armature

/ˈɑːrmət͡ʃər//ˈɑːmət͡ʃə/

معنی: میله فلزی، جوشن، زره، ارمیچر، القاگیر، پوشش
معانی دیگر: (هرگونه پوشش دفاعی) زره، لایه ی حفاظی، عضو یا ساختار گیاه یا جانور که کاربرد دفاعی دارد (مثل دندان و شاخ و پنجه و نیش و خار)، (برق و مکانیک) آرماتور، آرمیچر، روتور، القاگر، چرخانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a coil-wrapped iron core that rotates in a magnetic field to induce electrical current in a generator, or that produces motion in an electrical motor when current is passed through it.

(2) تعریف: armor.
مشابه: armor

(3) تعریف: any part of an organism that provides its defense or offense, esp. an armor-like covering.
مشابه: armor

- the porcupine's spiky armature
[ترجمه گوگل] آرماتور سیخ دار جوجه تیغی
[ترجمه ترگمان] زره spiky خارپشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in sculpture, a framework providing a core for modeling materials such as wax, clay, and plaster.

جمله های نمونه

1. drum armature
آرمیچر استوانه ای

2. There he will create a towering bronze armature to which various body parts, heroic in size, will be affixed.
[ترجمه گوگل]در آنجا او یک آرماتور برنزی برجسته ایجاد می کند که قسمت های مختلف بدن، به اندازه قهرمانانه، به آن چسبانده می شود
[ترجمه ترگمان]در آنجا، یک آرماتور بلند برنز ایجاد خواهد کرد که قسمت های مختلف بدن، قهرمانانه در اندازه، متصل خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Marriage to her was the armature of my ego; remove the armature and I might topple like clay.
[ترجمه گوگل]ازدواج با او آرماتور نفس من بود آرمیچر را بردارید و من ممکن است مانند خاک رس سقوط کنم
[ترجمه ترگمان]ازدواج با او، آرماتور نفس من بود؛ آرماتور را بردارید و من ممکن است مثل گل topple
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He sees the script as an armature.
[ترجمه گوگل]او فیلمنامه را یک آرماتور می بیند
[ترجمه ترگمان]او فیلمنامه را یک آرماتور می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the Structure of the armature is the beginning of her idea of what he looks like.
[ترجمه گوگل]در ساختار آرمیچر آغاز ایده او از ظاهر او است
[ترجمه ترگمان]در ساختار آرمیچر، شروع ایده او از آنچه به نظر می رسد، است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The inductances of the armature windings and the field windings are calculated by using the flux linkage method.
[ترجمه گوگل]اندوکتانس سیم پیچ های آرمیچر و سیم پیچ های میدان با استفاده از روش پیوند شار محاسبه می شود
[ترجمه ترگمان]اندوکتانس سیم پیچ آرمیچر و سیم پیچ های میدان با استفاده از روش اتصال شار محاسبه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A practical monitoring circuit for grounding fault of armature loop is introduced.
[ترجمه گوگل]یک مدار نظارت عملی برای خطای زمین حلقه آرمیچر معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]یک مدار پایش عملی برای خطای اصلی حلقه آرمیچر معرفی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When soldier brandish sword pricks armature, craftsman cried to attack.
[ترجمه گوگل]هنگامی که سرباز با شمشیر به آرماتور ضربه می زند، صنعتگر برای حمله گریه می کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی یک سرباز آرماتور را به دست می گیرد، craftsman به حمله ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The armature current waveform of BLDCM were analyzed.
[ترجمه گوگل]شکل موج جریان آرمیچر BLDCM مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]شکل موج جریان آرماتور BLDCM آنالیز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A short circuit device is arranged on an armature winding of electric power generation of the fan-driven generator.
[ترجمه گوگل]یک دستگاه اتصال کوتاه بر روی سیم پیچ آرمیچر تولید برق ژنراتور فن محور مرتب شده است
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه مدار کوتاه بر روی سیم پیچ آرماتور از تولید نیروی برق ژنراتور القایی قرار داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The voltage induced in the terms of the armature winding is alternating.
[ترجمه گوگل]ولتاژ القا شده بر حسب سیم پیچ آرمیچر متناوب است
[ترجمه ترگمان]ولتاژ ناشی از سیم پیچ آرمیچر متناوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Here, the generator armature inductor is used as the boost inductor with the average current control method.
[ترجمه گوگل]در اینجا از سلف آرمیچر ژنراتور به عنوان سلف تقویت کننده با روش کنترل جریان متوسط ​​استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]در اینجا، سلف مولد آرماتور به عنوان سلف ارتقا با روش کنترل جریان متوسط مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Then discuss the rotor position error caused by armature reaction, calculate the phase angle, and brought forward the compensation measures.
[ترجمه گوگل]سپس خطای موقعیت روتور ناشی از واکنش آرمیچر را مورد بحث قرار دهید، زاویه فاز را محاسبه کنید و اقدامات جبرانی را ارائه دهید
[ترجمه ترگمان]سپس خطای موقعیت روتور که ناشی از واکنش آرمیچر است، زاویه فاز را محاسبه کرده، و اقدامات جبرانی را مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Margarett takes a fistful of clay and presses it to an armature made of wire and wood.
[ترجمه گوگل]مارگارت مشتی از خاک رس می گیرد و آن را به آرمیچر ساخته شده از سیم و چوب فشار می دهد
[ترجمه ترگمان]Margarett یک مشت خاک رس به خود می گیرد و آن را به یک آرماتور ساخته شده از سیم و چوب فشار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میله فلزی (اسم)
armature

جوشن (اسم)
armature, armor, mail, armour

زره (اسم)
armature, armor, mail, armour, corselet

ارمیچر (اسم)
armature

القاگیر (اسم)
armature

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

تخصصی

[سینما] آرماتور
[عمران و معماری] آرمیچر - میله فولادی
[برق و الکترونیک] آرمیچر

انگلیسی به انگلیسی

• armor, protective covering; framework around which an artist forms a sculpture; part of an electric generator

پیشنهاد کاربران

آرماتور ( میله فلزی آجدار )
در مهندسی برق آرمیچر وسیله ای است که از تعدادی هادی که در شیارهای رتور ( قسمت گردان ماشین های dc و القایی می باشد ) قرار میگیرند تشکیل شده است .
قالب فلزی یا قالب
[برق]
هسته سیم پیچی شده ، محور سیم پیچی شده

بپرس