antipodal

/ænˈtɪpədəl//ænˈtɪpədəl/

معنی: مخالف، مربوط به ساکنین ینگی دنیا، واقع در طرف مقابل زمین
معانی دیگر: مستقیما، متقاطر

جمله های نمونه

1. However antipodal, these two companies are sharing each other culture, and still held respective distinctive office.
[ترجمه گوگل]با این حال، این دو شرکت در فرهنگ یکدیگر شریک هستند و همچنان دارای دفتر متمایزی هستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، در نقطه مقابل، این دو شرکت فرهنگ دیگری را به اشتراک می گذارند و هنوز هم اداره متمایز خود را در دست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The two polar nuclei move from antipodal end to micropylar end before sperm releasing in a gap between egg cell and central cell and subsequently taking off cytoplasm one after another.
[ترجمه گوگل]دو هسته قطبی قبل از اینکه اسپرم در شکافی بین سلول تخمک و سلول مرکزی آزاد شود و متعاقباً سیتوپلاسم را یکی پس از دیگری خارج کند، از انتهای پادپای به انتهای میکروپیلار حرکت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]هسته قطبی از قطب مخالف تا انتهای micropylar حرکت می کند قبل از اینکه اسپرم در حفره ای بین سلول تخمک و سلول مرکزی رها شود و متعاقبا سیتوپلاسم یکی پس از دیگری جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The concept of antipodal embryo and the relationship of antipodal apogamy with endosperm are discussed.
[ترجمه گوگل]مفهوم جنین پادپا و رابطه آپوگامی پادپا با آندوسپرم مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]مفهوم جنین از طرف مقابل و رابطه قطب مخالف با endosperm مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The 3 antipodal cells disappeared as the process of double fertilization.
[ترجمه گوگل]3 سلول پادپایی به عنوان فرآیند لقاح مضاعف ناپدید شدند
[ترجمه ترگمان]سلول های قطب مخالف به عنوان فرآیند لقاح دوگانه ناپدید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Three nuclei differentiate into the antipodal cells.
[ترجمه گوگل]سه هسته به سلول های پاد پا تمایز می یابند
[ترجمه ترگمان]سه هسته به سلول های antipodal تقسیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But your woman antipodal however.
[ترجمه گوگل]اما زن شما ضد پود است
[ترجمه ترگمان]اما با این حال، زن شما مستقیما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However the fact antipodal however.
[ترجمه گوگل]با این حال این واقعیت ضد پا
[ترجمه ترگمان]با این حال، در واقع، قطب مخالف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The mature embryo sac contains an egg apparatus, a central cell and three antipodal cells.
[ترجمه گوگل]کیسه جنین بالغ شامل یک دستگاه تخمک، یک سلول مرکزی و سه سلول پادپا است
[ترجمه ترگمان]کیسه جنین بالغ حاوی یک دستگاه تخم مرغ، یک سلول مرکزی و سه سلول مخالف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The foundational cell of this amplifier is a double antipodal flexible substrate integrated waveguide (FSIW) including symmetrical dove-tail taper transition structure.
[ترجمه گوگل]سلول پایه این تقویت کننده یک موجبر یکپارچه بستر منعطف دو پادپایی (FSIW) شامل ساختار انتقال مخروطی دم کبوتری متقارن است
[ترجمه ترگمان]هسته بنیادی این تقویت کننده، یک موجبر شانه ای دو جداره انعطاف پذیر (FSIW)است که شامل ساختار گذار نرم دم کبوتر متقارن (tail)می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Using waveguide as input port, inside the waveguide we adopt a double antipodal fin-line transition, by adding tray and E-T junction, we can adjust the amount of the branches to get more power output.
[ترجمه گوگل]با استفاده از موجبر به عنوان درگاه ورودی، در داخل موجبر یک انتقال خط باله پادپای دوتایی اتخاذ می‌کنیم، با افزودن سینی و اتصال E-T، می‌توانیم مقدار شاخه‌ها را تنظیم کنیم تا توان خروجی بیشتری داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]با استفاده از موجبر به عنوان درگاه ورودی، در داخل موج بر یک گذار دوگانه مخالف با اضافه کردن سینی و نقطه اتصال E - T استفاده می کنیم، می توانیم مقدار شاخه ها را برای بدست آوردن خروجی قدرت بیشتر تنظیم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخالف (صفت)
contrary, contradictory, adverse, averse, dissident, antagonistic, defiant, opposing, dissenting, converse, antipodal, repugnant, reluctant

مربوط به ساکنین ینگی دنیا (صفت)
antipodal

واقع در طرف مقابل زمین (صفت)
antipodal

تخصصی

[ریاضیات] دو سر قطر، متقاطر

انگلیسی به انگلیسی

• diametrically opposite, polar; on the opposite side of the globe

پیشنهاد کاربران

ریاضیات
قرینه
[ریاضیات] پادقطر
antipodal ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: پادسُفتی
تعریف: ← یاخته‏های پادسُفتی
واقع در طرف مقابل زمین

بپرس