aslant

/əˈslɑːnt//əˈslɑːnt/

معنی: اریبی، بطور مایل، بسوی سراشیب، حرکت مایل
معانی دیگر: به طور اریب یا مایل، شیبدار، کجدار، سراشیب، متمایل، یک وری

بررسی کلمه

صفت و ( adjective, adverb )
• : تعریف: in a slanting direction; obliquely; slantingly.
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: crossing at a slant; slantingly across or over.

- The ivy grew aslant the window.
[ترجمه گوگل] پیچک به سمت پنجره رشد کرد
[ترجمه ترگمان] پیچک به طور اریب پنجره را کج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The evening sunlight shone aslant through the window.
[ترجمه گوگل]نور خورشید غروب از پنجره می تابید
[ترجمه ترگمان]نور خورشید از پنجره به طور اریب می تابید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The wrecked train lay aslant the track.
[ترجمه گوگل]قطار خراب شده به سمت ریل دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]قطار شکسته روی ریل را کج و معوج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The sunlight fell aslant the floor.
[ترجمه گوگل]نور خورشید به زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]نور خورشید روی زمین می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The carpenter made the roof aslant to allow water to run down.
[ترجمه گوگل]نجار سقف را کج کرد تا آب پایین بیاید
[ترجمه ترگمان]نجار سقف را کج کرد تا آب به پایین بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He leant aslant against the wall.
[ترجمه گوگل]خمیده به دیوار تکیه داد
[ترجمه ترگمان]کج و معوج به دیوار تکیه داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sun shone aslant into his face.
[ترجمه گوگل]خورشید به صورت کج به صورتش می تابد
[ترجمه ترگمان]نور خورشید به طور مایل در چهره اش می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The carpenters made the roof aslant to allow water to run down.
[ترجمه گوگل]نجارها سقف را کج کردند تا آب پایین بیاید
[ترجمه ترگمان]نجار روی بام را تکان می داد تا آب رودخانه را پایین بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Trays and large dishes like plate shall be aslant.
[ترجمه گوگل]سینی ها و ظروف بزرگ مانند بشقاب باید کج باشند
[ترجمه ترگمان]trays و ظرف های بزرگ مثل بشقاب باید مایل باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sunlight aslant the floor.
[ترجمه گوگل]نور خورشید کف را کج می کند
[ترجمه ترگمان]نور خورشید روی زمین را تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The picture hung aslant.
[ترجمه گوگل]عکس در حالت کج آویزان بود
[ترجمه ترگمان]تصویر کج آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thrust self aligning roller bearing is one type of thrust bearing with tambour roller aslant ranged.
[ترجمه گوگل]یاتاقان غلتکی تراست خود تراز یکی از انواع یاتاقان های رانش با دامنه شیب غلتکی تنبور است
[ترجمه ترگمان]bearing self Thrust یک نوع فشار باری است که در دامنه roller tambour کج قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اریبی (صفت)
skew, aslant, canted

بطور مایل (قید)
awry, aslant

بسوی سراشیب (قید)
aslant

حرکت مایل (قید)
aslant

تخصصی

[نساجی] اریب - کج - ناراست - مایل
[ریاضیات] کج، مورب، حرکت مایل

انگلیسی به انگلیسی

• on a slant, in a slanting direction

پیشنهاد کاربران

بپرس