a few

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: a small number of things or people.

- I have a few questions to ask you.
[ترجمه ماهان] من تعداد کمی از شما سوال دارم ک باید بپرسمشان
|
[ترجمه سحر] من چند تا سوال دارم که باید ازت بپرسم
|
[ترجمه Inas] من چندتا سوال دارم از شما ، بپرسم؟
|
[ترجمه Hami] من تعدادکمی سوال دارم که باید ازشما بپرسم
|
[ترجمه علیسان] من تعداد کمی سوال دارم که از از شما بپرسم.
|
[ترجمه Embassador_r] چندتا سؤال ازتان دارم.
|
[ترجمه یگانه] یک سوال کوچک دارم که باید از شما بپرسم
|
[ترجمه احسان] من از تو یک سوال کوچک دارم
|
[ترجمه مهدی] تعداد کمی سوال دارم که بایداز شما بپرسم
|
[ترجمه گوگل] چند سوال دارم که از شما بپرسم
[ترجمه ترگمان] چند تا سوال دارم که باید ازت بپرسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Love all, trust a few, be false to none.
[ترجمه Jhee] من برات یار میشم یار وفادار میشم
|
[ترجمه محمد باقر بهادری] همه را دوست داشته و به تعدای از افراد اعتماد کنید و وفادار باشید، به کسی دروغ نگویید.
|
[ترجمه گوگل]به همه عشق بورز، به چند نفر اعتماد کن، به هیچکس دروغ نگو
[ترجمه ترگمان]همه را دوست بدارید، به چند تن اعتماد کنید، به هیچ چیز دروغ نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A few farms were dotted about in the valley.
[ترجمه گوگل]چند مزرعه در دره پراکنده بود
[ترجمه ترگمان]چند مزرعه در آن دره پراکنده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. maybe god wants us to meet a few wrong people before meeting the right one, so that when we finally meet the person, we will know how to be grateful.
[ترجمه گوگل]شاید خدا بخواهد قبل از ملاقات با فرد درست، چند نفر اشتباه را ملاقات کنیم تا وقتی بالاخره آن شخص را دیدیم، بدانیم چگونه شکرگزار باشیم
[ترجمه ترگمان]شاید خداوند از ما بخواهد قبل از ملاقات با افراد درست چند نفر را ملاقات کنیم، به طوری که وقتی بالاخره شخص را ملاقات کنیم، خواهیم دانست که چگونه باید سپاسگزار باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's a few inches beyond my reach.
[ترجمه گوگل]چند اینچ دور از دسترس من است
[ترجمه ترگمان]چند اینچ بالاتر از دسترس من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She went aside for a few moments.
[ترجمه گوگل]برای چند لحظه کنار رفت
[ترجمه ترگمان]برای چند لحظه به کناری رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A child can drown in only a few inches of water.
[ترجمه گوگل]یک کودک می تواند تنها در چند اینچ آب غرق شود
[ترجمه ترگمان]یک کودک تنها در چند اینچ از آب غرق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The old man managed to wheeze out a few words.
[ترجمه گوگل]پیرمرد توانست چند کلمه را خس خس کند
[ترجمه ترگمان]پیرمرد توانست چند کلمه ای از دهانش بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't worry?it's quite usual to have a few problems at first.
[ترجمه گوگل]نگران نباشید؟ داشتن چند مشکل در ابتدا امری عادی است
[ترجمه ترگمان]نگران نباش ین؟ اولش کاملا عادیه که چند تا مشکل داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Not a few violent scenes were cut from the film before it came to show.
[ترجمه گوگل]قبل از نمایش فیلم، چند صحنه خشن از فیلم قطع نشد
[ترجمه ترگمان]قبل از این که فیلم به نمایش درآید، چند صحنه خشن از فیلم بریده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He hastily stuffed a few clothes into a bag.
[ترجمه گوگل]با عجله چند لباس را داخل کیف کرد
[ترجمه ترگمان]او با عجله چند تا لباس در کیف ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The trip has been extended to include a few other events.
[ترجمه گوگل]این سفر برای چند رویداد دیگر تمدید شده است
[ترجمه ترگمان]این سفر شامل چند رویداد دیگر نیز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My spirits lifted a few notches when I heard the news.
[ترجمه گوگل]با شنیدن این خبر روحیه ام چند درجه بالا رفت
[ترجمه ترگمان]وقتی این خبر را شنیدم، روحیه ام کمی از هم باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They prolonged their visit by a few days.
[ترجمه گوگل]دیدار خود را چند روز طولانی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها تا چند روز دیگر دیدار خود را ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She caught his likeness with a few bold brush strokes.
[ترجمه گوگل]او شباهت او را با چند ضربه قلم مو جسورانه گرفت
[ترجمه ترگمان]تصویر او را با چند حرکت شجاعانه در میان گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

کم، کمی، چند، چندی، چندتا، چندتایی، معدود، یک تعداد
=Few= A few
گرچه هر دو بر میزان یا مقدار و یا تعداد 《کَم》 دلالت دارند، اما few بر ناکافی بودن و a few بر کافی بودن تاکید میکند. مثال:
I have a few friends, so I'm happy
...
[مشاهده متن کامل]

من چندتا دوست دارم، اما خوشحالم. ( تعداد دوستانش مهم نیست، رضایتش از خوب بودن دوستانش مهم است. )
He has few friends, so he's lonely
او چندتایی دوست دارد، اما تنهاست. ( تعداد دوستانش برای رفع تنهایی او کافی نیست، چون تعداد برایش مهم است. )
یا
We can't cook, because we have few eggs
ما نمیتوانیم پُخت وُ پَز کنیم، زیرا چندتایی تخم مرغ داریم. ( تخم مرغ کَم داریم. تعداد تخم مرغ کافی نیست. )

اندک شماری از. . . ، چندتا. . .
چندتا دونه
a few:تعداد کم
تعداد کمی؛ تعداد محدودی
A few legal items to review
مقدار کم
تعداد کمی
یا زیاد نیست
تعداد کمی
مثلا زیاد نیست تعداد کمی از چیزی با مردم
کلمه ی a few یعنی کم اما کافی وکلمه ی few یعنی کم اما نا کافی
تعدا خیلی کمی از 5 تا 0
یک چند . . . ، چند
A few
اندکی و مقدار کم بیشتر برا جمله های countable به کار میره
تعداد کمی، اندک
few یعنی کم اما نا کافی
a few یعنی کم اما کافی
few = not many = مقدار ناکافی از چیزی را نشان می دهد .
a few = some = مقدار کافی از چیزی را نشان می دهد .
I have few friends :دوستان زیادی ندارم . - - > دوستان کمی دارم .
I have a few friends : تعدادی دوست دارم . - - > به اندازه کافی دوست دارم .
...
[مشاهده متن کامل]

few از نظر گرامری ٬ جمله را منفی می کند ولی a few مثبت است .

مقدار کمی و قابل شمارش
I have a few bag
معنی : من مقدار کمی اتوبوس دارم
این مقدار ممکن است از ۱ تا ۱۰ باشد
اندک . تعدا کم
میشه یه برنامه بذارین خسته شدیم به خدا هی از گوگل بزن
کمی . برای اسم های قابل شمارش بکار میرود نه غیر قابل شمارش.
تعداد کمی ، چند ، چندتا
I read a few of her books ♈️
من چند تا از کتاب های او را خواندم
Not many, a small number of things or people
تعداد کمیک از افراد یا چیزی
تعدادی ، تعداد کمی
کمی ، تعداد کمی
فقط برای قابل شمارش بکار میرود وبه معنی چیز کم و مثبت است ولی few خالی معنی نبودن یا خیلی کم بودن میدهد
به هیچ عنوان برای غیر قابل شمارش بکار نمیرود
تعداد کم
تعداد کمی ( اندک )
Som. Not a lot
کلمات انگلیسی معانی مختلفی دارد پس بهتر است بجای اینکه کلمه به کلمه معنی کنیم دی یک مثال یا در یک جمله قرار دهیم . برای مثال
Afew:not many ; a small number of things or people . ( یا برای مثال ) .
There are a few iranian cheetahs
کم
not many . a small number of things or people
تعدادکمی
تعداد کم ، از چیز ها
تعداد خیلی کم نزدیک به صفر
یک چندتایی ، یه چندتایی
کمی معدود
یا مقداری اندک
اندکی
کم اما کافی
تعداد کم برای قابل شمارش ها و غیر قابل شمارش ها
تعداد کم . . اما کافی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس