a bolt from the blue


لکه ی بدنامی، آبروریزی، افتضاح، 1- آذرخش، برق از آسمان 2- رویداد ناگهانی (و معمولا ناخوشایند)، چیز برق آسا

جمله های نمونه

1. The news of his death was a bolt from the blue.
[ترجمه فرزانه قربانی] خبر مرگ او خیلی ناگهانی بود.
|
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] خبر فوتش خیلی غیرمنتظره بود.
|
[ترجمه گوگل]خبر مرگ او یک پیچ از آب در آمد
[ترجمه ترگمان]خبر مرگش یک گلوله از طرف آبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Was this money a bolt from the blue or did you know you were going to get it?
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] آیا این پول غیرمنتظره بود یا می دانستی که قرار است آن را دریافت کنی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا این پول یک پیچ از آب بود یا می دانستید که قرار است آن را بگیرید؟
[ترجمه ترگمان]ایا این پول یک گلوله از طرف آبی بود یا میدونستی که می خواهی آن را بدست بیاوری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her dismissal came as a bolt from the blue.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] اخراجش غیرمنتظره بود.
|
[ترجمه گوگل]اخراج او به عنوان یک پیچ از آب در آمد
[ترجمه ترگمان]اخراج شدنش به عنوان یه گلوله از سمت آبی اومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The news of his marriage was a bolt from the blue.
[ترجمه ستاره هداوند] خبر ازدواج او یک آبروریزی بود.
|
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] خبر ازدواجش غیرمنتظره بود.
|
[ترجمه گوگل]خبر ازدواج او یک پیچ از آب در آمد
[ترجمه ترگمان]خبر ازدواج او یک گلوله آبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His sudden death came as a bolt from the blue.
[ترجمه گوگل]مرگ ناگهانی او مانند یک پیچ از آب در آمد
[ترجمه ترگمان]مرگ ناگهانی او به عنوان یک گلوله از سمت آبی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Mishcon job came like a bolt from the blue.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] کار میشکان خیلی غیرمنتظره بود.
|
[ترجمه گوگل]کار Mishcon مانند یک پیچ از آب درآمد
[ترجمه ترگمان]شغل Mishcon مثل یک گلوله از سمت آبی به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Inspiration hit me like a bolt from the blue on the way home.
[ترجمه گوگل]الهام در راه خانه مثل یک پیچ از آبی به من ضربه زد
[ترجمه ترگمان]مثل یک گلوله از آبی که در راه خانه است به من الهام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even so, dismissal should never come as a bolt from the blue, however exalted your place in the corporate hierarchy.
[ترجمه لیلا شریف نیا] اگرچه اخراج هرگز نباید ننگ به حساب بیایدبه هر حال جایگاهتات را در سلسله مراتب سازمانی ارتقا داده😞
|
[ترجمه گوگل]با این حال، اخراج هرگز نباید به عنوان یک پیچ از آب درآید، هر چند که جایگاه شما را در سلسله مراتب شرکت ارتقا دهد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، اخراج هرگز نباید به عنوان یک گلوله از آسمان آبی بیرون بیاید، اما به هر حال جایگاه شما در سلسله مراتب مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This invention will be a bolt from the blue all over the world.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] این اختراع در سرتاسر دنیا غیرمنتظره بود.
|
[ترجمه گوگل]این اختراع در سرتاسر جهان پیچی از آبی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این اختراع از همه جای دنیا کنده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Like a bolt from the blue - like, paste bar was sealed.
[ترجمه گوگل]مانند یک پیچ از آبی - مانند، نوار چسب مهر و موم شده بود
[ترجمه ترگمان]مثل یک گلوله از جنس آبی - مثل، بار چسب مهر و موم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is a bolt from the blue to me.
[ترجمه ستاره هداوند] این یک لکه ی بدنامی/آبروریزی برای من است.
|
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] برایم غیرمنتظره بود.
|
[ترجمه گوگل]این یک پیچ از آبی برای من است
[ترجمه ترگمان]این یک گلوله از طرف من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His death at the age of 28 was a bolt from the blue.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] مرگش در 28 سالگی خیلی غیرمنتظره بود.
|
[ترجمه گوگل]مرگ او در سن 28 سالگی یک پیچ از آب در آمد
[ترجمه ترگمان]مرگش در سن ۲۸ یک گلوله از آبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The news came a bolt from the blue.
[ترجمه ستاره هداوند] این خبر باعث آبروریزی شد
|
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] این خبر غیرمنتظره بود.
|
[ترجمه گوگل]این خبر به سرعت از آب درآمد
[ترجمه ترگمان]این خبر از طرف آبی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sending - off was not a bolt from the blue, it was part of a pattern.
[ترجمه گوگل]ارسال یک پیچ از آبی نبود، بخشی از یک الگو بود
[ترجمه ترگمان]فرستادن آن ها یک گلوله از طرف آبی نبود، قسمتی از یک الگو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unexpected and shocking surprise or event (e.g.: "she had been working in the company for twenty years, so when she quit it must have felt like a bolt from the blue")

پیشنهاد کاربران

امری ناگهانی و غیر منتظره
idiom ( also a bolt out of the blue )
something important or unusual that happens suddenly or unexpectedly
اصطلاح
چیزی مهم یا غیرعادی که به طور ناگهانی یا غیرمنتظره اتفاق می افتد
A fatal mass shooting in the cloistered environs of Prague might seem a bolt from the blue.
...
[مشاهده متن کامل]

The resignation of the chairman came like a bolt from the blue.

معنای تحت اللفظی ش می شود تیری ( پیکانی ) یا صاعقه ای از آسمان. یعنی همان اتفاق نامنتظَر.
عجل معلق

بپرس