate categories
مهارت های اکتسابی و غریزی دو مقوله ی مجزا هستند.

43. adam and eve
آدم و حوا

44. adam and eve and their offspring
آدم و حوا و نسل آنها

45. adam and eve were sleeping in their cool, fragrant bower
آدم و حوا در سایبان خنک و خوشبوی خود خوابیده بودند.

46. adjectives and adverbs are modifiers
صفت و قید معرف هستند.

47. afferent and efferent nerves
پی های آوران و وابران

48. age and seniority don't carry any weight with them
در نظر آنها سن و ارشدیت مهم نیست.

49. age and the hardships of life have mellowed him
سن و سختی های زندگی او را پخته و باتجربه کرده است.

50. ahmad and his clique of poetasters did not pay attention to anyone else
احمد و دار و دسته ی نوچه شاعران او به هیچکس دیگر محل نگذاشتند.

51. ahmad and his wife are separated
احمد و زنش از هم جدا شده اند.

52. aiding and abetting the enemy
کمک و همدستی با دشمن

53. akbar and his antiseptic ideas
اکبر و اندیشه های بی بو و خاصیت او

54. ali and his younger brother
علی و برادر کوچکترش

55. america and china realized that they must coexist
امریکا و چین دریافتند که باید همزیستی کنند.

56. america and her european allies
امریکا و هم پیمانان اروپایی اش

57. america and japan and their different civilizations
آمریکا و ژاپن و شیوه های متفاوت زندگی آنها

58. angels and other celestial beings
فرشتگان و دیگر موجودات علوی

59. antediluvian and diluvial periods
دوران قبل و بعد از طوفان نوح

60. apples and other fruits
سیب و میوه های دیگر

61. apples and pears
سیب و گلابی

62. arts and crafts
هنر و کارهای دستی

63. assault and battery
حمله و ضرب و جرح

64. assets and liabilities
بستانکاری و بدهکاری

65. assets and liabilities
(حسابداری و غیره) دارایی ها و بدهی ها

66. attar and his coevals
عطار و معاصران او

67. banditry and murder
راهزنی و آدمکشی

68. battles and important enterprises in which my grandfather took part
نبردهای مهم و عملیات جسورانه ای که پدربزرگم در آن شرکت داشت

69. being and non-being
بود و نبود

مترادف ها

و (حرف ربط)
and

تخصصی

[کامپیوتر] ضریب منطقی ؛و .
[برق و الکترونیک] و ؛ اند عملگر منطقی که اگر تمام ورودی های آن « 1» منطقی باشند ؛ در خروجی « 1» منطقی تولید می کند . - (( و )) منطقی
[ریاضیات] و، ترکیب عطفی

انگلیسی به انگلیسی

• with, together with; also, too
you use and to link two or more words, groups, or clauses.
you also use and to link two identical words or phrases to emphasize their degree or to suggest that something continues or increases over a period of time.
and indicates that two numbers are to be added together.
and links two statements about events which follow each other.
and also links two statements that contrast with each other.
you use and to link two clauses when the second clause is the result of the first one.
you also use and to interrupt yourself in order to make a comment on what you are saying.
and also introduces a question which relates directly to what someone else has just said.
and is used by broadcasters and people making announcements when they start talking about a topic they have just mentioned, or when they are telling you what is happening.
and is also used before a fraction that comes after a whole number.
you use and in numbers larger than one hundred. and comes after the word `hundred', `thousand', and so on, and before a number between 1 and 99.

پیشنهاد کاربران

در ابتدای جمله:
اینجا بود که. . .
همان وقت. . .
در این هنگام. . .
افزون بر این. . .
در ابتدای جمله و با حرف اول بزرگ: همان وقت، بی درنگ.
پیرو نظر دکتر محمدرضا ایوبی صانع بنده نیز مثالی می آورم که در آن and را می شود ولی، اما، لکن و. . . ترجمه کرد:
He reached for a cigarette and remembered he didn’t have any
دست برد تا یک نخ سیگار بردارد اما یادش آمد اصلا سیگار ندارد.
هر کلمه معانی بی شمار و بلکه بی پایانی دارد و بسته به حال و هوای متن یا جمله ممکن است معنای جدیدی از دل آن بیرون بیاید. قرار نیست وقتی من معنی مورد نظرم را در اینجا پیدا نکردم خیال باطل کنم که بقیه اشتباه کرده اند و بلافاصله دیس لایک کنم. حتما باید خودت را جای دیگری بگذاری بعد تصمیم بگیری!
در مثال زیر با توجه به طنز بودن جمله شاید "و البته" هم معنا دهد:
Make way! It's time to protect, serve, and swim!
راه بدید! وقت محافظت، خدمت و البته شنا کردنه!
دوستان همینجوری الکی دیس لایک ندید. بعضی از کلمات معناهای زیادی دارن که شاید تا حالا به گوش شما نخورده باشه. لطفا وقتی میخوایید دیس لایک بدید برید توی دیکشنری وبستر یا لانگمن همه ی اینتری ها رو چک کنید و اگر اون معنی اون جا نبود بعد دیس لایک بدین.
قید ربط: به علاوه، ضمناً، علاوه بر این، در ضمن، مضاف، مضاف بر این
سپس
و این طوری
به این طریق
و به این صورت
درنتیجه
بدین ترتیب
و اینکه
Stop using AND at the beginning of sentences, Use these 3 instead :
IN ADDITION
MOREOVER
FURTHERMORE
آنوقت| درحالیکه
به علاوه ( در ریاضیات )
وانگهی
اگه اول جمله بیاد معنی "بنابراین یا در نتیجه" هم میدهد
And that proximity is achievable provided that each respects the other.
بنابراین ( درنتیجه ) این تقارب ممکن است به شرط اینکه هرکدام به دیگری احترام بگذارد.
حرف ربط. . . . . . . دو معنی دارد. . . . . ۱ - و . . . . . . . ۲ - با
این بار می خواهم and را اما، لکن و مانند آن معنی کنم: به این جمله دقت کنید:
And we are not that; you would not call us savages, my dear friend. ”
دوست عزیزم، اما، ما اینگونه نیستیم، تو نباید ما را بی فرهنگ خطاب کنی. محمدرضا ایوبی صانع
می خواهم این بار and را مثل واو حالیه معنی کنم. به این جمله دقت کنید:
So tall, so skinny, so ancient, and yet you can’t grow anything better than the straggliest of beards
به جای and yet معادل"در حالیکه هنوز" می گزارم و معنا رسا می شود:
در حالی که هنوز نتوانستی. . . . محمدرضا ایوبی صانع
بلکه
به این جمله از The Hammer توجه کنید:
The people have not been
crowding in from the country, and journeying from their far - off
places of sojourn among the heathen, to keep one of the great
feasts of the Law
به نظرم and در اینجا معنی بلکه میدهد. محمدرضا ایوبی صانع
همراه با، به همراه، در کنار
و، همچنین، اینم هست
معنی ( و ) می دهد.
جزء حروف ربط میباشد.
همچنین ( در ابتدای جمله )
و هم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس